14.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روز برفی گلزار شهدای کرمان ؛ قطعه ای از بهشت شهر شهیدان لاله گون، و دلیران در خون غلتیده که با صلابتشان دشمن زبون را به خاک مذلت نشاندند.
اینجا با خود راز دارد راز روزها و شب هایی که حاج قاسم آن سردار قلب ها شعر فراق را با حزن و اندوه می سرود که مبادا فرمانده اشان را بیش از این در هجر بسوزانند تا آن لحظه که بال در بال ملائک در آغوش همرزمانش پرگشود و آتشی افکنده شد به دل ما
شهدا صدق و استقامت خویش را در آن عهد ازلی که با خدا بسته بودند اثبات کردند و حالا دعای ما اینست در خیل منتظران شهادت باشیم.
@shahidan_kerman
شهیدی که حاج قاسم از او مدد می گرفت.
سردار شهید حاج قاسم میرحسینی شهیدی که حاج قاسم سلیمانی در عملیات های سخت نبرد با داعش در سوریه از او مدد می گرفت.
سردار سلیمانی برای تنها شهیدی که کتاب نوشت سردار شهید حاج قاسم میرحسینی بود که با نام خورشید سیستان( حاجی نطقی) منتشر شد و در آن حالات، معنویات و موفقیت هایی که از شهید دیده بود به قلم در آورد.
@shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بشنو از نی در حریم خون نشست
بر تن آن عشق خود گلگون نشست
تا که نی در خون نگردد نی نیست
نی نوایی از دل و از خون شدن
نی حدیثی از غم و از دور شدن
ای نی زن کجائی؟!
فریاد عشق را با ساز نی ات در آسمان ها پیچانده ای؟!
در پاک‌ترین و بلندترین مقام جهان ایستاده ای
روزها گر رفت گو رو باک نیست
تو بمان ای آنکه چون تو پاک نیست
فیلمی کمتر دیده شده از نی زدن شهید مدافع حرم غلامرضا لنگری زاده
@shahidan_kerman
13.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سردار شهید حسین تاجیک در اولین روزهای بهار سال ۱۳۴۲ در روستای شادبهار از توابع شهرستان کهنوج به دنیا آمد.
این فرمانده دلاور در سرمای هشتم بهمن ماه سال ۱۳۶۵ در اطراف نهر جاسم در جریان عملیات کربلای پنج به شهادت رسید.
حاج قاسم سلیمانی درباره این شهید بیان نموده است:
حسین برای بسیجی‌ها همچون حسین فرماندهی می‌کرد.
جا دارد بگویم که بسیجیان کهنوج یتیم شدند چون حسین پدری بس عزیز و بزرگوار بود.
او فرمانده گردانی به نام 415 کربلا بود اما امید لشکر ما بود.
#سالروز_شهادت
@shahidan_kerman
شهید قاسم میر حسینی
قبل از عملیات کربلای ۴ تصمیم گرفته بودم در حالی که شهید قاسم میرحسینی در حال نماز خواندن است از او عکس بگیرم.
همین که نمازش را بست عکس گرفتم.
چند روز بعد که عکس را چاپ کردم نشانش دادم و با خنده گفتم: میشناسیش؟
با تعجب عکس را نگاه کرد و گفت: اینو کی گرفتی؟
آن شب اصلاً متوجه نشده بود که از او عکس گرفته بودم.
@shahidan_kerman
شهید مدافع حرم غلامرضا لنگری زاده به مادر خود سفارش نموده بود هر روز زیارت عاشورا و سوره ی ملک را بخوانید.
@shahidan_kerman
شهید علی عابدینی
محل استقرار گردان تغییر کرد.
وقتی وارد منطقه جدید شدیم، رفت یک گوشه خلوت، یک قبر کند.
شبها می رفت آنجا مناجات می کرد.
هر موقع از کنار آن قبر رد می شدیم، صدای گریه و زاری اش را می شنیدیم.
می گفت: این جا ، جای ابدی ماست.
@shahidan_kerman
7.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روضه خوانی شهید حاج قاسم سلیمانی مهدیه لشکر ۴۱ ثارالله
#حاج_قاسم
@shahidan_kerman
29.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
قرائت زیارت عاشورا توسط سردار شهید حاج قاسم سلیمانی
#حاج_قاسم
@shahidan_kerman
9.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حاج قاسم چرا دست ندادی؟
خاطره جوان موکب دار کرمانی سومین سالگرد سردار شهید حاج قاسم سلیمانی که دوست داشت سوریه برود و مدافع حرم باشد.
یکبار با حاج قاسم روبرو شدم به او دست دادم اما محافظش به جای او دست داد.
ناراحت شدم که چرا حاج قاسم دست نداده؟
بعد از شهادت حاج قاسم یک روز به قاب عکسش خیره شدم و گله کردم حاج قاسم چرا دست ندادی؟
شب حاج قاسم به خوابم آمد؛
دست کشید روی سرم گفت: ببخشید به لحاظ امنیتی نمی توانستم دست بدهم.
اون روز من حواسم نبود، از لحاظ امنیتی نمی توانستم دست بدهم عذرخواهی می کنم.
صورت من را بوسید و گفت: ان شاءالله به زودی سوریه آزاد می شود و شما سوریه هم می روید.
@shahidan_kerman
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سالروز شهادت شهید حسن باقری
نظر حاج قاسم راجع به شجاعت مهندس آزادی خرمشهر شهید حسن باقری
@shahidan_kerman
شهید محمد مشایخی در وصف مادر خود این گونه می گوید:
مادر مهربان، فدای شیرت و فدای دستهای شکافته ات
مادر، فراموشم نمی‌شود که چقدر گرسنگی خوردی و ستم کشیدی و به یاد خدا بودی و از رودخانه شور هیزم جمع می کردی با اینکه حامله بودی هیزم ها را به کوله ات می بستی و از ده به شهر می بردی.
با پای برهنه در کوچه ها می چرخیدی و می فروختی که قوتی برای ما تهیه کنی.
مادر، محمد به قربان آن پاهای برهنه ات که زمین داغ آنها را می سوخت تا از عذاب آخرت در امان باشیم.
@shahidan_kerman