eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷〰〰🌹 فرزندانم خوب به قرآن گوش کنید وخودتان رابه #قرآن متصل کنید،واین کتاب آسمانی را سرمشق زندگی تان قرار دهید #شهید_عبدالحسین_برونسی 🌷اینجاکانال شَــهیـــدانِـــــہ است👇 http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
#عڪــــس_نــوشتــــہ👆 ـ------------------------------------- ✍ #خــاطــــراتــــ_شــھــــدا⇧ ❣« نماز باحال »😍 #خاطره_ای از #شهید_عبدالحسین_برونسی🌹🍃 🌅تصویــــر بــاز شــود👆 🍃🌸↬ @shahidane1 #شــہیـــــدانــہ↖
🍃🌹 #ستـــاره_های_اسفنـــدی ⇜عجب ماهیه این اسفند ماه‼️ ⇜آغازش با حمید و پایانش با مهدی💖 ⇜‌اسفند ماه بوی شهادت میدهد🕊 🌹#شهید_حمید_باکری 6 اسفند عملیات خیبر 🌹#شهید_حاج_حسین_خرازی 8 اسفند عملیات کربلای 5 🌹#شهید_امیر_حاج_امینی 10 اسفند عملیات کربلای 5 🌹#شهید_محمد_ابراهیم_همت 17 اسفند عملیات خیبر 🌹#شهید_حجت_الله_رحیمی 18 اسفند راهیان نور 🌹#شهید_عبدالحسین_برونسی 23 اسفند عملیات بدر 🌹#شهید_عباس_کریمی 23 اسفند عملیات کربلای 5 🌹#شهید_مهدی_باکری 25 اسفند عملیات بدر ✨السلام علی الشهداء و الصدیقین✨ #یـادشان_بـا‌_ذڪـر‌_صـلـوات #پروفایـــل ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
🍃﷽🍃 #فــــرازےازوصیتنــــامــہ⇩↯⇩ ✍ من با چشم باز این را پیموده‌ام و ثابت قدم مانده‌ام؛ امیدوارم این قدمهایی که در راه خدا برداشته‌ام، خداوند آنها را قبول درگاه خودش قرار دهد و ما را از آتش جهنم نجات دهد. #سردار_بی‌سر #شهیــد_عبدالحسین_برونسی 🌺 《ســــالــــروزشهــــادتــــ》🕊 ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
⚜﷽⚜ #بر_باݪ_سخـــــن ✨خدايا! اگر می‌دانستم با مرگ من يڪ دختر در دامان حجاب مے‌رود، حاضر بودم هزاران بار بميـرم تا هزاران دختر در دامان حجاب بروند ...🌹🍃 ‌ 🔹سردار رشید اسلام🔹 #شهید_عبدالحسین_برونسی🌷 #بنـــای_عـــارف ____✨🌹✨____ 🆔 @shahidane1
°•|🍃🌸 | ⇩↯⇩ ◽️تلاش ڪنیـد تا مشمول صلـوات و رحمـت خـــــدا قرار بگیرید، اگر شمــا مشمول رحمت خــــدا قرار بگیرید به هیچ بن‌بســــت و گمراهی برنخواهید خـــــورد. °•{ســـــردار 🕊🌹}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
°•|🍃🌸 °•{سردار والامقام #شهید_عبدالحسین_برونسی🕊🌹}•° #فرازی_از_وصیتنامه ◽️اگر می‌دانستم با مرگ من یک دختر در دامان #حجــاب می‌رود حاضر بودم هزاران بار بمیـــــرم تا هزاران دختــر در دامان حجاب بروند. °•{ نشــــربمنــــاسبتــــــــ #ســــالــــروزولادتــــــــــــ💚}•° ╭━═━⊰❀❀⊱━═━╮ 🆔➣ @shahidane1 ╰━═━⊰❀❀⊱━═━╯
👈 ۷۲ روایت از شهــداے 💚 و 💚 🔴✾||➼‌┅═🕊═┅┅───┄ 📃 📌 : «چهارراه خندق» 🎙 : دوستان شهید 🔻از همان بچگی ڪارهایش عجیب بود. مدرسه را بخاطر عدم رعایت معلمان رهاڪرد. به حلال و حرام بسیار مقیّد بود. ڪوچڪترین مسائل دینی را رعایت میڪرد. شاید علت اینڪه انسان وارسته‌ای شد به همین دلیل بود. 🔻ڪار برای او عار نبود، قبل از انقلاب بنّایی میڪرد، همان ایام دروس حوزوی را هم میخواند. در ایام انقلاب بارها دستگیر و زندانی شد، تاپای مرگ رفت و دست از فعالیتهایش برنداشت. 🔻باپیروزی انقلاب به گروه ضربت سپاه مشهد پیوست. منطقه ڪردستان رشادتهای او را به یاد دارد. با شروع جنگ زندگی‌اش شده بود جبهه. حاجی معمولا صبور و متین و آروم بود. تصمیمهای او به جا بود، همه جوانب را در نظر میگرفت. 