eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوچهل‌ونه 👈این داستان⇦《 دسته گل 》 ــــــــــــــــــــــ
🔻 👈این داستان⇦《 آدم برفی 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎اون دختر پر از شور و نشاط ... بی صدا و گوشه‌گیر شده بود... با کسی حرف نمی‌زد ... این حالتش به حدی شدید بود که حتی مدیر مدرسه جدید ازمون خواست بریم مدرسه ...😔 🔹الهام، تمام ذهنم رو به خودش مشغول کرده بود ... اینطوری نمی‌شد ... هر طور شده باید این وضع رو تغییر می‌دادم ... مغزم دیگه کار نمی‌کرد ... نه الهام حاضر به رفتن پیش مشاور بود ... نه خودم، مشاور مطمئن و خوبی رو می‌شناختم ... دیگه مغزم کار نمی‌کرد ... 🍃✨خدایا به دادم برس ... انگار مغزم از کار افتاده ... هیچ ایده و راهکاری ندارم ...😔 🍀بعد از نماز صبح، خوابیدم ... دانشگاه نداشتم اما طبق عادت، رأس شش و نیم از جا بلند شدم ... از پنجره، نگاهم به بیرون افتاد ... حیاط و شاخ و برگهای درخت گردو ... از برف، سفید شده بود ... اولین برف اون سال ... یهو ایده‌ای توی سرم جرقه زد ...❄️⚡️ 🔸سریع از اتاق اومدم بیرون ... مادر داشت برای الهام، صبحانه حاضر می‌کرد ... - هنوز خوابه؟ ... - هر چی صداش می‌کنم بیدار نمیشه ...😴😴 💢رفتم سمت اتاق ... دو تا ضربه به در زدم ... جوابی نداد ... رفتم تو ... پتو رو کشیده بود روی سرش ... با عصبانیت صداش رو بلند کرد ...😲 - من نمی‌خوام برم مدرسه ... 🔻با هیجان رفتم سمتش ... و پتو رو از روی سرش کنار زدم ... - کی گفت بری مدرسه؟ ... پاشو بریم توی حیاط آدم برفی درست کنیم ...☃☃ 🔹زل زد توی چشمهام و دوباره پتو رو کشید روی سرش ... - برو بیرون حوصله‌ات رو ندارم ...😔 🔸اما من، اهل بیخیال شدن نبودم ... محکم گرفتمش و با خنده گفتم ... - پا میشی یا با همین پتو ... گوله پیچ، ببرمت بندازمت وسط برفها ...❄️❄️ 🔻پتو رو محکم کشید توی سرش و دور خودش سفت کرد ... - گفتم برو بیرون ... نری بیرون جیغ می کشم ...😵😲 💢این جمله مثل جملات قبلیش محکم نبود ... شاید فکر کرد شوخی می‌کنم و جدی نیست ... لبخند شیطنت آمیزی صورتم رو پر کرد ...😃😬 🍃✨الهی به امید تو ... همون طور که الهام خودش رو لای پتو پیچونده بود ... منم، گوله شده با پتو بلندش کردم ...😳 ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
 ✨﷽✨ #فرازےازوصیتـــــنامہ 🔷 اگر می‌خواهید نذری کنید فقط گناه نکنید، مثلا نذر کنید یک روز گناه نمی‌کنم هدیه به آقا صاحب الزمان(عج) از طرف خودم. 🔹یعنی از طرف خودتان عملی را برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) انجام می‌دهید که یکی از مجربترین کارها برای آقا است. 🔹یا اگر می‌خواهید برای اموات کاری انجام دهید به نیابت از آنها برای تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج) نذر کنید. 🔻محل شهادت: سوریه، خانطومان ▫️مدافـــــع حـــــرم▫️ 🕊جاویـــــدالاثر🕊 #شهیــد_مجیـــــد_سلمانیـــــان🌷 《ســــالروز شهــادتــــ》🕊 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
🍃🌸 #عملیــــاتــــــ_بــازےدراز⛰ #قسمتــــــ_چھــــارمـ🔻 ــــــ ــــــ ــــــ ــــــ ــــــ ـــــ
