eitaa logo
شـھیـــــــدانــــــہ
1.2هزار دنبال‌کننده
8.8هزار عکس
2.4هزار ویدیو
37 فایل
بسم الله الرحمن الرحیم تبلیغات ارزان در کانال های ما😍😍 مجموعه کانالای مذهبی ناب👌👌 💠 تعرفه تبلیغات 👇 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 http://eitaa.com/joinchat/2155085856Cb60502bb59 🍂 🍂 🌸🌷🌸اللهم عجل لولیک الفرج 🌸🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
👈 ۷۲ روایت از شهــداے 💚 و 💚 🌸✾||➼‌┅═🕊═┅┅───┄ 📃 ♻️ : «اُحُـد» 🔹دوران خلافت بود. پنج دهه از آغاز نهضت اسلامی می‌گذشت. قرار بود در منطقه اُحُد برای زائرین چاه آبی حفر شود. هنوز مدتی از شروع کار حفاری نگذشته بود که خبر عجیبی در مدینه پیچید! 🔸در محل حفر چاه دو پیدا شده؟! 🔹مردم و بزرگان با عجله به منطقه احد آمدند، پیرمردها جلوتر بودند. همه به چهره این دو نفر خیره خیره نگاه میکردند. آری آنها را می‌شناختند. 🔸یکی از بزرگان مدینه که روزگار صدر اسلام را درک کرده بود گفت: در جنگ اُحُد تعدادی از مسلمین برای جمع آوری غنائم، کمینگاه را ترک کردند. دشمن از همان نقطه سپاه اسلام را محاصره کرد و تعداد زیادی از مسلمین به رسیدند. 🌷 @shahidane1🌷 🔹بعد رو به اولین شهید کرد و گفت: این است. پسر ربیع ابن عمرو سعد از بود. در بیعت با عقبه با پیامبر پیمان بست و از مسلمانان واقعی بود، در روزگاری که هیچکس سواد نداشت او باسواد بود. او در بدر و احد از پیامبر جدا نشد. 🔸در اواسط جنگ، پیامبر به ما گفت: سعد دوازده زخم برداشته ؟!. بعد را فرستاد تا از حال او جویا شود. سعد تا محمد ابن مسلم را دید پرسید: آیا رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) زنده است؟ فرمود: آری.؟ سعد ادامه داد: سلام مرا به انصار برسان و بگو: شما را به خدا سوگند می‌دهم به پیمانی که در عقبه با پیامبر بستید وفادار باشید نگذارید به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آسیبی برسید. بعدها وقتی خبر شهادت به پیامبر رسید برای او دعا کرد. 🌷 @shahidane1🌷 🔹بعد به سراغ پیکر دیگری رفت که کُفار بدنش را تکه تکه کرده بودند. پیرمرد گفت: این مرد از قبیله بنی حرام است. پسرش در پیمان عقبه مسلمان شد، اما خودش در زمان حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) در مدینه به اسلام گروید. 🔸او بسیار پیر و لنگ بود. لذا پیامبر او را از جهاد معاف کرد، اما او مشتاقانه به میدان احد وارد شد. چهار پسر او در میدان جهاد بودند. آنها مخالف حضور پدر بودند، اما وقتی پدرشان از پیامبر اجازه گرفت آنها چیزی نگفتند. 🔹عمر در حال نبرد فریاد می‌زد: آرزو دارم با پای لنگ به سوی بشتابم. وقتی مسلمانان از میدان نبرد عقب نشینی کردند کفار به او حمله کرده و بدن او را تکه تکه کردند. عمر به همراه یکی از پسرانش از بودند. 🔸این واقعه به سرعت در میان مردم مدینه پخش شد. اینکه پیکرهای دو شهید ، دو یاور پیامبر بعد از چهل و شش سال سالم از خاک خارج شده مردم را به تعجب واداشت. 🔹به هرحال پیکر این دو سردار با احترام تشییع و در جایی دیگر به خاک سپرده شد. 🔺شادے روح این صلوات ⇩↯⇩ ✍ "گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادے" 🌸✾||➼‌┅═🕊═┅┅───┄ 👇👇 🆔 @Zahrahp http://eitaa.com/joinchat/2033647630C22e0467286