eitaa logo
【 ݥڪٺݕ‌ۮࢪس‌شۿۮݳ🇵🇸 】
769 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
1.3هزار ویدیو
45 فایل
گویندچرادل‌به‌شهیدان‌دادی!؟ والله‌که‌من‌ندادم‌آنهابردند💚🌱 بگوشیم👇 https://harfeto.timefriend.net/17230456282329 کانال دوم @yaran_mehdizahra313 🌼کپی‌رگباری‌؟حلالت‌رفیق 「ٺــــوَڶُــــــڌ۲۶آݕـــإݩ¹⁴۰¹❥︎」 「 اِݩقضا!؟تـﺄخداچہ‌بخـۈاهـد」
مشاهده در ایتا
دانلود
【 ݥڪٺݕ‌ۮࢪس‌شۿۮݳ🇵🇸 】
#چگونھ‌متحول‌شدم؟ 🙂♥️ #1 بےخدا بودن سختھ . زندگے ڪه ࢪنگ و بوے خدا در اون نیست ، نباشه بھتره 💔 ڪسے ڪ
#2 به یاد دارم اوݩ مسافرتے ڪه قرار بر رفتن به شمال بود . نمیدونم چرا من با اون همه جاهلیت باز علاقھ ڪوچڪے براے رفتن به مشھد داشتم 🙂💔 بھ دلم افتاده بود ڪه این مسافرت به اونجا هم ختم میشھ . بعد از برنامھ ریزے قرار بر این شد ڪه مقصد اول مشھد باشه بعد شمال 🎋 از این جھت خوشحال بودم . مسافࢪت ⁵ نفره بود . سھ دختر و دو پسر بزرگ‌تر‌ از خودموݩ . از خانواده رضایت گرفتم . پدر رو با هزار جور دروغ و دغل رام ڪردم . اما مادر و خواهر از این ماجرا اطلاع داشتن اما نمیدونم چرا بھ من اجازه رفتن دادن 😞🥀 قبلا در این رابطه از من سوال شده بود ڪه وقتے این جاهلیت‌ها برقرار بود و این مسافرت‌ها در میوݩ بود آیا تا بھ حال ؟ خداࢪو صد هزار مرتبھ شڪر هیچ وقت اجازه نمیدادم ڪسے بھ بدن من حتے نزدیڪ شھ 🙂 حرف این نیست ڪھ بگم دست هیچ نامحرمے بھ من نخورده... نھ !!!! حرف اینه ڪھ حتی ڪسے بھ بدن من دست‌درازے نڪرده . وگرنہ هر جاهلے به دلیل احساساتے ڪه داره هر جورم ڪه شده به ساده‌ترین شڪل به نامحرم دست زده 🤷🏻‍♂ این ارتباطات بود اما اینڪھ بگیم دست درازے صورت گرفته نه .... مسافرت ⁷ روزھ رو رفتیم . با اینڪھ اون دوتا رو زیاد نمیشناختم اما بشدت باهاشون خو گرفتھ بودم . راحت دستشونو میگرفتم دستمو میگرفتن شوخے میڪردم شوخے میڪردن اذیتشون میڪردم اذیتم میڪردن و این گندڪاریاے به خیال جاهل شیریݩ ..... تو اون مسافرت آخرین باری بود ڪھ من بھ مشھد رفتم . مشھد رفتنے ڪھ غرق گناھ بود ولے آدم بھ هر بدے‌هم ڪھ باشھ باز یڪم مھر ائمھ رو تو وجودش داࢪه 🧡 ❕ حضرت آقا چے فرمودن؟ گفتن ڪھ همون غیر مذهبے مشڪلش در ظاهرشھ مشڪل من در باطنمھ 💔 حاج قاسم چے فرمودن؟ گفتن ڪھ همون خانمے ڪھ بےحجاب مےگردھ و بدترین ظاهر رو داره هرجورے هم ڪھ باشھ جز ملت منھ 💚 توے خاڪ ڪشور من دارھ زندگے میڪنھ ، اون از جنس منھ 🌱 چرا الڪے قضاوت ڪنیم؟ خود من دقیقا همون لحظھ ڪھ گنبد حرم آقا رو دیدیم اشڪ از چشمام سرازیر شد . حس غربتم از بیݩ رفت . انگار اونجا هم محل زندگے من بود .... دقیقا ساعت ¹⁶ بود ڪھ وارد مشھد شدیم و گنبد اومد جلو چشمامون 🌸 اون دوتا دخترے ڪھ باهام بودن اقوامم بودن . بهم میگفتن فلانے چته؟ چرا اینقدر گریھ میڪنے؟ اونا از حس من خبر نداشتن 💔 تا وقتے ڪھ تو مشھد بودیم انگار بھ خودم اومده بودم واسھ گناھ نڪردن نمیدونم اون حس ڪجا بود ڪھ اومد سراغم . شاید با دیدݩ حرم آقا جرقھ تحول در من شڪل گرفت چون ناخودآگاھ وقتے وارد حرم شدیم دیگھ دلم نمیخواست چادرم رو بیرون بیارم . منے ڪھ از چادر حالم بھ هم میخورد .... بگذریم 🚶🏻‍♂ فقط این رو میخوام بگم ڪھ هیچوقت هیچوقت هیچوقت غیر مذهبیا رو قضاوت نڪنید . شاید همون خیلے پاڪ تر از توعه.... شاید خدا خیلے از اون راضے تره نسبت بھ تو.... شاید اون خیلے قشنگ‌تر از تو با خدا انس میگیره 🧡 ³ رو توے مشھد بودیم و بعد خارج شدیم و رفتیم شمال .... دوباره اون حس لعنتے اوند سراغم.... دوباره انگیزھ گرفتم برا گناه🍂 تو دریا میرفتیم با بدترین وضع 💔 دست تو دست شال‌ها بیروݩ لباس آزاد و هزار ننگ دیگھ.... بیشتر از این موضوع باز نشھ بهتره🥀 این یڪے از خاطرات مسافرت بود ..... 💔 ☝️🏻 🥰🥰 بخشنده ترین بخشنده