جمع واریزی ۸۰۰ هزار تومان ..
ممنون از لطفتون ..
اگر در توان دارید حتما با دست های مهربانتون کمک کنید حداقل ۳میلیون نیاز هست که بتونیم کمکی به این خانواده با توان مالی ضعیف انجام بدیم 🌸
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
_
اونی که چشمش به خدا باشه ، خدا
بیشتر از آرزوهاش بهش میبخشه :)
#خداۍخوبِمن🌱
@shahidanbabak_mostafa🕊
.
یارب سَرنوشت مَا را به
سَرنوشت حَاج قَاسم دُچار کن💔!
.
@shahidanbabak_mostafa🕊
زن و شوهر با هم دعوا میکنن
مرده زنگ میزنه به مادرش میگه:
مامان من میخوام زنمو تنبیه کنم چند روزی میام خونتون😢
مامانش میگه : نه پسرم زنت به یه تنبیه بزرگتر نیاز داره !
من میام خونتون😂😂😂
#طنز😂
✨جـاذبـہهـا...
همیشہروبہپاییننیستند..!
کافۍٖاست،پیشانیتبہخاکباشد
بہسوۍآسمانخواهۍٖرفت...🕊
@shahidanbabak_mostafa
خداوند فراموشی را که
بیهوده نیافریده است ؛
فراموشی را آفریده است
تا غیر او را فراموش کنیم . .
-حاجاسماعیلدولابی🌿
@shahidanbabak_mostafa🕊
گفتے که به دلشڪستگان نزدیڪیم...
ما نیز دلِ شکسته داریم اے دوست! :)💔
@shahidanbabak_mostafa🕊
••تقلبانه|جهتعاقبتبخیری🌚🫧••
شماشبازخواببیدارشویدوسجادهراپهن کنیدوبشینیدسرسجادهحتیچرتزدنسر سجادهٔ
نمازشب در زندگیاثر میگذارد...
-آیتﷲحقشناس🌱-
@shahidanbabak_mostafa🕊
نباید نماز را سبک بشماریم
امام صادق (ع) در بیماری رحلت به وصیّ شان می فرمایند که: «لیس منّی من استخفّ بالصّلوة»؛ از ما نیست کسی که نماز را سبک بشمارد. استخفاف یعنی سبک شمردن، کم اهمیت شمردن.
حضرت آقا.29 /8/ 1387
@shahidanbabak_mostafa🕊
هروقتخواستیگناهکنیباخودتبگو :
گریهیِمهدیرابههزارانهوسزودگذر،منندهم:))
انگشت به لب مـاندھام از قاعدھ عشق
ما یار ندیدھ تب معشوق کشیدیم❤️(:
#امام_زمان
@shahidanbabak_mostafa🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهیدجهادمغنیه
اگر خونی را ریختی این خون جویهایی میشود در مسیر قدس و فلسطین..
@shahidanbabak_mostafa🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با شهدا بودن سخت نیست
باشهدا ماندن سخته ..
در سینهام دوباره غمی جان گرفته است
«امشب دلم به یاد شهیدان گرفته است»
پنجشنبه _شهدایی💗
@shahidanbabak_mostafa🕊
°از هر چه غیر از یاحُسِین گفتن پَشیمانَم¬
❪حَرَم نَرَفتہ چہ دانَد ڪه آنڪه رَفتہ حَرَم
بہ چِشمِ دیده دَر آیینہها رَواقِ بِهشت.🫀.❫
#شب_زیارتے_ارباب
#صلے_الله_عليڪ_يا_اباعبدالله
@shahidanbabak_mostafa🕊
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
#طبیب_دلها_شاه_ڪربلا
هر ڪه گفٺ نام حسین ، نام دگر را نَبَرد
هیچ ذڪرے بخدا نام حسین جان نشود
درد ما داغ حسین اسٺ دوایش گریہ سٺ
با طبابٺ ، جگر سوختہ درمان نشود
@shahidanbabak_mostafa🕊
شروع رمان بی تو هرگز.! زندگی نامه شهید سید علی حسینی.! 🌸
یادشان گرامی..!
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز
🌾قسمت: #اول
مردهای عوضی
همیشه از پدرم متنفر بودم ...
مادر و خواهرهام رو خیلی دوست داشتم اما پدرم رو نه ... آدم عصبی و بی حوصله ای بود ... اما بد اخلاقیش به کنار ...
می گفت:
_دختر درس می خواد بخونه چکار؟ ...
نگذاشت خواهر بزرگ ترم تا 14 سالگی بیشتر درس بخونه ... دو سال بعد هم عروسش کرد ...
اما من، فرق داشتم ... من عاشق درس خوندن بودم ... بوی کتاب و دفتر، مستم می کرد ... می تونم ساعت ها پای کتاب بشینم و تکان نخورم ...
مهمتر از همه، می خواستم درس بخونم، برم سر کار و از اون زندگی و اخلاق گند پدرم خودم رو نجات بدم ...چند سال که از ازدواج خواهرم گذشت ... یه نتیجه دیگه هم به زندگیم اضافه شد ... به هر قیمتی شده نباید ازدواج کنی ...
