eitaa logo
شهدای کرمان
7.2هزار دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
3.9هزار ویدیو
34 فایل
گلزار شهدای کرمان وصیت نامه و دیدار با خانواده های محترم شهدا قرار همنشینی با شهیدان https://eitaa.com/joinchat/790167778C57149595e2 @shahidan_kerman
مشاهده در ایتا
دانلود
PTT-20240306-WA0004.opus
463.2K
✍شهید رضا عباس زاده... @shahidan_kerman
✍عکس ماندگار از سمت راست... 🌹شهید محسن باقریان پیک گردان ۴۱۰ شهادت عملیات والفجر ۸... 🌹شهید مهدی جعفربیگی شهادت عملیات والفجر۳... 🌹شهید سید حمید میرافضلی شهادت عملیات خیبر... 🌹شهید علی عابدینی شهادت عملیات کربلای۵... جانباز آقای اباذری... @shahidan_kerman
✍عکس ماندگار شهید علی عابدینی شهید رضا عباس زاده و شهید علی امراللهی... 💢فرازی از وصیت شهید علی امراللهی... 🔹بنده حقير عاجزانه تقاضامندم كه لحظه ای از خدا غافل نباشيد و ذكر او را فراموش نكنيد تابع قرآن و ائمه صلوات الله عليهم باشيد. 🔸مبادا لحظه ای از ولايت فقيه غفلت كنيد وگرنه عقابی عظيم در انتظارتان خواهد بود و پشتيبان روحانيت آگاه باشيد و گول اين و آن را نخوريد. 🔹تقوای الهی را پيشه كنيد و نسبت به هم با مدارا باشيد كه خداوند با متقين است. 🔸مبادا به قدرتی كه دست خداوند بالای آن است مغرور شويد كه باعث خواری و ذلت امت هاست... @shahidan_kerman
✍عکس ماندگار لحظه وداع شهید علی عابدینی با شهید حاج قاسم سلیمانی شهید علی بینا هم در گوشه تصویر هستند. 💢سر عاریه ای شهید علی عابدینی به روایت آقای محمد کاظمی... 🔹قبل از عملیات کربلای چهار عده ای از فرماندهان گردان برای شناسایی خط دشمن با یک دستگاه خودرو به طرف خط می رفتند که خودرو واژگون شد. 🔸علی عابدینی فرمانده ی گردان ۴۱۰ بیشتر از همه صدمه دید وی را به بیمارستان حضرت فاطمه الزهرا سلام الله بردند. 🔹وقتی رسیدم روی تخت نشسته بود و دکتر سرش را بخیه می زد ناگهان دست دکتر را گرفت و گفت آقای دکتر نمی خواهد زیاد زحمت بکشی طوری بخیه بزن که ده دوازده روز کار کند. 🔸دکتر با تعجب گفت یعنی چه مگر این موتور است که ده روز کار کند منظورت چیست ؟ 🔹عابدینی گفت این سر چند روز بیشتر در بدن من نیست برای همین نمی خواهد وقت خودت را بگیری و زیاد روی آن کار کنی. 🔸وقتی با دکتر دست داد و خداحافظی کرد دکتر گفت این دیگر چه آدمی بود من تا به حال نظیر او را ندیده بودم. @shahidan_kerman
✍التماس برای شهادت از خدا در پیر مراد طبق روایت خواهر شهید رضا بیدوئی نژاد... 🔹قبل از آخرین اعزامش یک شب زمانی که همه در خواب بودند متوجه شدم محمد از جایش بلند شد و از خانه بیرون رفت. 🔸شب از نیمه گذشته بود از روی کنجکاوی دنبالش راه افتادم مسجدی در نزدیکی ما بود که به مسجد شاه سلیمانی معروف است. 🔹می گفتند پیر بزرگواری در آن مسجد دفن شده که مُراد می دهد مادرم هر شب جمعه آنجا فانوس روشن می کرد. 🔸محمد به سمت مسجد رفت من هم خودم را به مسجد رساندم از میان دَرِ نیمه باز نگاهش کردم رو به قبله نشسته بود و در حالی که به شدت اشک می ریخت با حالت خاصی نزد خدا التماس می کرد... 🔹درست مانند کسی که چیزی را می خواهد و با اشک و عجز و ناله آنقدر التماس می کند تا آنچه را که می خواهد به دست آورد. 🔸مدتی نگاهش کردم و به خانه رفتم بعد از نماز صبح به خانه آمد چند روز بعد به جبهه رفت و دیگر نیامد بی گمان او آن شب نزد خدا التماس می کرد تا شهادت روزیش شود. @shahidan_kerman