🔻شخصیت عجیبی داشت. تبعیت محض از ولایت داشت، لذا وقتی فرمانده بالاتر به او دستوری میداد حتی در سخت ترین شرایط اطاعت میڪرد. با اینڪه سنی از او گذشته و چهل ساله بود اما نبوغ عجیبی در ڪارجنگ داشت. جنگ را با معادلات خاص خودش پیش میبرد. 🌷 @shahidane1 🌷 🔻توسل به ائمه معصومین سر لوحه ڪارهایش بود. همیشه نیروهای او با پیروزی، ڪار را به پایان میرساندند. فرمانده گردان بود. همیشه سخت ترین قسمت ڪار عملیات را به او می‌سپردند. 🔻در فتح المبین تصرف یڪ قرارگاه فرماندهی عراق را برعهده داشت. نیروهای او باید در تاریڪی شب چهار ڪیلومتر در عمق مواضع دشمن نفوذ ڪرده و بعد هم عملیات میڪردند. همه اضطراب داشتند اما آرامش عجیبی داشت. 🔻به سه ساله امام حسین(ع) توسل پیدا ڪرده بود، میگفت ایشان با دستان ڪوچڪش گره‌های بزرگی رو می‌گشاید. در آن عملیات حاجی و نیروهایش فوق العاده بودند. بارها در عملیاتها با توسل به حضرت زهرا (س) ڪارها را آسان میڪرد. اینها همه از اخلاص و ایمان او بود. 🔻بعد از فرماندهی گردان، فرماندهی تیپ جوادالائمه (ع) به او پیشنهاد شد اما قبول نمیڪرد، ولی یڪباره نظرش تغییر ڪرد. گفته بود: فرماندهی برای من لطفی ندارد، اما گفتند این تڪلیف شرعی است براساس اطاعت از امر قبول ڪردم. 🔻سال ۶۳ حال و هوای او عجیبتر شد. در جلسه فرماندهان وقتی صحبت از محل حضور فرماندهان در خط عملیات بدر شد، حاجی نقطه‌ای را در نقشه نشان داد، بعد گفت: من اینجا میمانم و نیروهایم را از اینجا هدایت میڪنم. مڪانی را ڪه نشان میداد چهارراه خندق در منطقه هور بود. 🌷 @shahidane1 🌷 🔻قبل از عملیات بدر وقتی با او مصاحبه ڪردند، گفت: در این عملیات ان‌شاءالله دیدار یار است. امیدوارم شهید شوم. جنازه‌ام به یاد سالار شهیدان ڪنار آب فرات و ڪنار او بماند. 🔻در طی عملیات، عراق پاتڪ سنگینی انجام داد، حاجی معاونش را برای آوردن، نیرو به عقب فرستاد، وقتی برگشت ڪار از ڪار گذشته بود، پیڪر غرق به خون در همانجا ڪه گفته بود، یعنی چهارراه خندق ماند و او به آرزویش رسید. 🔻 معظم رهبری بارها در مورد این فرمانده دلاور و این انسان وارسته و این انسان خود ساخته صحبت می‌نمودند، حتی توصیه به خواندن ڪتاب خاطراتش نمودند. 🔻یڪی ازعجیب ترین جلوه‌های فرماندهی او در منطقه و بر روی خاڪهای نرم آن منطقه اتفاق افتاد. 🔺شادے روح صلوات ⇩↯⇩ ✍ "گروه فـرهنگی شهید ابراهیم هادے" 🔴✾||➼‌┅═🕊═┅┅───┄ 👇👇 🆔 @Zahrahp http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286
👈 ۷۲ روایت از شهــداے 💚 و 💚 🔴✾||➼‌┅═🕊═┅┅───┄ 📃 📌 : «خاکهای نرم کوشک» 🎙 : معاون شهید 🔻قبل از عملیات رمضان بود، فرماندهی سپاه در منطقه تشکیل جلسه داد، در آنجا اعلام شد که عراق تانکهای پیشرفته‌ای به نام تی ۷۲ مجهز شده، هر لحظه ممکن است با این تانکها به مواضع ما حمله کنند و از طرفی دیگر این تانکها که گلوله آرپی جی روی آن اثر ندارد و مانع پیروزی عملیات رمضان خواهد شد، لذا باید نیروهای ما حمله کرده و طی یک عملیات ایذایی با از بین بردن آن تانکها برگردند. 🔻سه گردان برای این کار انتخاب شد فرمانده یکی از گردانها بود، کارها انجام شد، شناسایی، تجهیز و... 🔻شب وقتی نیروها جلو رفتند یک گردان مسیر را اشتباه رفت، فرمانده گردان دوم هم روی مین رفت، لذا هر دو گردان رفتند. 