🔶🔸🔸 #عملیــــات_بــــازےدراز⛰ #قسمتــــــ_پنجــــم↯↯↯ ـــــ♢ــــــ♢ــــــ♢ــــــ♢ــــ #شرح_عملیات‌‌⇩   🔷⇦《جبهه غرب به خاطر طبیعت کوهستانی که دارد اصلاً ماهیت جنگ در آن متفاوت است . در این جبهه (ایلام و کرمانشاه) عراقی ها توانستند با تصرف شهرها و ارتفاعات مرزی ایران یک کمربند دفاعی در برابر دشت بی دفاع بغداد تشکیل دهند . 🔻 ارتفاعات بازی دراز در غرب شهر سرپل ذهاب مهمترین ارتفاعی بود که دشمن در جبهه غرب در اختیار داشت زیرا از یک سو بر دشت و شهر سرپل ذهاب و پادگان ابوذر (مهمترین پادگان مرزی در جبهه غرب) و راههای ارتباطی آن کاملاً مسلط بود و از سوی دیگر یک مانع طبیعی عالی برای دفاع عراق از شهر های قصرشیرین و خانقین محسوب می شد . 🔻به همین دلایل بود که نبردهای سختی برای آزادسازی این ارتفاعات در گرفت که عملیات بازی دراز یکی از مهمترین آنها می باشد .》🔷 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #شهیـــــدانہ مينگرم به عڪسهایت بيقراريم...بيقرارتر مےشود... ای دل من! سر مزن بر سینه این سان ناشڪیب ... لحظه اے دیوانه جان آرام بنشین ، خواهد آمـد... #شهدای_خانطومان #مدافعـــــان_حـــــرم 《ســــالروز شهــادتــــ》🕊 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز #زندگے_نامه شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِسمِ رَ
شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 《 خدا را ببین 》 🖇چند لحظه مکث کرد … 🔹چون حاضر شدم به خاطر شما هر کاری بکنم … حالا دیگه… من و احساسم رو تحقیر می‌کنید؟ … اگر این حرف‌ها حقیقت داره … به خدا بگید پدرتون رو دوباره زنده کنه … 💢با قاطعیت بهش نگاه کردم … 🔸این من نبودم که تحقیرتون کردم … شما بودید … شما بهم یاد دادید که نباید چیزی رو قبول کرد که قابل دیدن نیست … 🔹عصبانیت توی صورتش موج می‌زد … می‌تونستم به وضوح آثار خشم روی توی چهره‌اش ببینم و اینکه به سختی خودش رو کنترل می‌کرد … اما باید حرفم رو تموم می‌کردم… 🔸شما الان یه حس جدید دارید … حس شخصی رو که با وجود تمام لطف‌ها و توجهش … احدی اون رو نمی‌بینه …بهش پشت می‌کنن … بهش توجه نمی‌کنن … رهاش می‌کنن… و براش اهمیت قائل نمیشن … تاریخ پر از آدم‌هاییه که… خدا و نشانه‌های محبت و توجهش رو حس کردن … اما نخواستن ببینن و باور کنن … 🔻شما وجود خدا رو انکار می‌کنید … اما خدا هرگز شما رو رها نکرده … سرتون داد نزده … با شما تندی نکرده … 💢من منکر لطف و توجه شما نیستم … شما گفتید من رو دوست دارید … اما وقتی … فقط و فقط یک بار بهتون گفتم… احساس شما رو نمی‌بینم … آشفته شدید و سرم داد زدید … 🍃خدا هزاران برابر شما بهم لطف کرده … چرا من باید محبت چنین خدایی رو رها کنم و شما رو بپذیرم؟ … ▫️اگر چه اون روز، صحبت ما تموم شد … اما این، تازه آغاز ماجرا بود … 💢اسم من از توی تمام عمل‌های جراحی‌های دکتر دایسون خط خورد … چنان برنامه هر دوی ما تنظیم شده بود … که به ندرت با هم مواجه می‌شدیم … 🔻تنها اتفاق خوب اون ایام … این بود که بعد از ۴ سال با مرخصی من موافقت شد … می‌تونستم به ایران برگردم و خانواده‌ام رو ببینم … فقط خدا می‌دونست چقدر دلم برای تک تکشون تنگ شده بود … ✍ ادامه دارد ... •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈• 🔰 👉 @MODAFEH14 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #وصيتـــــنامہ_شهيـــــد   ✍ ... شما را وصيت می‌کنم که از غافلان نباشید ‌روزی برسد که حسرت بخورید که عمر بر باد رفت و پایم لب گور رسید، ولی آمادگی ندارم و بهترین توشه برای این سفر بزرگ که منزلگاه‌ها و عقبه‌های هولناک دارد، تقوا و عمل صالح است... .  #شهید_محمدرضا_ساعتیان🌷 #یادش_با‌_ذڪـر‌_صلوات ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. #دعــاےفرج به نیابت از 👈سردار‌ مــدافـــع حـــرم🔻 #شهیــد_علی‌محمـــــد‌_قربـــــانی🌷 🔶 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🔶 #عاقبتتان_شهدایی💔🍃 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
۲.mp3
8.01M
🍃✨🍃✨🍃 💿 ⇧⇧ 《تندخوانی》 ◀️ 🎙 استاد ✨التماس‌ دعا✨ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🔅✨ ﷽ ✨🔅 #کلام_نور 🌺 ولَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ؛ الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ 🍃 قطعاً همه شما را با چیزی از ترس، گرسنگی، و کاهش در مالها و جانها و میوه‌ها، آزمایش می‌کنیم؛ و بشارت ده به استقامت‌کنندگان! آنها که هرگاه مصیبتی به ایشان می‌رسد، می‌گویند: «ما از آنِ خدائیم؛ و به سوی او باز می‌گردیم!» #سوره_بقره_آیات_۱۵۵_۱۵۶ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #اول_هر_سپیده #سلام_امام_زمانم💗 آرزوهای زیادی در سر دارم٬ و با بعضی‌هایش بزرگ شدم؛ آقای خوبم! تو اوج آرزوی منی. ✨الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَــرَج✨ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🔆﷽🔆 #سݪام_بر_شھـــــدا شهـــــادت را همه دوست دارند اما زحمت کشیدن برای شهادت چه...؟؟ #ســــــلامــ ... #صبحتــــــون_شهــــدایــــے🌼 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #ڪلام_شهیـــــد 💢 اگر می‌خواهید تاثیرگذار باشید.. اگر می‌خواهید به عمر و خدمت و جایگاهتون ظلم نکرده باشید؛ ما راهی به جز اینکه یک شهید زنده در این عصر باشیم نداریم.. #شهید_احمـــــد_کاظمی🌷 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🌴🍂🌴🍂🌴 #شھیــــددهــــہ‌هفتــــادے 《جــوان‌مــؤمـــن‌انقلابـــے》 🔶~[ #خدایا ؛ تو هوشیارمان کن، تو مرا بیـدار کن، صدای العطش می شنوم، صدای حرم می آید،  گوش عالم کر است.  خیام می سوزد اما دلمان آتش نمی گیرد. مرضی بالاتر از این؟ چرا درمانی برایش جستجو نمی کنیم ؟ روح مان از بین رفته، سرگرم بازیچه دنیاییم.]~🔶 #بخشی‌ازوصیتنــــامــہ📝 🔻مدافــــــع‌حــــرمـ #شھیــــدعــباس‌دانشــــگر🌸🍃 《ســالــــروزولادتــــــ♡》 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #فرازے‌از‌وصیتـــــنامہ ✍ خداوند بر همه کارها نظاره می کند. برای ساختن جامعه باید اول از خود شروع کرد تا بتوان جامعه را خوب ساخت در کارها و گفتارتان رعایت اخلاق اسلامی را بکنید همیشه باید حالت جذب کننده‌ای داشته باشید. نه دفع کننده و همیشه باید مواظب حرکات منافقین باشید. ▫️مدافـــــع حـــــرم▫️ #شهیـد_میثــــم_علیجــــانی🌷 ●|زمان شهادت: تیر ماه ۱۳۹۶  ●|مکان شهادت: شمالغرب، سیلوانا، مرز ایران و ترکیه ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