✍عکس ماندگار رزمندگان لشکر ۴۱ ثارالله... از سمت راست حاج آقا سعادت فر نماینده ولی فقیه در لشکر ۴۱ ثارالله... 🌹سردار شهید حاج قاسم سلیمانی... سردار جانباز حاج محمود امینی... 🌹سردار شهید علی عابدینی... سردار جانباز حاج حسین محمودی... حاج آقا مجیدی روحانی گردان ۴۱۰ در دوران دفاع مقدس... @shahidan_kerman
✍عکس ماندگار سردار شهید حاج قاسم میرحسینی قائم مقام لشکر ۴۱ ثارالله و سردار شهید علی عابدینی فرمانده گردان ۴۱۰ غواص 💢روایت شهید مرتضی بشارتی درباره لحظه شهادت حاج قاسم میرحسینی 🔹آفتاب عملیات کربلای پنج از خاکریز ایمان بچه های بسیجی طلوع کرده بود در خط اول جلوتر از همه داخل کانال مستقر شده بودیم از خاکریز به مواضع دشمن نگاه می‌کردم و نحوه موضع گیری و آرایش تانک‌های عراقی را به حاج قاسم می‌گفتم و ایشان دستورات لازم را برای توجیح فرماندهان تیپ‌ها و محورها می‌داد. 🔸آن بار نیز برای دیدن موقعیت دشمن از جا برخواستم اما حاج قاسم به آرامی فرمود تو بنشین گفتم چرا فرمود تا تو نگاه کنی و سپس به من گزارش دهی و من بخواهم بقیه را توجیه کنم وقت می‌گذرد. 🔸آنگاه قامت سر افرازش را مثل دیده به ان گلهای لاله برافراشت تا عراقی‌ها را بنگرد اما به محض طلوع تابناک پیشانی‌اش برروی خاکریز تیر مستقیم دشمن سجده گاه او را شکافت و در میان دو ابرویش محراب خونین کربلا را بنا نهاد به همین سادگی به سادگی پر پر شدن یک گل سرخ به سادگی شکفته شدن یک چمن لاله. 🔹به سادگی پرزدن یک پرنده دور پرواز و به سادگی پراکنده شدن عطر آفتاب لبهای تکبیر گویش را چون دو یا قوت تراش خورده از خون به زمزمه یا حسین از هم گشود و پر زد و رفت رفت تا محراب همه کربلاهای ایران نام او را در قنوت بامدادی آلا له ها به یاد بسپارند رفت تا آفتاب حقیقت از دل‌ها رخت نبندد. 🔸رفت تا آزادگی نمیرد و میهن اسلامی پایدار بماند قائم مقام لشگر ثارالله در شادی وصلش چنان با شوق عند ربهم یرزقون آسمانی شد و رفت که تمام آیینه‌ها را داغدار کرد. @shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍بیستم اسفند روز ملی راهیان نور گرامی باد... 💢مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای مد ظله العالی... 🔸اگر این شهدایی که شلمچه یادگار آنها و این بیابانهای خونین حامل نشانه‌های آنهاست نبودند امروز در این کشور از استقلال ملی از شرف ملت از اسلام و از هیچ چیز ایرانی نشان برجسته ای نبود. 🔹راهیان نور سفری است که انسان در آن از غم به دور است و احساس نزدیکی به خود و شهدای گران‌قدر را دارد. 🔸جایی که خاک هم با انسان سخن می‌گوید و با گوشت و خون و روح و جان در می‌آمیزد گویی که خاک جان دارد و با ما سخن‌ می‌گوید. @shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍دردم دهی به فصلی درمان کنی به وصلی ماتم که بر چه اصلی درد و دوایم از توست... @shahidan_kerman