🔻تنها گردانی که حرکت خود را ادامه داد گردان بود. وسط دشت در حال حرکت به سوی خاکریز دشمن بودیم، فاصله ما با دشمن خیلی کم بود، یکدفعه یک منور بالای سر ما روشن شد، همه ستون روی زمین خوابید. ما را دیده بودند، با تمام توان آتش می‌ریختند. گفته بود کسی شلیک نکند. 🌷 @shahidane1 🌷 🔻خاک منطقه رملی و بسیار نرم بود. خیلیها توی خاک فرو رفته بودند. دشمن برای چند دقیقه شدید آتش می‌ریخت، دقایقی بعد صدای تیراندازی دشمن کم شد و آنها فکر کردند نیروهای گشتی بوده و از بین رفته‌اند. به گفتم: برگردیم عقب؟ اما حاجی سرش را گذاشته بود روی زمین انگار تو این نبود. 🔻سینه‌خیز تا انتهای ستون رفتم و برگشتم، ما فقط تعداد کمی داده بودیم لحظاتی بعد حاجی دستوری داد که هیچ کسی فکر آن را نمیکرد! 🔻گفت: برو سر ستون از آنجا بیست و پنج قدم به سمت راست برو! بعد هم چهل قدم به سمت خاکریز دشمن حرکت کن!! :حاجی چی میگی؟! الان دشمن آماده است، چند تا از بچه‌های ما شهید شدند، اما دوباره همان حرف قبلی را تکرار کرد. 🔻با نگرانی به سمت جلو رفتم، به سر ستون رسیدم دقیق بیست و پنج قدم به سمت راست رفتم. در آنجا نشانه‌ای گذاشتم و به سمت دشمن حرکت کردم. چهل قدم که تمام شد دیدم خود با چند آرپی جی زن جلو آمدند. 🌷 @shahidane1 🌷 گفت: به سمت روبه‌رو آماده شلیک باشید، هوا آنقدر تاریک بود که نمی‌دانستیم آنجا چه خبر است، با فریاد حاجی همه شلیک کردند و در مقابل ما نفربر و سنگر فرماندهی عراقیها در آتش می سوخت! بعد هم وارد دشمن شدیم، بچه‌ها حمله کردند نیروهای دشمن هم فرار. آن شب دو گردان زرهی دشمن شامل تانکهای تی ۷۲ را نابود کردیم. هوا هنوز ر‌وشن نشده بود که برگشتیم. 🔻صبح فردا دوباره به سوی خاکریز دشمن رفتیم. رسیدیم به همان جایی که حاجی دستور حرکت داد. خوب به اطراف نگاه کردم در میان میدان مین و موانع دشمن فقط یه مسیر عبور وجود داشت. وقتی ۲۵ قدم به سمت راست می‌رفتیم به یک معبر می رسیدیم. چهل قدم که جلو می‌رفتیم. به نزدیکی خاکریز دشمن و به نفربر فرماندهی می‌رسیدیم!! 🔻خیلی بود با تعجب به اطراف نگاه کردم یعنی از کجا میدانستـ چه کسی به او گفته بود از این مسیر برود؟! 🌷 @shahidane1 🌷 🔻برگشتم پیش حاجی با تعجب پرسیدم: مسیر را از کجا میدانستی؟! جواب درستی نداد، گفتم تا جواب ندی از اینجا نمی‌روم. وقتی اصرار من را دید اشک در چشمانش حلقه زد و بعد گفت: دیشب در آن شرایط سخت که حرف از بازگشت بود سرم را روی خاکها گذاشتم. از همه جا قطع امید کردم، فقط داشتم به وجود مقدس (س)... 🔻همینطور که در حال خودم بودم یکدفعه صدای خانمی را شنیدم که گفت: فرمانده! بعد فرمودند: اینطور وقتها که به ما می‌شوید ما هم از شما دستگیری میکنیم وبعد همان حرفهایی را زدند که به تو گفتم، برو راست برو جلو و... 🔻بعد در حالی که صورتش خیس از اشک بود گفت: اما راضی نیستم که حالا چیزی از آن بگویی، بگذار برای آیندگان! روز بعد خبرنگاران و چند نفر از فرماندهان سپاه به سراغ آمدند. خبر عملیات موفق بچه‌ها حتی به پشت جبهه هم رسیده بود. اما حاجی خیلی محکم میگفت: ما هیچ کاره بودیم. این نتیجه کار بسیجی‌ها و فرمانده اصلی آنهاست. این که ما با کمترین تلفات پیروز شدیم خداست. 🔵 شادے روح صلوات ⇩↯⇩ ✍ "گروه فـرهنگی شهید ابراهیم هادے" 🔴✾||➼‌┅═🕊═┅┅───┄ 👇👇 🆔 @Zahrahp http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286