#داستان_دنباله_دار_نسل_سوخته🔻 #قسمتــــ_صدوپنجاه 👈این داستان⇦《 آدم برفی 》 ــــــــــــــــــــــ
🔻 👈این داستان⇦《 اعلان جنگ 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎صدای جیغش بلند شده بود ... که من رو بزار زمین ... اما فایده نداشت ... از در اتاق که رفتم بیرون ... مامان با تعجب به ما زل زد ... منم بلند و با خنده گفتم ...😁 ❄️🌨امروز به علت بارش برف، مدارس در همه سطوح تعطیل می‌باشد ... از مادرهای گرامی تقاضا می‌شود ... درب منزل به حیاط را باز نمایند ... اونم سریع ... تا بچه از دستم نیوفتاده... 🍃یه چند لحظه بهم نگاه کرد و در رو باز کرد ... سوز برف که به الهام خورد ... تازه جدی باور کرد می‌خوام چه بلایی سرش بیارم ... سرش رو از زیر پتو آورد بیرون و دستش رو دور گردنم حلقه کرد ... - من رو نزاری زمین ... نندازی تو برف ها ...❄️❄️ 🔸حالتش عوض شده بود ... یه حسی بهم می‌گفت عقب نشینی نکن ... آوردمش پایین شروع کرد به دست و پا زدن ... منم همون طوری با پتو، پرتش کردم وسط برف‌ها ... جیغ می‌زد و بالا و پایین می‌پرید ...😵 🔻خنده شیطنت آمیزی زدم و سریع یه مشت برف از روی زمین برداشتم ... و قبل از اینکه به خودش بیاد پرت کردم سمتش ... خورد توی سرش ... با عصبانیت داد زد ... - مهران ...😲 🔹و تا به خودش بیاد و بخواد چیز دیگه‌ای بگه ... گوله بعدی رفت سمتش ...❄️ سومی رو در حالی که همچنان جیغ می‌کشید ... جاخالی داد ... 🔸سعید با عصبانیت پنجره رو باز کرد ... دیوونه ها ... نمی گید مردم سر صبحی خوابن ...😴😴 🔻گوله بعدی رو پرت کردم سمت سعید ... هر چند، حیف ... خورد توی پنجره ... - مردم ... پاشو بیا بیرون برف بازی ... مغزت پوسید پای کتاب ...📚 💢الهام تا دید هواسم به سعید پرته ... دوید سمت در ... منم بین زمین و آسمون گرفتمش ... و دوباره انداختمش لای برف‌ها ... پتو از دستش در رفت و قل خورد اون وسط ... بلند شد و با عصبانیت یه گوله برف برداشت ... و پرت کرد سمتم ...❄️ 🔻تیرم درست خورده بود وسط هدف ... الهام وارد بازی و برنامه من شده بود ... جنگ در دو جبهه شروع شد ... تو اون حیاط کوچیک ... گوله‌های برفی مدام بین دو طرف، رد و بدل می‌شد ... تا اینکه بالاخره عضو سوم هم وارد حیاط شد ... برعکس ما دو تا ... که بدون کاپشن و دستکش و کلاه ... و حتی کفش ... وسط برف‌ها بالا و پایین می‌پریدیم ... سومین طرف جنگی، تا دندان، خودش رو پوشونده بود ...👨‍🚒 🚨از طرف عضو بزرگ تر اعلان جنگ شد ... من و الهام، یه طرف... سعید طرف دیگه ... ماموریت: تسخیر کاپشن و دستکش سعید ... و در آوردن چکمه‌هاش ...✌️ ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
