[کاناݪ از خط عشق تا شھدا]
#رمان_ضحی
#قسمت_نود_و_پنجم
اما در کهنسالی که همه حرف میزنن چه معجزهای؟!
ها صبر کن راستی مسیح که جوان بود وقتی عروج کرد!
پس معجزه بعدی بازگشت مسیح و سخن گفتن با مردم در کهنسالیه
که قرآن بهش اشاره میکنه و باور مسیحیها هم هست
ژانت لبخندی زد: درسته
دوباره نگاهم برگشت روی دفترم:
آیه ۶۱ آیه مباهله ست
یک حادثه تاریخی در صدر اسلام
ژانت_ مباهله یعنی چی؟
_ یه سنته که وقتی دوتا دین با هم بحث اصولی میکنن و همه روشهای استدلال رو طی می کنن ولی نتیجه نمیگیرن و هنوز هر دو ادعا دارن که بر حق هستن قرار می گذارن که دو گروه همدیگه رو نفرین کنن تا مشخص بشه کی بر حقه به این عمل میگن مباهله بین پیامبر اسلام و مسیحیان مدینه همین اتفاق افتاد
ژانت کنجکاو بپرسید: نتیجه چه شد؟
_ بنا شد اسقف های مسیحی با تمام طائفه شون بیان و پیامبر هم با طایفه خودش
پیامبر طائفه ای نبرد فقط با خانواده خودش سر قرار حاضر شد ولی اونها نیومدن یعنی پشیمون شدن
_ واقعاً؟ خب خانواده پیامبر کی بود همسرش خدیجه؟
_ نه گفتم که متاسفانه حضرت خدیجه توی شعب ابی طالب یعنی اصلاً قبل از هجرت به مدینه از دنیا میرن پیغمبر به همراه دخترش فاطمه و همسر و فرزندان فاطمه برای مباهله رفتن
_ فاطمه دختر خدیجه است یا همسر دیگه ای؟
گفتم: بله دختر حضرت خدیجه
_ همسر و فرزندانش چه کسانی هستن؟
_ همسرش همون امیرالمومنین علیبنابیطالب که گفتم داماد پیغمبر بودن
فرزندانشون هم حسن بن علی و حسین بن علی نوه های پیامبر
_ حالا واقعا اسقف ها نیومدن؟
_ نه نیومدن
بعد از مکث کوتاهی کتایون سر حرف رو باز کرد:
_ آیه ۷۲ میگه هرکی از اسلام خارج بشه حکمش اعدامه خب این چه قانونیه ملت رو حبس می کنید توی دینتون؟
_ اولاً این حکم علت داره یهود شمال مدینه قرار گذاشتن که برای کوچک کردن اسلام با حجمه فرهنگی، بهش ایمان بیارن و بعد از چند روز مجدد از دین برگردن بگن چیزی ندیدیم
چون اینها بین مردم اهل کتاب بودن خیلی اثرگذاریشون به لحاظ روانی بالا بود
خدا هم پیش دستی کرد این حکم رو داد نقشه شون رو سوزوند اما در مجموع دین موروثی چیز خوبی نیست خیلی از صاحب نظران هم معتقدند که بهتره امکانی باشه که از یه سنی هر فردی بیاد دین خودش رو اعلام کنه و بتونه تغییر بده
در هر صورت یه سری بحثهای فقهی داره که باید حل بشه ولی در کل کسی تحقیق کنه هیچ وقت تصمیم نمیگیره از اسلام خارج بشه و وارد دین دیگه بشه اگر یک مقایسه کنید پیش خودتون شهادت میدید مگر اینکه بخواد کافر باشه که اینجا دیگه تغییر دین معنا نمی ده
_ ولی اگر این امکان وجود داشت یا به وجود میاومد می دیدید که چقدر توی تعداد ریزش می کنید
_ خنده داره واقعا
باشه شما میتونید با این حرفها خودتون رو آروم کنید ولی واقعیت اینه که بی اعتقادی و دین شناسنامهای توی همه ادیان هست اما شیب جذب اسلام با هیچ دینی قابل مقایسه نیست
بیشترین تعداد جذب در سال و تغییر دین تشرف به اسلامه اینو که میدونی این که دیگه با آگاهی محضه
امروز تو بروکسل پرتکرارترین اسم محمده!
اینارو کی مجبور کرده کشور اسلامی هم که نیست!
سکوت کمی طولانی شد
نگاهی به دفترم انداختم:
خب به نظرم جزء سه هم تموم شد...
کتایون مامانت جواب نداد؟
_چرا...
همون دیشب پیام داده بود منم صبح دیدم
گفت میشناسدش!
_چقدرخوب
پس میتونی ازش بپرسی دیگه
_آره حالا برم خونه حتما سوال پیچش میکنم
امیدوارم راستشو بگه!
ژانت با چشمهای درشت بینمون نگاه چرخوند: موضوع چیه؟
صدای اذان گوشیم بلند شد
بلند شدم برای وضو گرفتن و کتایون مشغول توضیح ماجرا شد
همین که وارد اتاق شدم و چادرم رو برداشتم که سر کنم دیدم ژانت خندان جلوی در ایستاده
جعبه تسبیح ها هم توی دستش:
_ببخشید این از دیشب پیشم موند
برده بودم اتاقم یادم رفت برات بیارم
با خنده رفتم جلو و جعبه رو ازش گرفتم: قابل نداشت بذار الان برات میارمش
خندید: تعارف نکن یهو دیدی همه رو برداشتم ها
جا نمازم رو باز کردم و تسبیح رو به طرفش گرفتم: اصلا همش مال تو به جز این...
و تسبیح تربت رو جدا کردم و گذاشتم روی سجاده
پرسید: چرا مگه این چه فرقی با بقیه داره اصلا نگفتی خاک کجاست؟
گفتم: این تسبیح از خاک کربلا درست شده
_کربلا کجاست چرا از خاکش تسبیح درست میکنید تسبیح سنگی که قشنگتره
نفس عمیقی کشیدم: ولی این خیلی حس بهتری داره بیا یه دقیقه بگیر دستت ببین چطوره
تسبیح رو از دستم گرفت و توی دستش نگه داشت
صدای اذان قطع شده بود خواستم قامت ببندم که تسبیح رو گرفت طرفم:
راست میگی خاک یه جورایی حس زندگی داره شاید خاک از سنگ بهتر باشه
من میرم تو هم نمازتو خوندی بیا
ژانت با تسبیح ام البنینش رفت و من هم قامت بستم!
بہ قلمِ #شین_الف