کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
دیوانھ ےِ تـ♡ـو•• هر دو جھان ࢪا چھ کُند :)❤️
_ #عزیزالزمان🥺♥️ _
اَیُّها النَّاس
بخواهیدڪہآقابرســد
بگذارید،دگـر
دردبـہپـایانبرســـد
همگےدرپسهرسجدہ
بہخالقگویید
ڪہبہمارحمڪند
یوسفزهــرابرسد ....💔
رهرواناینراه
نـہپیربودند
نـہسیرشدهازدنیا
تنهاعاشقبودند . . !'❤️
#شهیدانهـ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقای امام حسین ..
هیچ پزشکی تجویزی برای قلبِ شکسته نداشت ، خوب میدانند درمان فقط تویی ؛❤️
📱بهرفیقشپشتتلفنگفت:
ذکر "الهـےبهرقیه"بگومشکلتحلمیشه(:
رفیقشیهتسبیحبرداشت📿
بهدهتانرسیدهدوستاشزنگزدن
وگفتنسفر #کربلا براش جورشده..!💔
#شهیدحسینمعزغلامی...🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نامتڪهمےآیـدآراممےشـوم
گـویےجـزتـوهیـچنیسـتمـرا
سوگندبهنامتڪهتوآراممنے!🥺
#امامزمانم🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش تا لحظه مردن به دلم غم باشد
محفل اشک برای تو فراهم باشد
روضهات آب حیات است برایم، ای کاش
در دلم تا نفسی هست #محرم باشد🖤
#حسین_جانم🥺
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
کاش تا لحظه مردن به دلم غم باشد محفل اشک برای تو فراهم باشد روضهات آب حیات است برایم، ای کاش در دل
چِقَـدِهبِـگمآقا،هَـواٺوڪـردم
کـٰآشبیـٰامبهـکـربلآٺُ
بَـرنَگَردَم . . 💔
حـَرمِٺرویـٰایمَن.!✨
هر انسانـے عطر خاصـٖے دارد ..
گاهۍ برخـے عجیب بوی خُدا میدهند
همانند تو ای شَهید :)♥️
#شهید_مصطفی_صدرزاده🌹
-یه دختر به بابا فقط دلخوشه...💔
-بابا من را ببخش اگر...💔
حر !!
مثال خیلی از ماها هست ..
امشب باید همانند حر دیگه بشیم یار امام حسین علیه السلام💔🖤
شاید تو بین خوب و بد موندیم ..
ولی یکم خوبیم بیشتر آقا با خودمون درگیریم ..
درگیر دنیا و نفس و ...
ولی اقاااااا
هر چی که هستیم ..
محرم دلسوختتیم جگر سوختتیم 😔💔
درسته گناهمون تا خرخره بالا اومده ولی ادبمون اینه که اسم شما و مادرتون میاد اشک از چشمامون سرازیر میشه ..
مث حرُ تا اسم مادرتون اومد ادب کرد و شد فدایی شما ..
آقا ما هم میخری !؟
آیه قرآن مى فرماید:
و اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا.
در قضیه حر بن یزید ریاحى، این را عنایت فرمودید که بدنش مى لرزید. یک نفر گفت: چرا بدنت مى لرزد؟
گفت:
(أرانى بین الجنه و النار) تذکر است دیگر. نمى دانم چه کار کنم؟
بین بهشت و جهنم هستم ولى پشت سرش، (فإذا هم مبصرون) مى آید. شخص روشن مى شود.
روز عاشورا وقتی سید الشهدا ع فریاد زد:
آیا فریاد رسی هست که دفاع کند از حرم رسول خدا؟!
گویا حرّ وقتی استغاثه امام را شنید لرزه بر اندام او افتاد، قلبش مضطرب و اشک از چشمانش جاری.
محبّت او نسبت به حضرت زهرا چارهساز بود و باعث دگرگونی حرّ شد.پس با رویی خالی از شرم از سپاه ظلمت رها و به سپاه نور رهسپار شد.
پس از اینکه حرّ بن یزید برای توبه به سوی امام حسین ع شتافت، در نزدیکی سپاه آن حضرت سپر خود را واژگون کرد به علامت اینکه من برای جنگ نیامدهام و امان میخواهم.
اوّل کسی که با او مواجه شد، اباعبدالله بود، چون در بیرون خیام حرم ایستاده بود.
آنگاه سلام کرد و عرض نمود:
آقا من گنهکارم، روسیاهم، من همان گناهکار و مجرمی هستم که راه را بر شما گرفته بودم!
آقا، من تابعم و میخواهم گناه خود را جبران بکنم، لکّه سیاهی که برای خود به وجود آوردهام جز با خون پاک نمیشود..
آمدهام که با اجازه شما توبه کنم، آیا توبه من پذیرفته است یا نه؟
امام حسین ع فرمود:
البته توبه تو پذیرفته است. چرا پذیرفته نباشد؟
مگر باب رحمت الهی به روی یک انسان تائب بسته میشود؟!
ابداً.
حرّ از اینکه توبهاش مورد قبول واقع شد خوشحال شد و گفت:
الحمدالله، پس اجازه بدهید بروم، خود را فدای شما کنم و خونم را در راه شما بریزم..
امام حسین ع فرمود:
ای حرّ! تو مهمان هستی،پیاده شو! کمی بنشین تا از تو پذیرایی کنیم. ولی حرّ از امام اجازه خواست که پائین نیاید، و هر چه آقا اصرار کردند، پائین نیامد.
بعضی از ارباب سیر، رمز مطلب را اینگونه کشف کردهاند که حرّ بن یزید مایل بود خدمت امام بنشیند ولی یک نگرانی او را ناراحت میکرد و آن اینکه میترسید در مدّتی که خدمت امام نشسته است، یکی از اطفال اباعبدالله او را ببیند و بگوید:
این همان کسی است که روز اوّل، راه را بر ما بست و او شرمنده شود.
آنگاه برای جهاد به میدان رزم رفت و آنقدر جنگ نمود تا به شهادت نائل گشت..