✨﷽✨ #خلبانی‌_که‌_با‌‌_تلاوت‌قرآن‌_به‌_نبرد‌_با‌_دشمن‌_می‌رفت 💢 وی صدای بسیار دلنشینی داشت و به سبک استاد "شحات انور" تلاوت می‌کرد. 🔻هنگام پرواز و پس از برخواستن هواپیما از باند به طرز زیبایی با صدای دلنشینش شروع به تلاوت قرآن می‌کرد و برای عملیات به سمت دشمن می‌شتافت. 🔻صدای تلاوت وی هنگام پرواز و عملیات سبب آرامش سایر همکارانش می‌شد. 🔻به عملیات می‌رفت و بعد از اتمام عملیات دوباره با صوت زیبایش شروع به تلاوت می‌کرد و همکارانش در برج مراقبت پایگاه هوایی همدان از صوت تلاوت متوجه بازگشت وی می‌شدند. ▫️سرلشکر خلبـــــان▫️ #شهیــد_خســـــرو_عبدالکریمی🌷 《ســــالروز شهــادتــــ》🕊 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🔷🔹🔹 ●نام⇦ ناصـــــر بهداشـــــت ●تولد⇦ ۱۳۴۰/۴/۲۵ ●شهادت‌⇦ ۱۳۶۴/۲/۱۸ ●محل تولد⇦ مازندران - قائمشهر ●مزار شهیـــد⇦ گلزار قائمشهر ■فرمانده گردان حمزه سیدالشهدا لشکر 25 کربلا 🔻محل شهادت: در حالی که فرماندهی محور مهران - چنگوله را به عهده داشت و براى شناسايى منطقه رفته بود به شهادت رسيد. ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
🔷🔹🔹 #معـــــرفے_شهیـــــد ●نام⇦ ناصـــــر بهداشـــــت ●تولد⇦ ۱۳۴۰/۴/۲۵ ●شهادت‌⇦ ۱۳۶۴/۲/۱۸ ●محل تولد
✨﷽✨ 💠 پروردگارا! با قلبى خالى از علايق دنيا به سويت آمده‌ام. مى‌خواهم همچون عاشقانت به لقائت بپيوندم. خدايا! بار گناهانم زياد است از تو عاجزانه درخواست می‌کنم كه از سرچشمه لطف و كرم بر من ببخشايى. ببخش بر من كه در زندگانى نتوانسته‌ام آنگونه كه شايسته است تو را پرستش كنم. 🔹و اینک می‌روم که با رزم بی‌امان با کفار از ارزشهای انسانی دفاع کنم و گوش به ندای قرآن بدهم. 🔹می‌روم تا امام زنده بماند و همچنان جلودار کاروان باشد. 🔹می‌روم تا قلب خود را از عشق خدا پر کنم و با یاد او روحم را آرامش دهم. ▫️ســـــردار والامقام▫️ 🌷 《ســــالروز شهــادتــــ》🕊 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
🔶🔸🔸 #عملیــــات_بــــازےدراز⛰ #قسمتــــــ_پنجــــم↯↯↯ ـــــ♢ــــــ♢ــــــ♢ــــــ♢ــــ #شرح_عملیا
🔶🔹🔸 #عملیــــات_بــازےدراز⛰ قسمتــــ_ششــــم↯♢↯ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ #شرح‌عملیات۲ ⇩⇩ ▓‌《در این عملیات که یکی از اولین تجربه های بزرگ #همکاری‌مشترک‌سپاه‌و‌ارتش در سایه بی اعتمادی روزافزون به شخص بنی صدر بود ، نیروهای عمل کننده از شمال و جنوب دشت ذهاب به ارتفاعات بازی دراز یورش بردند . عکس العمل عراق برای حفظ ارتفاعات منجر به یک نبرد شدید چند روزه گردید و عاقبت نیروهای ایران موفق به آزادسازی قله های جنوبی ارتفاعات شدند اما قله های شمالی همچنان در دست دشمن باقی ماند . ضمن اینکه عدم آزادسازی پخش شمالی بازی دراز باعث شد تا نیروهای ایران برای کاهش تلفات از بخشی از غرب دشت ذهاب عقب‌نشینی کنند .》▓ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
شـھیـــــــدانــــــہ
﷽ #رمان_بــدون_تـــو_هرگـــز #زندگے_نامه شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِسمِ رَ
