فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دست دلم را بگیر...
من...
سخت آشفتهام!
نامت را بر زبان میآورم...
میدانم که دستگیر هستی؛
#امام_رضاجانم🌿♥️
#چهارشنبه_امام_رضایی
#شهیدعبدالحسین_برونسی:
کنار یکی از زاغه های مهمات سخت
مشغول بودیم تو جعبه های مخصوص
مهمات می گذاشتیم و درشان را می بستیم
گرم کار یکدفعه چشمم افتاد
به یک خانم محجبه با چادری مشکی
داشت پا به پای ما مهمات می گذاشت
توی جعبه ها، با خود گفتم:
حتما از این خانمهایی که میان جبهه!
اصلا حواسم به این نبود
که هیچ زنی را نمی گذارند
وارد آن منطقه بشود
به بچه ها نگاه کردم مشغول کارشان بودند
و بی تفاوت می رفتند و می آمدند
انگار آن خانم را نمی دیدند
قضیه عجیب برام سؤال شده بود
موضوع عادی به نظرم نمی رسید
کنجکاو شدم بفهم جریان چیست؟!
رفتم نزدیکتر تا رعایت ادب شده باشد
سینه ای صاف کرده
و خیلی با احتیاط گفتم:
خانم جایی که ما مردها هستیم
شما نباید زحمت بکشین
رویش به طرف من نبود
به تمام قد ایستاد و فرمود:
مگر شما در راه برادر من زحمت نمی کشید؟
یک آن یاد امام حسین(؏) افتادم
و اشک توی چشمهام حلقه زد
خدا به من لطف کرد که
سریع موضوع را گرفتم
و فهمیدم جریان چیست
بی اختیار شده بودم
و نمی دانستم چه بگویم
خانم همانطور که رویشان آن طرف بود
فرمودند: هرکس یاور ما باشد
البته ما هم یاری اش می کنیم ..
#کتاب_خاک_های_نرم_کوشک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
که علاج ِ دلتـنگی؛
آغـوشی سـت طولانـی
بـا بوسـه های بسیـار ..
#امام_رضای_قلبم❤️
@shahidanbabak_mostafa🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برو تو صف فکر کرد زرنگه😂😂😂
#خنده_حلال
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پس از شهادتش حاج قاسم سلیمانی
با کلماتی مقتدرانه او را
اینگونه توصیف کرد:
«رشادتها و شجاعتهای #شهید_عمار
مانند همّت بود، عمار مثل پسرم بود
همیشه برایش صدقه میگذاشتم
و میگفتم: مراقب خودتان باشید»
#شهیدمحمّدحسین_محمّدخانی•
@shahidanbabak_mostafa🕊
جهان، معرکهٔ امتحان است برادر!
و بهترینِ ما کسی است که
از بهترینِ آنچه دارد
در راه خدا بگذرد ..
#شهیدسیدمرتضی_آوینی🌿
@shahidanbabak_mostafa🕊
#نمازواخلاص 🌸
درسراسر نماز قصد قربت شرط صحیح بودن آن است.*حتی اگر حرکت یا کلمه ای از واجبات یا مستحبات نماز را برای غیر خدا انجام دهیم نماز باطل میشود..
و اگر مکان نماز یا زمان آن را برای غیر خدا تعیین نماییم نماز باطل است، حتی اگر قیافه و حالتی که هنگام نماز به خود میگیریم برای غیر او باشد نماز باطل است*
بنابراین عبادت بودن نماز مربوط به آن است که انسان هیچگونه قصد غیر خدایی نداشته باشد و این قصد قربت از لحظه ورود به نماز تا پایان همچنان باید ادامه یابد و ناگفته پیداست که انسان در لابلای آن همه زرق و برق ها و جاذبه های زیاد اگر هرروز بتواند از همه چیز دل تهی کند
و ریسمان معنوی روح خود را با ذات مقدس او گره زند و چنان با او خلوت کند که راه نفوذ غیر را بگیرد ارزش مهمی را به دست اورده است. 🍃
*ما در نماز با گفتن کلمه "ایاک نعبد و ایاک نستعین" به عبودیت و بندگی خالصانه اعتراف میکنیم و این اخلاص را از خداوند میخواهیم..
#نماز در لطفی است که به روی همه باز است. 🌸
افراد دیگر غیر از خداوند یا لطفی ندارند یا لطفشان ناچیز و محدود است یا لطف خود را به دیگران نمی رسانند و یا با هزار منّت ذرّه ای محبت ندارند و اگر لطفی کنند از بهره خودشان کم میشود، اما خداوند:
۱_لطفش بی نهایت است.
