بچه ها امشب هم مصاحبه داریم...🌸
همگی حضور داشته باشید....!):-
حوالی ساعت ۹:۰۰🫀
اجرکم عندالله
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
••💚
💚••
#مقـٰاممعظمرهبری:
درشبڪههایاجتماعی،فقطبهفڪرخوش
گذرانینباشید..!!
شماافسرانجنگنرمهستید:
وعرصهجنگنرمبصیرتیعمارگونهومقاومتی
مالکاشتروارمیطلبد!!
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
••💚
💚••
جوانهااگربخواهندازدستِشیطانراحتشوند . .
عشقبهشھادترادروجودخودزندهنگه
دارند'! (:
-حاجحسینیڪتا🌱!
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
"🖤"
گـویَند؛
شَھادَتمُھرقبولـیستکِہبَردِلـتمیخورَد..!
شُھدادِلـملایقشَھادَتنیـستامـٰا؛
شمـٰاکِہنَظرکُنیـداینکَویرتِشنہدریـٰامۍشَود
بـٰاعَطـرشَھادت((:♥️!'
#اللّھمالرزقنـٰاشَھادتفۍسَبیلک✋🏻!'
˹˼🙃🤍 ˼
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💛 #عاشقانه_مذهبی❤️
🦋عاشقانه های #شهید_عباس_دانشگر
ᷝᷡᷝᷝᷝانتشار به مناسبت سالروز تولد شهید عباس دانشگر
حتی نشد کادو ها رو ...💔
سلام دوستان
عاقبتتون بخیر🌸🌿
ساعت ۹:۰۰ حضور داشته باشید ان شاالله دومین مصاحبه رو ارسال میکنم خدمتتون❤️!
سلام عاقبتتون بخیر🌿🌸
بفرماییدبگین ڪه درچه خانواده ای بزرگ شدین
اسمتون چیه و چن سالتون هست ؟
پاسخ!):-🌿
بسم الله الرحمن الرحیم
افوض امری الی الله
مریم هستم امروز ۲٠ سالم تموم شد و ۲۱ سالگیم شروع شد
خانواده ایی معمولی که سخت گیری توی انتخاب ندارن. و اختیار هرکس با خودشه
چقدر عالی زنده باشید..
چه چیزایی باعث تحول شماشد؟
داستان تحولتونو بگین...🌹
پاسخ!):-🌿
داستان تحول من 🙂
اول کمی از خود گذشتم بگم
من همه خلافی داشتم کم کمش ارتباط با نامحرم و گناه بود
تا مدیر کانال و گروه فیلم های ..... و گروه های مختلط
دختری بودم که تیپ پسرونه میزدم .
موها کوتاه . لباسا کوتاه همه دوستام پسر بودن اکثرا
بهم میگفتن دی جی مریم🥲
خواننده ایی بودم واسه خودم
کلی کلیپ و ریمیکس شاد قدیمی میساختم انتشار میدادم
کلی فیلم مستهجن .
کلا من انتشار دهنده بودم
انقلابم قبول نداشتم که همش کلی استدلال میاوردم علیه انقلاب
یه روز دوستام گفتن بیابریم شلمچه
ماهم فتنه پاشدیم رفتیم تو اتوبوس جای منو عوض کردن 😃
میگفتن من سردسته فتنه هام
حتی موقع خواب هم من کنار دوستام نمیخوابیدم . راوی یه طرفم میخوابید
مسئول یه طرفم خادم هم یه طرفم😂 که اذیت نکنم
دوبار رفتم شلمچه دوبارشم همه رو سکته دادم اومدم .
ولی رفقا نسیمی که شلمچه داشت گرد و خاکی که به پا شد باعث شد ما با چند نفری از شهدا اشنا شیم
چندسالی از شلمچه رفتنم گذشت
ادم که نشده بودم هیچ گناهامم بیشتر شده بود
ولی دلم یه جوری شده بود🥲
کمتر با اون رفیقام میگشتم .
حاضر بودم بمونم خونه ولی حوصلشونو نداشتم
بیشتر دلم میخواست فرار کنم برم شلمچه تو اوج گناهام
خیلی قبل ترا حاج قاسمو میشناختم از چهرش خوشم میومد ☺️ میگفتم چه خفنه
میزاشتم پروفایلم با اینکه تو گروه های مختلط بودم
میگفتن این خودتی؟😄 میگفتم نه
خودمم نمیدونستم کیه
داداشم گفت حداقل اسمشو یاد بگیر حاج قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدسه😄🥲
خلاصه دوستش داشتم و ادم تر و مشتی تر شدم
تو اون روزا همه فکر و ذکرم شده بود خارج .
برم خارج عکاس بشم .
مستند ساز بشم .
داشتم رشته عکاسیو اینجا میخوندم که سریعا برم شب و روز تو سرم بود
همه تحقیقام اطلاعاتمم داشتم کامل میکردم برم تو همون روزا . یه شب که خوابیدم . صبح پاشدم دیدم
عمم داره گریه میکنه
هاج و واج 😐
ساعتای ۱٠بود
گوشم و تیز کردم دیدم میگه اخی چه مرد خوبی بعدم گریه میکنه😕
اره حاج قاسم شهید شده بود
دلم یه جوری شد هاج و واج تلویزیون و روشن کردم
خشک بودم اصلا شوکه بودم 💔
من ازش خوشم میومد دوستش داشتم
تا دوسه روز اول هیچ واکنشی نداشتم ماتم زده فقط اخبار و گوش میدادم.