شوهر خواهرم بدتر از پدرم، همسر ناجوری بود ... یه ارتشی بداخلاق و بی قید و بند ... دائم توی مهمونی های باشگاه افسران، با اون همه فساد شرکت می کرد ...
اما خواهرم اجازه نداشت، تنهایی پاش رو از توی خونه بیرون بزاره ... مست هم که می کرد، به شدت خواهرم رو کتک می زد ...
این بزرگ ترین نتیجه زندگی من بود ...
مردها همه شون عوضی هستن ... هرگز ازدواج نکن ...
هر چند بالاخره، اون روز برای منم رسید ... روزی که پدرم گفت ...
_هر چی درس خوندی، کافیه ...
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
🌾 #رمان_واقعی_بی_تو_هرگز
🌾قسمت #دوم
ترک تحصیل
بالاخره اون روز از راه رسید ...
موقع خوردن صبحانه، همون طور که سرش پاین بود ...
با همون اخم و لحن تند همیشگی گفت ... _هانیه ... دیگه لازم نکرده از امروز بری مدرسه ...
تا این جمله رو گفت، لقمه پرید توی گلوم ... وحشتناک ترین 😢حرفی بود که می تونستم اون موقع روز بشنوم ... بعد از کلی سرفه، در حالی که هنوز نفسم جا نیومده بود ...
به زحمت خودم رو کنترل کردم و گفتم ...
_ولی من هنوز دبیرستان ...
خوابوند توی گوشم ...
برق از سرم پرید ... هنوز توی شوک بودم که اینم بهش اضافه شد ...
- همین که من میگم ... دهنت رو می بندی میگی چشم... درسم درسم ... تا همین جاشم زیادی درس خوندی ...
از جاش بلند شد ...
با داد و بیداد اینها رو می گفت و می رفت ... اشک توی چشم هام حلقه زده بود ... اما اشتباه می کرد، من آدم ضعیفی نبودم که به این راحتی عقب نشینی کنم ...از خونه که رفت بیرون ... منم وسایلم رو جمع کردم و راه افتادم برم مدرسه ...
مادرم دنبالم دوید توی خیابون ...😥
- هانیه جان، مادر ... تو رو قرآن نرو ... پدرت بفهمه بدجور عصبانی میشه ... برای هر دومون شر میشه مادر ... بیا بریم خونه ...
اما من گوشم بدهکار نبود ... من اهل تسلیم شدن و زور شنیدن نبودم ...
به هیچ قیمتی ...
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
🌾 #رمان_بی_تو_هرگز
🌾قسمت #سوم
آتش
چند روز به همین منوال می رفتم مدرسه ... پدرم هر روز زنگ می زد خونه تا مطمئن بشه من خونه ام ... می رفتم و سریع برمی گشتم ... مادرم هم هر دفعه برای پای تلفن نیومدن من، یه بهانه میاورد ...
تا اینکه اون روز، پدرم زودتر برگشت ...با چشم های سرخش که از شدت عصبانیت داشت از حدقه بیرون می زد ... بهم زل زده بود ...
همون وسط خیابون حمله کرد سمتم ...
موهام رو چنگ زد و با خودش من رو کشید تو ...اون روز چنان کتکی خوردم که تا چند روز نمی تونستم درست راه برم ...
حالم که بهتر شد دوباره رفتم مدرسه ... به زحمت می تونستم روی صندلی های چوبی مدرسه بشینم ...
هر دفعه که پدرم می فهمید بدتر از دفعه قبل کتک می خوردم ...
چند بار هم طولانی مدت زندانی شدم ... اما عقب نشینی هرگز جزء صفات من نبود ...بالاخره پدرم رفت و پرونده ام رو گرفت ... وسط حیاط آتیشش زد ... هر چقدر التماس کردم ... نمرات و تلاش های تمام اون سال هام جلوی چشم هام می سوخت ...
هرگز توی عمرم عقب نشینی نکرده بودم اما این دفعه فرق داشت ... اون آتش داشت جگرم رو می سوزوند ...
تا چند روز بعدش حتی قدرت خوردن یه لیوان آب رو هم نداشتم ... خیلی داغون بودم ...
بعد از این سناریوی مفصل، داستان عروس کردن من شروع شد ... اما هر خواستگاری میومد جواب من، نه بود ... و بعدش باز یه کتک مفصل ... علی الخصوص اونهایی که پدرم ازشون بیشتر خوشش می اومد ...
ولی من به شدت از ازدواج و دچار شدن به سرنوشت مادر و خواهرم وحشت داشتم ...
ترجیح می دادم بمیرم اما ازدواج کنم ...
تا اینکه مادر علی زنگ زد ...
✍نویسنده:
#شهید_مدافع_حرم_طاها_ایمانی
بِسم الرَّبِ العِشق اَلَّذی خَلَقَ المَهدی💗
- صبحم بھ طلوعِ
- دوستت دارم توست˘˘!
- ˼#ایهاالعزیزقلبم♥️˹
ــــ ـ بِھنٰامَت الهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🌸
کانالرسمیشهیدبابکنوریو شهیدمصطفیصدرزاده❤️
زیارت عاشورا🌸
به نیابت از شهید قاسم سلیمانی💞