۲_باب لطف او همیشه به روی همه باز است.
۳_دعوت به ورود هم کرده است.
۴_از ورود دیگران در مدار لطفش شاد میشود.
۵_مردم را بدون هدیه و رشوه و با دست خالی که دارند میپذیرد.
۶_رابطه با او و بهره گیری از الطاف او نه زمان میخواهد نه زمین، نه واسطه میخواهد نه ضابطه و نه رابطه و نه هیچ شرطی دیگر، فقط "صداقت قلبی" کافی است🍃
صادقانه به لغزش خود اقرار کنیم.
صادقانه از او بخواهیم.
#نماز تکرار نیست، معراج و تعمیق است. 🌸
برخلاف تصور بعضی که نماز را تکرار میدانند نماز نردبان ترقی است که هرچه بیشتر با حضور قلب خوانده شود بالاتر میروی، گرچه در ظاهر رکوع و سجده ها تکرار میشود ولی در حقیقت همانند کلنگی است که برای حفر چاه میزنند.. کلنگ زدن در ظاهر تکراری است اما در واقع هرکلنگی میزنید یک قدم به آب نزدیک میشوید، هرگامی که در نردبان بر میداریم یک قدم به آسمان نزدیک میشویم.
"شما هرچه بیشتر قرآن بخوانید به نکات بیشتر میرسید"
"هرچه بیشتر گل خوشبو را ببویید بیشتر لذت میبرید"
"در سفر حج هرچه بیشتر سفر کنید به اسرار تازه ای بر میخورید"
*به هرحال، ظاهر نماز تکراری است اما در واقع عمق بخشیدن و پرواز است🍃"
#نمازوادب 🌸
*کسی که صدای اذان را بشنود و بی تفاوت باشد نسبت به نماز یک نوع بی ادبی کرده است*
در اسلام به ما سفارش شده که در نماز با ادب بایستیم، دست ها روی ران ها، بدن آرام، نگاه ها به محل سجده، لباسها نو و تمیز، همراه با بوی خوش و معطّر باشد و اگر جماعت هستیم از سایرین جلو و عقب نیفتیم و خود را هماهنگ دیگران و مردم بکنیم، مقام امام را نگهداریم، قبل از او کاری انجام ندهیم، به رکوع و سجده نرویم و بهتر است حتی قبل از کلام امام، ذکر نماز را به زبان جاری نکنیم
مجموعه این دستورالعمل ها روحیه ادب و اطاعت را در انسان تقویت میکند، آن هم ادبی بر اساس #ارزش هایی چون:
شناخت، محبت، تواضع و ادب در برابر کسی که اهلیت دارد، نه تملق، نه خود باختگی، نه وارداتی، نه تشریفاتی و نه متملقانه و بی محتوا.
در حدیث است: کسی که سجده نماز را با سرعت انجام میداد، حضرت رسول (ص) فرمود: گویا کلاغـــی نوک به زمین میزند. 🌱
حضرت زینب کبری سلام الله علیها عصر عاشورا گفت:
"رَبَّناتقبّلمنّاهذاالقلیل"
خداوند این اندک را از ما بپذیر..
حادثه کربلا و شهادت امام حسین علیه السلام بسیار بزرگ بود ولی کسی که خدا را بزرگ دید آن حادثه را هم کوچک میبیند...
و در پاسخ حکومت بنـــــی امیه که پرسید در کربلا چه دیدید؟
فرمود:
"مارایت اّلا جمیلا."
من جز زیبایی چیزی ندیدم
در دید عارفان، تمام کارهای خداوند حکیمانه و همه در جهت تربیت و زیباست. 🍃
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب🍄
قسمت ۴۱
تلفنم زنگ خورد.
ڪاش میشد جواب نداد.
ڪاش میشد تمام پلهاے ارتباطیم با سایہ هاے شوم زندگیم ویران میشد..
خیلے دلم میخواست بدونم اگر فاطمہ میدانست چہ دردسرهایے پشت خط انتظارم رو میڪشند باز هم بهم تذڪر میداد گوشیم رو جواب بدم؟؟
از زیر چادرم با دستان عرق ڪرده گوشے رو نگاه ڪردم.
نسیم بود.
مےدانستم چرا زنگ زده و اینجا بین این دونفر واقعا نمیشد با او بحث ڪرد.
گوشیم رو در حالت بے صدا گذاشتم . نگاه معنے دارے بین من وفاطمہ رد وبدل شد.
