eitaa logo
کانال‌رسمی‌شهید‌بابک‌نوری‌و شهیدمصطفی‌صدر‌زاده❤️
6.5هزار دنبال‌کننده
22.1هزار عکس
7.9هزار ویدیو
45 فایل
○•|﷽|•○ ❁کانال‌رسمی‌مصطفی‌بابک‌قلبها❁ بزرگترین‌کانال‌رسمی‌شهیدان!):-❤️ 🔹💌شهید مصطفی صدر زاده! 🔹💌شهید بابک نوری هریس! 🌸ڪانال‌ٺحٺ‌مدیریٺ‌مسٺقیم #خانواده‌شہیدان فعاݪیٺ‌دارد🌸 حالا‌که‌دعوتت‌کرده‌بمون!🦋 تبادل @khadem_87 تبلیغات هم پذیرفته میشه 🌸
مشاهده در ایتا
دانلود
پرجنب و جوش بود. یک نوع آتش به اختیار. و. حافظ ناموس مردم بود. حواسش به رفتار همه بود. حتی جوان‌های داخل پارک که نکند مزاحمتی برای مردم ایجاد کنند. گاهی نگران می‌شدم. این دل و جرأتش کمی نگرانم می‌کرد. چیزی نگذشت که محمدحسین به جمع بچه‌های هیئت رزمندگان ملحق شد. 18سالی می‌شد که هیئت دایر شده بود و حلقه اولیه هیئت هم 10 نفر بودند اما رفته رفته حلقه بزرگ و بزرگ‌تر شد و امروز به لطف خدا هیئت 80 نفر خادم دارد. محمدحسین شش سال پیش به هیئت رزمندگان آمد. زمان برگزاری مراسم، محمدحسین کنار در اصلی می‌ایستاد و مردم را به داخل هدایت می‌کرد. حتی در پارک کردن خودروی عزاداران کمک می‌کرد. هر کاری از دستش برمی‌آمد انجام می‌داد. نگاه نمی‌کرد نوع کار چیست، خالصانه و متواضعانه بدون هیچ توقعی می‌کرد. احترام، اخلاق و ادب یکی از اصلی‌ترین شاخصه‌های در خادمی بود..✨(: @shahidanbabak_mostafa🕊
∶ دراجتمـاع ماڪسے بہ فڪر رعایت حجـاب واخلاق نیـست.. ولےشمافڪرڪنید وزینبےبرخـوردڪنید🖇 @shahidanbabak_mostafa🕊
همیشه میگفت:✨ بانوی دو عالم‌ مزار نداره؛ اگه ‌شهید شدیم باید خجالت ‌بکشیم مزار داشته ‌باشیم... شهید شد و پیکرش ‌برنگشت... 😔💔! @shahidanbabak_mostafa🕊
همہ دوست دارند ڪہ بھشت بروند اما کسی دوست ندارد ڪہ بمیرد بھشت رفتن جرأت مردن میخواهد..✨! @shahidanbabak_mostafa🕊
آخری ده روز مرخصی گرفت و من و پدرش را برد مشهد گرم بود ظهر که نماز جماعت میخواندیم من را با تاکسی برمی‌گرداند هتل که اذیت نشوم خودش نمی‌خوابید،دوباره بر‌میگشت حرم می‌ایستاد به دعا و نمازشب بیست‌ویکم توی صحن هدایت نشسته بودم پیام محسن آمد روی گوشی‌ام قسمم داده بود: مامان تورو خدا دعا کن یه بار دیگه قسمتم بشه برم سوریه..🥲❤️‍🩹 @shahidanbabak_mostafa🕊
یوسف به ذکر بسیار علاقه داشت و هرچه قدرکه می توانست به تکرارآن مداومت می کرد. اگر شرایط را مهیا می دید شروع به نوشتن صلوات می کرد و ذکر صلوات را با تمام زیر و زبرهایش به دفعات می نوشت.هر مشکلی که برایمان پیش می آمد و قادر به حل آن نبودیم می گفت: «صلــ📿ـوات راه حل این مشکل است چند صلوات بفرستید تا آرامش داشته باشید.♥️» @shahidanbabak_mostafa
یکی‌از شب‌های،حجره‌دار های طبقه اول یعنی هم پایه های آرمان، مراسم باشکوهی برگزار کردند. مسئولیت آقا آرمان، این بود که افطاری را آماده کند. بخاطر مسئولیتش، اصلا مراسم را نتوانست شرکت کند؛بااین که جمع دوستانه و خوبی بود. معمولا در مراسم‌ها عکاس بود، برای همین خودش در عکس‌ها نبود.خیلی اهل سلفی‌گرفتن هم نبود. الان عکس‌های زیادی داریم که جای آرمان در آن خالی‌ست..💔(: @shahidanbabak_mostafa🕊