شهید سیدعلی حسینی •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈ •• 🌸بِسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌸 《 غریب آشنا 》 🖇بعد از چند سال به ایران برگشتم … سجاد ازدواج کرده بود و یه محمدحسین 7 ماهه داشت … حنانه دختر مریم، قد کشیده بود … کلاس دوم ابتدایی … اما وقار و شخصیتش عین مریم بود … 🔹از همه بیشتر … دلم برای دیدن چهره مادرم تنگ شده بود… 🔸توی فرودگاه … همه‌شون اومده بودن … همین که چشمم بهشون افتاد … اشک، تمام تصویر رو محو کرد … خودم رو پرت کردم توی بغل مادرم … شادی چهره همه، طعم اشک به خودش گرفت …😭 🔻با اشتیاق دورم رو گرفته بودن و باهام حرف می‌زدن … هر کدوم از یک جا و یک چیز می‌گفت … حنانه که از ۴ سالگی، من رو ندیده بود … باهام غریبی می‌کرد و خجالت می‌کشید… 💠محمدحسین که اصلا نمی‌گذاشت بهش دست بزنم …خونه بوی غربت می‌داد … حس می‌کردم توی این مدت، چنان از زندگی و سرنوشت همه جدا شدم که داشتم به یه غریبه تبدیل می‌شدم … اونها، همه توی لحظه لحظه هم شریک بودن … اما من … فقط گاهی … اگر وقت و فرصتی بود … اگر از شدت خستگی روی مبل … ایستاده یا نشسته خوابم نمی‌برد … از پشت تلفن همه چیز رو می‌شنیدم … غم عجیبی تمام وجودم رو پر کرده بود …😔😔 🍀فقط وقتی به چهره مادرم نگاه می‌کردم … کمی آروم می‌شدم … چشمم همه جا دنبالش می‌چرخید … 🔻شب … همه رفتن … و منم از شدت خستگی بیهوش … 🍃برای نماز صبح که بلند شدم … پای سجاده … داشت قرآن می‌خوند … رفتم سمتش و سرم رو گذاشتم روی پاش … یه نگاهی بهم کرد و دستش رو گذاشت روی سرم … با اولین حرکت نوازش دستش … بی اختیار … اشک از چشمم فرو ریخت … 🔹مامان … شاید باورت نشه … اما خیلی دلم برای بوی چادر نمازت تنگ شده بود … ▫️و بغض عمیقی راه گلوم رو سد کرد … ✍ ادامه دارد ... •┈┈┈••✾•🔸🔶🔸•✾•┈┈┈• 🔰 👉 @MODAFEH14 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃🍃 #پیشنهادویژه‌دانلــــود⇧⇧⇧ 👆 #شوخــے‌باهواپیــماےروسیــــہ😃 #شهیدمصطفی‌صدرزاده🌹👌 😂عالیــــــه👌👌 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🔶🔸🔸 #بــــرگــےازخــاطراتــــــ🍃 《« #فرمانده_دلاور و دوست داشتنی گردان حمزه شهید حاج اسدالله پازوکی رو همه دوست داشتند. آخرین بار وقتی شب بیست و چهارم بهمن سال ۶۴ برای عملیات تو جاده ام القصر میرفتیم دیدمش. نور مهتاب به صورتش میخورد و #چهره_باصلابتش مثل ماه میدرخشید. لباس فرم سپاه به تنش بود و مثل همیشه آستین دست چپش رو که قطع شده بود بالا زده بود. روحش شاد»》 🔶راوی⇦محسن امامی ســـرداروالامقـام‌ودوست‌داشتنی😘 #شهیداسدالله‌پازوڪــے🌸🍃 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🌙به رسم هر شب انتظار، برگی دیگر از شبهای انتظار را ورق میزنیم، به امید ظهور مولای غریبمان.. #دعــاےفرج به نیابت از 👈ســرداررشیــــــداســلام🔻 #شهیــد_اسماعیـــــل_فرجوانی🌷 🔶 #اللهم_عجل_لولیک_الفرج🔶 #عاقبتتان_شهدایی💔🍃 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
6285541_661.mp3
8.4M
🍃✨🍃✨🍃 💿 #تحدیر_قرآن_کریم ⇧⇧ 《تندخوانی》 ◀️ #جزء_سوم 🎙 استاد #معتز_آقایی ✨التماس‌ دعا✨ ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1