دیگہ غذا از گلوم پایین نمیرفت.گوشیم لرزش ڪوتاهے ڪرد.قاشقم رو روے بشقابم انداختم و پیامڪ نسیم رو از لاے چادرم باز ڪردم.نوشته بود:
گوشے رو جواب بده..دارے چہ غلطے میڪنے؟
🍃🌹🍃
نمیدانم چرا اینقدر میترسیدم.
اصلا تمرڪز حواس نداشتم.قلبم طبق معمول محڪم بہ قفسہ ے سینہ ام میڪوبید و تنفسم رو مختل ڪرده بود.
حاج مهدوے ڪاملا مشخص بود ڪہ فهمیده مشڪلے هست.فاطمہ هم با نگرانے نگاهم میڪرد.
حاج مهدوے در حالیڪہ سالادش رو چنگال میزد با لحنے خاص پرسید:
– ببخشید مشڪلے پیش اومده؟
من سرم رو بالا گرفتم ونگاهی کوتاه بہ صورت محجوب و مغرور او انداختم و مثل نجوا گفتم:
_نہ…
صداے ویبره گوشیم ڪلافه ام ڪرد با عصبانیت گوشے رو در دستم فشار دادم و خواستم خاموشش ڪنم ڪہ حاج مهدوے دوباره با حالتے خاص گفت: _گوشیتون رو جواب نمیدید!!! این یعنے مشڪلے هست!!
در یڪ لحظہ فڪر ڪردم وتصمیم نهاییم رو گرفتم.
صندلیم رو عقب ڪشیدم وبا حرڪتے سریع بلندشدم
-عذر میخوام.اگر اجازه بدید من جواب تلفنم رو بدم وبرگردم.
حاج مهدوے با نگاهے خاص و سوال برانگیز گفت:
_اختیار دارید.راحت باشید.
و من در حالیڪہ گوشی رو ڪنار گوشم مےگذاشتم بہ سمت بیرون رفتم و با نفسے عمیق سعے ڪردم عادے صحبت ڪنم.
🍃🌹🍃
_بلہ
نسیم بدون سلام احوالپرسے با عصبانیت بهم حملہ ڪرد:
_حالا دیگہ گوشے رو جواب نمیدے؟؟ معنے این ڪارها چیہ؟! چیشده؟ نمیگے ما نگرانت میشیم؟ !
هہ!! فڪر ڪن منم باور شہ ڪہ تو نگرانمے!!
🍁🌻ادامہ دارد..
نویسنده؛
#فــــ_مــقیـمــے
#ڪپے_بدون_ذڪر_نام_نویسنده_اشڪال_شرعے_دارد.
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب🍄
قسمت ۴۲
با لحنے سرد وناراحت گفتم:
_چیشده حالا یڪ دفعہ دلتنگ من شدے؟! تو هیچ وقت اینقدر پشت هم زنگ نمیزدے!
_خیلے بے انصافے! ! من تا حالا بهت زنگ نمیزدم؟!
_نگفتم زنگ نمیزدے.!!! گفتم پشت هم میس نمینداختے.حتما اتفاق مهمے افتاده ڪہ اینقدر مسر بودے باهام حرف بزنے!
او نفس عمیقے ڪشید و گفت:
_اول بگو الان ڪجایے؟ !
_مسافرت!!! سوال بعدے؟؟
او با تعجب سوالم رو تڪرار ڪرد.
_مسافرت؟؟؟؟ تو ڪہ جایے نداشتے برے؟! ڪس وڪارے نداشتے!! ڪجا رفتے
دروغ گفتم:
_اومدم قشم!! و فرداصبح برمیگردم
_تو درقشم چیڪار میڪنے؟ چرا تنها رفتے؟!چرا بے خبر.؟
_توقع داشتے با ڪے برم؟ با ڪامران ڪہ ڪار دستم بده؟؟ یا با تو ڪہ همش تو اون شرڪت لعنتیت هستے!!! خستہ بودم ..احتیاج داشتم آب وهوایے عوض ڪنم.این ڪجاش اشڪال داره؟
او ڪہ لحنش آرومتر ومهربانتر شده بود با نگرانے پرسید:
_ببینم چیشده عزیزم؟ ڪسے اذیتت ڪرده؟ نکنہ ڪامران حرڪتے ڪرده؟
🍃🌹🍃
حدسم درست بود.
زنگ زده بود تا از زیر زبانم حرف بڪشد چرا ڪامران را دڪ ڪردم.پس ڪامران با مسعود تماس گرفتہ بود.
حالا چہ حرفهایے بینشون رد وبدل شده بود خدا میدانست.هرچند پیش بینے آن حرفها زیاد هم سخت نبود.
