#انگیـزشـی 🌻
♡︎- - - - - - - - - - - - - - - -♡
••𝑰𝒕 𝒎𝒖𝒔𝒕 𝒔𝒕𝒂𝒏𝒅 𝒇𝒊𝒓𝒎𝒍𝒚
𝑩𝒆𝒍𝒊𝒆𝒗𝒆 𝒊𝒏 𝒚𝒐𝒖𝒓𝒔𝒆𝒍𝒇
𝑨𝒏𝒅 𝒇𝒐𝒍𝒍𝒐𝒘 𝒚𝒐𝒖𝒓 𝒅𝒓𝒆𝒂𝒎𝒔🌧🍉-.-
••محکـمبآیست
بهخودتباور داشتهباش
رویآهآتو دنبالکن🧺🌸
☀️|• @shahidane_ta_shahadat
شَھـــیدانہتٰاشَھــ🖤ـــٰادَتْ
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒 🌸🍒 🍒 🍓بـسم ڕب اݪعـشـــ😍ــق🍇
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒
🌸🍒
🍒
🍓بـسم ڕب اݪعـشـــ😍ــق🍇
#فصل_اول
#پارت_194
#عـشقبہشـڔطعاشــــقے
درو باز میکنه و خودشو از اتاق پرت میکنه بیرون
_بیا برو این سوسک چندش زهرماری رو بکش
برو محمدحسین
پوفی میکشم و بلند میشم سمت اتاق میرم
ریز میخندمو سوسک رو برمیدارم
به سمتش میرم که توی خودش جمع میشه
+چیزی نیست عزیزم سوسکه سوسک
و جلوش میبرم
جیغ خفه ای میزنه و خودشو جمع تر میکنه
_محمدحسین جون من ببرش کنار
میخندم و کنارمیرم
_چرا تودستت گرفتی؟برو بکشش یهو پرواز میکنه
بازم میخندم و سوسک پلاستیکی رو بالا پایین میندازم
+مصنوعیه عشقم مصنوعی
مات میمونه
میخندمو به اشپزخونه میرم
جیغ خفه ای میزنه
_خیلی لوسی محمدحسین خیلی زیاد
↻•↻•↻•↻•↻•↻•↻•↻•
(سارا)
خسته و خواب الود وارد خونه میشم
کیف و چادر و جزوه هامو روی مبل میندازم و خودم روی مبل سه نفره از خستگی خواب میرم
↻•↻•↻•↻•↻•↻•↻•↻•
با صدای شرشر اب که از توی حمامه
از خواب میپرم
ظاهرا اومده خونه و رفته حمام
بافکر شیطانی که به سرم میزنه بلند میشم و فلکه اب رو میبندم
بعد از چنددقیقه صداش بلند میشه
_ای بابا
واسه چی اب قطع شد؟
سارا؟عزیزم پاشو ببین جریان چیه
وقتی جوابی نمیشنوه کلافه ترمیگه
_ای خدا
سارا بلندشو اینو درستش کن چشمم کور شد شامپو توی چشممه
دوباره خبیث میخندم
بعد از چنددقیقه فلکه ابو باز میکنم وکنارمیرم
ایندفعه به سمت ابگرم کن میرم و خاموشش میکنم
و بیخیال تر از دفعات قبل روی مبل میخزم و دردنیای بی خبری فرو میرم
با حس قرارگرفتن چیزی روم ازخواب میپرم اما چشمامو باز نمیکنم که زمزمش توگوشم میپیچه
_میدونم کار خودت بود
ولی من با همین کارات صدبرابر بیشتر عاشقت میشم
و پیشونیمو از بوسش گرم میکنه و پتورو روم میکشه و کنار میره و بعد از چنددقیقه صدای کوبیدن دراتاق بهم توی گوشم میپیچه
وجودم پر از عشق شده و شیطنتم از بین رفته
دلم براش سوخت که خسته و کوفته اومده ولی من شام براش درست نکردم
با یه یاعلی بلند شدم و به سمت اشپزخونه رفتم
وسایل ماکارونی رو بیرون گذاشتم و شروع کردم به پخت غذای مورد علاقش
ڪپے رماݧ حراـم❌
جہت مشاهده پیگرد قانونے و اݪهے دارد⚖️
نـویسـنده=خـانم حـدێث حیـدرپـور🌿
🍒
🌸🍒
🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
شَھـــیدانہتٰاشَھــ🖤ـــٰادَتْ
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒 🌸🍒 🍒 🍓بـسم ڕب اݪعـشـــ😍ــق🍇
پارت جدید بارگذاری شد👆🏻
امیدوآرم لذت ببرید و منو به خاطر این بی نظمی هام به مھربونی و بزرگوارۍ خودتون ببخشید
سرم به شدت شلوغ هست و گرفتارم
فصل اول رو پایانه و حداکثر ۵۰ پارت دیگه داره
و فصل دوم با قدرت و هیجان زیاد میخواد وارد کار بشه
کنارمون بمونید و لذت ببرید🙈😍🌱
••{🍒🚚}••
کنجِخیآلت . . میزنملبخند🌱°
#لبخند_بزن🌻✨
🌻|•@shahidane_ta_shahadat
مَنکانلِلّٰھ،کاناللهُلَھ . . !