✍سیره سردار شهید علی ماهانی احترام ویژه به والدین طبق روایت مادر شهید... 🔹یک‌بار هم نشد حرمت موی سفید ما را بشکند یا بی‌سوادی ما را به رخمان بکشد. 🔸هر وقت وارد اتاق می‌شدم نیم‌خیز هم که شده از جا بلند می‌شد اگر بیست بار هم می‌رفتم و می‌آمدم بلند می‌شد. 🔹می‌گفتم علی‌ جان مگه غریبه هستم چرا به خودت زحمت می‌دی می‌‌گفت احترام به والدین دستور خداست. 🔹یک روز که خانه نبودم از جبهه آمده بود دیده بود یک مشت لباس نشُسته گوشه‌ حیاطه همه را شُسته بود و انداخته بود روی بند. 🔸وقتی رسیدم بهش گفتم الهی بمیرم برات مادر تو با یک دست چطوری این‌همه لباس را شستی؟ 🔹گفت اگه دو دست هم نداشتم باز هم وجدانم قبول نمی‌کرد من اینجا باشم و شما زحمت شستن لباس‌ها را بکشی... 🔸شایان ذکر است دست سردار شهید علی ماهانی در جبهه بر اثر اصابت ترکش از کار افتاده بود. @shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍بیستم اسفند روز ملی راهیان نور و سالروز حضور رهبر معظم انقلاب در جمع زائراین یادمان هویزه گرامی باد. 🔸روایتگری زیبای حاج حسین یکتا در یادمان فکه و از محل شهادت شهید آوینی... @shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍شهید حاج قاسم سلیمانی شما اصلا کسی نیستید بخواهید هم نمی‌توانید براندازی کنید این اظهار لطفی نیست اظهار ناتوانی ست... @shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نحوه ورود به ماه رمضان توصیه رهبری به آنها که هنوز... 🔹شماها این لیاقت رو دارید... 🔸دعای ۴۴ صحیفه سجادیه... @shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍پلی تا خدا... 🔸ای همسفران معراج حسین چه مبارک شبی است تا اینجا جبرائیل را نیز در التزام رکاب داشتی اما از این پس بال در سبحاتی گشوده اید که جبرائیل را نیز در آن بار نمی دهند. @shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍ماجرایی انسان ساز که برای ما روزانه رخ می دهد... @shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍قبل از انجام هرکاری یک صلوات برای امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف بفرستیم ته دلمان بگوییم آقا دستمان را بگیر... @shahidan_kerman
✍ما هر جا برویم با هم هستیم و برای همیشه کنار هم ماندند دو برادر شهید مهدی و جابر مهدوی طبق روایت مادر شهید... 🔹روز اول ماه مبارک رمضان بود او و برادرش جابر سحری خوردند و راهی کرمان شدند تا سَرِ کلاس درس حاضر شوند. 🔸چند ماه بیشتر به اخذ مدرک دیپلمش نمانده بود به محض اینکه اعلام شد دشمن فاو را گرفته هر کس می تواند به جبهه بیاید آنها از مدرسه خارج شدند تا به جبهه اعزام شوند. 🔹برای اینکه روزه شان باطل نشود قبل از ظهر به خانوک آمدند من که از دیدن آنها خیلی تعجب کرده بودم گفتم شما اینجا چه می کنید مگر درس نداشتید؟ 🔸مهدی گفت قرار است به جبهه برویم آمدیم تا هم روزه مان باطل نشود و هم یکبار دیگر شما را ببینیم و خداحافظی کنیم. 🔹بلند شدم تا برایشان آینه و قرآن بگیرم گفتند می خواهیم برای خداحافظی نزد بی بی زهرا مشهور به چریک پیر برویم او برایمان آینه و قرآن می گیرد مرا بوسیدند خداحافظی کردند و رفتند. 🔸من آنها را که هر چند قدم یکبار به پشت سرشان نگاه می کردند و به من لبخند می زدند و برایم دست تکان می دادند با نگاه بدرقه کردم. 🔹آنها بعد از نماز ظهر به کرمان رفتند موقع اعزام قصد داشتند تنها یکی از آنها را به جبهه بفرستند آنها قبول نکردند و گفتند ما هر جا که برویم با هم هستیم اگر قرار است اسیر شویم از هم جدا نخواهیم شد و اگر قسمتمان شهادت است در کنار هم خواهیم بود. 🔸به این ترتیب آنها با هم برای آخرین بار عازم جبهه شدند و برای همیشه کنار هم ماندند. @shahidan_kerman