🍃🌹🍃
گفتم:
_نہ ڪامران تا حالا ڪہ یڪ جنتلمن ڪامل و بوده واز ناحیہ ے او خطرے تهدیدم نڪرده!
او با ڪلافگے پرسید:
_پس دیگہ چہ مرگتہ؟
حوصلہ ے سین جین شدن نداشتم .با بے حوصلگے گفتم:
_نسیم من واقعا حوصلہ ے حرف زدن ندارم.وقتے برگردم همہ چیز رو توضیح میدم.. فقط الان ڪارے بہ ڪارم نداشتہ باشید.
نسیم آهے ڪشید و با لحن دوستانہ اے تهدیدم ڪرد:
_والا من ڪہ نفهمیدم تو دقیقا چہ مرگتہ.وحتے نفهمیدم تو چطورے تڪ وتنها رفتے قشم! فقط امیدوارم این تنهایے ڪمڪت ڪنہ تصمیم درستے بگیرے و ڪارے نڪنے ڪہ بعدها پشیمون شے.
بے اعتنا به تهدیدش گفتم:
_بسیارخوب ممنون ڪہ درڪ میڪنے…فعلا ..
و گوشے رو قطع ڪردم.
🍃🌹🍃
رفتم سمت میزمون.
حاج مهدوے اونجا نبود.فاطمہ تا منو دید در حالیڪہ باقے مونده ے غذاها رو داخل ظرف یڪبار مصرف میریخت گفت:
_دیرڪردے چقدر!!! غذات از دهن افتاد!
پرسیدم :
_حاج آقا ڪجاست؟
گفت:
_نمیدونم.غذاشو سریع خورد و پاشد رفت.بنده خدا معذب بود.نباید اصرارش میڪردے اینجا بشینہ.
🌻🍁ادامہ دارد...
نویسنده؛
#فــــ_مــقیـمــے
#ڪپے_بدون_ذڪر_نام_نویسنده_اشڪال_شرعے_دارد.
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب🍄
قسمت ۴۳
من ڪہ تحت تاثیر حرفهاے نسیم هنوز عصبانے بودم، گفتم:
_چہ ربطے داره؟! مگہ ما لولوییم؟!! یڪ لقمه غذا بود دیگہ..با ڪنار ما غذا خوردن حلال خدا حرام میشد؟ !!! از طرفے شما در این رستوران جاے خالے میبینے ڪہ این حرفو میزنے؟ مطمین باش اگر اینجا نشستنشون مشڪل داشت خودشون نمینشستند!!
فاطمہ متعجب از لحن تندم گفت:
_چیزے شده؟ انگار سر جنگ دارے!
🍃🌹🍃
بہ خودم اومدم.
حق با او بود.خیلے در رفتارم وحرف زدنم تنش وجود داشت. معذرت خواستم و بہ باقے مونده ے غذام نگاهے انداختم ولے دیگر میل بہ خوردن نداشتم.
فاطمہ دستش را روے دستم گذاشت وگفت:
_من اینا رونپرسیدم تا ازم معذرت بخواے..پرسیدم چون نگرانتم.
🍃🌹🍃
لبخند قدرشناسانہ اے زدم:
-خوبم….
#واسہ_تغییر_باید_از_خیلے_چیزها_گذشت.. دارم میگذرم…
مهم نیست چقدر سختہ..مهم اینہ ڪہ دارم میگذرم.
فاطمہ بانگرانے پرسید:
_ڪمڪے از دست من برمیاد؟
_آره..شاید دعا!
ڪیفم رو از روے میز برداشتم.
گفت:غذات هنوز تموم نشده…
نگاهے دوباره به بشقابم انداختم ونجوا ڪردم:
-بس بود!تا همینجاش هم طعمش برام خاطره شد..
🌻🍁ادامہ دارد.....
نویسنده؛
#فــــ_مــقیـمــے
#ڪپے_بدون_ذڪر_نام_نویسنده_اشڪال_شرعے_دارد.
بسم الله الرحمن الرحیم 🌸
- سَلامبَرمِهربانعٰالمامٰامعَصر؏َـج'
- السَّلامُعَلیكَیٰاَبَقیَةَالله✋🏽
- صبحم بھ طلوعِ
- دوستت دارم توست˘˘!
- ˼#ایهاالعزیزقلبم♥️˹
#ذکرروزپنجشنبه
ــــ ـ بِھنٰامَت با اله الا الله الملک الحق المبین🌸
۱۰۰ صلوات روزانه هدیه به امام زمان عج ❤️
@shahidanbabak_mostafa🕊
زیارت عاشورا به نیابت از شهید
#محمدرضادهقانامیری 🍃