فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تیکه_ای_ازکتاب_اسم_مصطفاست
از خانهٔ آقای بادپا شب راه افتادیم برای دیدن حاجقاسم سلیمانی. باورم نمیشد. گفتی: «حاجی هیئت داره.» ـ جدی میگی؟ اصلاً باورم نمیشه از نزدیک بشه دیدش! اگه ببینمش، شکایتت رو بهش میکنم! ـ تو رو خدا عزیز، آبروم رو نبری! وقتی رسیدیم هیئت، سفره پهن بود: مردانه و زنانه. حاجقاسم به استقبالمان آمد. حرفهایتان را که زدید رفتم جلو. دویدی کنار حاجقاسم ایستادی و با دستکشیدن به محاسن و چشم و ابروآمدن، از من خواستی که چیزی نگویم. دلم برایت سوخت و سکوت کردم..
@shahidanbabak_mostafa🕊