eitaa logo
【 ݥڪٺݕ‌ۮࢪس‌شۿۮݳ🇵🇸 】
815 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
43 فایل
گویندچرادل‌به‌شهیدان‌دادی!؟ والله‌که‌من‌ندادم‌آنهابردند💚🌱 بگوشیم👇 https://harfeto.timefriend.net/17230456282329 کانال دوم @yaran_mehdizahra313 کپی‌رگباری‌؟حلالت‌رفیق 「ٺــــوَڶُــــــڌ۲۶آݕـــإݩ¹⁴۰¹❥︎」 「 اِݩقضا!؟تـﺄخداچہ‌بخـۈاهـد」
مشاهده در ایتا
دانلود
【 ݥڪٺݕ‌ۮࢪس‌شۿۮݳ🇵🇸 】
[کاناݪ از خط عشق تا شھدا‌] داستان زندگی #شهید_محسن_حججی قسمت نهم #شغل دولتی و رسمی را دوست نداشت.
[کاناݪ از خط عشق تا شھدا‌] داستان زندگی قسمت دهم چند باری من را با خودش برد سر مزار . آن هم با ماشین یا اتوبوس یا مثل این ها. هوندایش را آتیش می کرد و از می کوبید می رفت تا اصفهان. یک ساعت یک ساعت و خورده ای توی راه بودیم به که می‌رسیدیم دو سه متر قبل از مزار حاج احمد می ایستاد. دستش را به سینه می گذاشت، سرش را خم می کرد و به حاج احمد می داد. بعد آرام آرام می رفت جلو.می نشست کنار قبر. اول یک دل سیر میکرد. بعد می رفت توی عالم خودش انگار دیگر هیچ چیز و هیچ کس را دور و برش نمی دید. عشق میکرد با حاج احمد. کسی اگر نمی دانست فکر می‌کرد محسن آمده سر قبر بابایش. اصلا نمی فهمیدمش. با خودم می گفتم یعنی چه جور میشود آدم با کسی که توی قبره بیشتر باشد تا آنهایی که زنده اند و هر روز می بیندشان؟ وقتی هم می خواستیم برگردیم دوباره دستش را به سینه می گذاشت و همانطور عقب می‌آمد انگار که بخواهد از حرم امامزاده‌ای بیرون بیاید. نمی فهمیدمش واقعا نمی فهمیدمش. _______ مسئول بزرگی توی اصفهان بودم یک بار آمد پیشم و گفت: "ببخشید من دوست دارم این هیئت بشم. ممکنه؟" سخت گیری خاصی داشتم روی انتخاب خادمین هیئت هر کسی را قبول نمی‌کردم. اما محسن را که دیدم بلافاصله قبول کردم. و از توی صورتش می‌بارید نیاز به سوال و تحقیق و اینجور چیزها نبود. رو کرد به من و گفت: "ببخشید فقط دو تا تقاضا." گفتم: "بفرمایید." گفت: "لطفاً توی هیئت کارهای و رو به من بدید. بعد هم اینکه من رو بزارید برای کارهای . نمیخوام توی دید باشم." توی تمام کلمات پیدا بود. قبول کردم. ماه که می شد هر شب با ماشینش از نجف آباد می کوبید و می‌آمد اصفهان هیئت. ساعت‌ها خدمت می‌کرد و می ریخت غذا درست می کرد. چای درست میکرد. نظافت می‌کرد. کفش را جفت می کرد. یک تنه اندازه ۱۰ نفر کار می‌کرد تا آخر شب ساعت ۱۱ دوازده می نشست توی ماشینش و خسته و کوفته راه می افتاد سمت نجف آباد. تا ۴۰ شب کارش همین بود بعضی وقت ها بهش می گفتم: "آقا محسن همه کارهای سنگین رو که تو انجام میدی خیلی داری اذیت میشی." نگاهم میکرد لبخند می زد و می گفت: "حاجی اینا کار نیست که ما برای امام حسین علیه السلام انجام میدیم برای امام حسین علیه السلام فقط باید داد!!!
هدایت شده از حُسِین‌جـٰآنَم"؏"
👇👇👇 ❁ بِسمِ اللّه‏ِ الرَّحمنِ الرَّحيم ❁ 🗓امروز 12 اردیبهشت 1402 ▪️ تا 💔 در گوشه ی قلب من فقط غم مانده یک کوه پر از غصّه و ماتم مانده شاید که اجل باز مدارا بکند هفتاد و هشت روز دگر تا به محّرم مانده "🌿🖇"𝐉𝐎𝐈𝐍↴ @hosaunginm313
❁❁ 🗓امروز 18 اردیبهشت 1402 ▪️ تا 💔 🕯هفتاد و دو شب مانده کمر خم بشود 🍂هفتاد و دو عاشق ز زمین کم بشود 🕯هفتاد و دو میدان بلا در راه است 🍂هفتاد و دو شب مانده محرم بشود ❤️ 🌹🍃
هدایت شده از پینترست به ایتا پیوست .
رفقا هرکسی میخواد در یکی یا چند تا از چله های ذکر شده شرکت کنه ؛ عضو گروه زیر بشه و اسم اون چله رو اعلام کنه . انشاالله با یاری خدا به مدت ۴۰ روز بتونیم خودمون رو پاکیزه کنیم ، تا پاکِ پاک وارد حسینی بشیم . اگر هم دیر وارد چله شدید هیچ مشکلی نداره مهم نیت‌ِتون هستش . https://eitaa.com/joinchat/864813487C49f583a5f3 با فوروارد این پیام میتونید خیلی کمک بزرگی به خودتون و دیگران بکنید .
هدایت شده از افـ زِد ڪُمیـلღ
1402010407.mp3
3.31M
هرشب باید مجنونت شم.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎵 بزار برسه واست قیامت‌ می‌کنم ...♥️ 🎵من شب سوم جونمو نظر رقیه‌ات می‌ کنم ...♥️ 🎤 کربلایی ◼️ 39 روز تا ◼️ 💯
بہ‌‌‌‌‌گمـٰانم‌که‌دگرپیرغلامے‌‌رؤیـٰاست ! نذرکردیم‌که‌مُحـرم‌ز‌غمت‌جـٰان‌بدهیم