همون روزا امتحان داشتم و بعدم کنکور و بعدم دانشگاه ـ
رسید وقت انتخاب شهر . چون فتوگرافیک بودم با معدل بود
زدم کرمان🥲
به همه میگفتم کرمان قبولم شک نکن . همه بهم میگفتن شاید نشد میگفتم شاید نداریم🙂
کرمان قبول شدم .
لعنتی خوردیم به مجازی و کرونا🚶♀
حالا من هنوز تو گروهای مختلط بودم ـ با نامحرم. پر گناه پر بی نمازی
پر بی خدایی💔🚶♀
انگاری خدا زد پس کلم
ماه محرم ۱۴٠٠ نزدیک بود
تو گروه مختلط بگو بخند داشتیم
یکی از بچه ها اهنگ شاد قدیمی فرستاد واااای عاشقشون بودم
اومدم سریع دانلود کردم هدفون زدم اماااااااده😎
اومدم پلی کنم یه لحظه.....
با خودم گفتم هوووووی مریم چته😕
ماه محرم نزدیکه ادم باش
سر خودم داد زدم
اروم دستمو از پلی برداشتم هدفون رو برداشتم😓
باخودم گفتم تو مشتی هستی بخاطر امام حسین تا ده روز اول اهنگ گوش نده. مرام بزار
اهنگ گوش نده
اهنگو سیو کردم و گوشش ندادم بخاطر امام حسین
بعد با خودم گفتم خب اون لباس مشکیتم بپوش🥲
بعد چند روز گفتم خب هیئتم برو چی میشه مگه
رفتم هیئت🥲
با مانتوجلو باز
تو کتم نمیرفتم حتما اون کرم لعنتی باید پوستمو پوشش میداد
حتما باید به خودم میرسیدم
حتما باید نگام میکردن
باید خودمو میگرفتم
واییییییییییییی تو همون شبا تصمیم گرفتم از گروها لفت بدم😍🥺
همون شبا تصمیم گرفتم نمازمو شروع کنم🥲
همون شبای هیئت تصمیم گرفتم ادم باشم
روم نمیشد نماز بخونم . در اتاقو میبستیدم
نمازو میخوندم سریع جمع میکردم درو باز میکردم😂❤️
ولی یه چیزی بگم بین خودمون بمونه باشه؟؟؟؟🥲
اون شبایی که میرفتم هیئت
کلی خودمو نگه میداشتم میومدم خونه همه که میخوابیدن
من چراغو خاموش میکردم
و گریه میکردم
رفقااااااااا اون گریه برای امام حسین بود نه برا درد خودم
فقط برا مظلومیت امام حسین گریه میکردم
عه🙂 شبا تا صبح بیدار میموندم
اونموقع ها بیدار میموندم گناه میکردم
ولی شبای هیئت بیدارم میموندم تاصبح
🥲❤️
چیکار میکردی؟؟؟؟؟؟؟؟
گریه میکردم.
براکی؟؟؟؟؟؟؟
برا امام حسین
چرااااا؟؟؟؟؟؟
یهو عاشقش شدم
با حسین جان اشنا شدم .
نمازام و میخوندم ـ
بدون ارایش میرفتم
با مانتو بلند
بدون فیلم
بدون اهنگ
گریه گریه گریه
شب تا صبح روایتای حاج حسین و گوش میدادم و گریه گریه گریه
گریه خدایا خسته شدم غلط کردم
صبحا اول از همه میرفتم صبحونه رو من اماده میکردم😂
کلا نمیزاشتم کسی کاری کنه
هنوز خودم ادم نشده بودم
بعد روایتارو برا خانوادمم میگفتم😂😂🥲❤️
اون شبا یه چیزی و خیلی میگفتم
میگفتم خدایاااااااااااا غلط کرددممممممممم
اون شبا تو هیئت به امام حسین التماس میکردم بزاره نوکرش بشم دخترش بشم
مثل دیوونه ها زمزمه میکردم گردن کج میکردم اشک میریختم
اون شبا تو هیئت تودلم با حضرت زهرا (س) حرف میزدم
میگفتم مادر جان توکه میدونی عاشق چادرتم
ولی عرضه ندارم .
نمیتونم
خودت یه کاری کن مهر چادرت و به دلم بنداز🥲
اینجا رو داشته باش گفتم خودت یه کاری کن مهر چادرت به دلم بیفتهههه
خب؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
همون شب نمیدونم چند دقیقه بعدش
خانوم جلویی که از اقوام دورمونم میشد برگشت سمتم دستشو جلوم دراز کرد
فکر کردم شکلاتی چیزیه😂🥲❤️
مشتشو که باز کرد تو دستم بعد که نگاش کردم
دیدم
گیره روسری❤️🥲
برگشتم خونه دل من دل نبوووووووود
عه مریم بابا دهه دوم داره تموم میشه تو قرار شد فقط تا ده روز گناه نکنی
الان داره میشه بیست روز
اون شبی که گیره رو گرفتم اومدم خونه
انگاری دلم افتاده بود تو جوب اب سگا خورده بودنش
اومدم خونه دل نداشتم🥲❤️
سه نفرو شاهد گرفتم که میخوام چادری شم
ـیادتونه گفتم یه کاری کن مهر چادرت به دلم بیفته؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مهرش به دلم افتاده بود ـ بی چون و چرا با عشق چادری شدم
😂چادر نداشتم
چادر دوستمو پوشیدم
کوتاه بود😂😂😂😂😂😂
همه میگفتن خب تا چادرت اماده بشه و بیاد فعلا نپوش
میگفتم نههههههههههههههه❤️😂
الان یه سال و پنج ماهه قراره اهنگه رو گوش بدم😂😂😂😂❤️❤️❤️
رفت که رفت 😂😂😂😂❤️