توبراۍخداباش؛
خداوهمھملائکھاش،
براۍتوخواهندبود ..(:🧡
- آشیخرجبعلۍخیاط
#خدا_جانمـ 🌱 '
🍊|•@shahidane_ta_shahadat
#شاعرانه🌹
عَهد کَردَم دِگَر از قول و غَزَل دَم نَزَنَم
زیــرِ قــولِ دِلَــم آیــا بِـزَنَـم یــا نَـزَنَـم؟
🍒•| قیصر امین پور|•🍒
🍒|• @shahidane_ta_shahadat
↻📓🌪••||
شهیدمرادیمیگفت: 😌🖇
دعاکنیدکهمبتلابشیم!😔 🦠
به ....
دردِبےقراری واسه امامزمان...💕✨
اون وقت اگه یه جمعه دعای ندبه رو نخوندی...💔
*حس کسےرو داری که شبانه لشکر امام حسین(ع) رو ترک کرده!!💔
#شھیدانہهٰا 🌱
🌱|•@shahidane_ta_shahadat
#اطلاعیہاۍویژھبراۍشیرازیهاۍڪانالمون
بسےدوراعلامڪردیم
اماخببالاخره همینهمغنیمٺیست🌸🌙
🌼|• @shahidane_ta_shahadat
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرممطهراحمدبنموسیشاهچراغ
بانوایحاجمهدیرسولی
دوستانببخشیدکیفیتپاییناومده
درحدتوانتونستمپخشزندهبگیرم
نائبالزیارةشماعزیزانمهستیم🌸🌙
اگرامکانشباشھبازهمتھیهمیڪنم
ومیفرستم
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخشزندهحرممطهرشاهچراغ
بانوایحاجمهدیرسولی
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صل الله و علیک یا فاطمه
امیدوارمتونستهباشم
حالخوبےروبراتونرقمزدهباشم
منتظرنظراتقشنگتون
راجبپخشزندهامشبهستم
اولینباربوددرکانالپخشزندهداشتیم
ومطمئننمشکلاتیداشت
وامیدواریم
ماروبهبزرگواریخودتونببخشید☺️🌼
#آبنبـــــاٺبانو🌸🌱
عزیزانمپخشزندھ
تنهابراۍکسانیبازمیشھکهایتاشون
بروزرسانیشدهباشہ😉
و واقعاراهینیست
تابهصورتکلیپبراتونبفرستم😢
سعیمیکنمفایلشودانلودکنم
اگردانشدحتماواستونمیفرستم
یایهکلیپدیگهازامشبمیفرستم🍊🌱
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
السلاموعلیکیااحمدبنموسیشاهچراغ
اینملایولحظهآخری🌸🌙
#انگیـزشـی 🍭
فکرت رو عوض کن زندگیت هم
به سرعت تغییر میکنه همه چیز
از فکر تو شروع میشه، ..💆🏻♀💜
♡♡
🍬|• @shahidane_ta_shahadat
شَھـــیدانہتٰاشَھــ🖤ـــٰادَتْ
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒🌸🍒 🌸🍒🌸🍒 🍒🌸🍒 🌸🍒 🍒 🍓بـسم ڕب اݪعـشـــ😍ــق🍇
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒
🌸🍒
🍒
🍓بـسم ڕب اݪعـشـــ😍ــق🍇
#فصل_اول
#پارت_195
#عـشقبہشـڔطعاشــــقے
_الهی شکر
دستت دردنکنه عزیزم عالی بود
لبخندی میزنم
+نوش جان
باکمک همدیگه میز رو جمع میکنیم
_بریم شاهچراغ؟
فکریمیکنم
+اومم خب ببین امروز دوشنبست
من نمیگم نریم شاهچراغ
میگم بیا یه روز دیگه بریم
امشب مراسم حاج اقا مصطفوی هست
بریم اونجا
_عالیه
من اماده میشم پیش ماشین منتظرتم
+باشه برو الان میام
یکم اشپزخونه رو جمع و جور میکنم و به اتاق میرم تاآماده بشم
↻•↻•↻•↻•↻•↻•↻•↻•
_تموم که شد بیا همینجا
+باشه
_فعلا عزیزم
لبخندی بهش میزنم و وارد میشم
مراسمات حاج آقا مصطفوی رو خیلی دوست دارم
صحبت هایی که میکنن جوان پسنده
و خیلی به درد جوان ها میخوره
درمورد مسائل روز
و سیاست هم همیشه مطلب داشتن و این من رو برای گوش کردن به صحبتاشون مشتاق ترمیکرد
با اشتیاق پای صحبت هاشون نشستم
↻•↻•↻•↻•↻•↻•↻•↻•
_قبول باشه
+ازشماهم قبول باشه
دستمو میگیره و به سمت ماشین حرکت میکنیم
+محمدحسین هوا خیلی خوبه
پیاده روی کنیم صبح بیای ماشینتو برداری؟
مکثی میکنه و سری تکون میده
_سردت نیست؟سوییشرتم توماشینه اگه میخوای بیارم
دستامو بغل میکنم
+نه هوا خیلی خوبه
شونه به شونه هم توی پیاده رو قدم میزنیم
با دیدن حاجی اون طرف خیابون
با ذوق میگم
+عه محمدحسین حاجی باقالی
اونم ازدیدن حاجی باقالی خوشحال میشه و باهم به سمتش میریم
حاجی باقالی یکی از کسانی بود که منو محمدحسین بعد از ازدواج فهمیدیم هردوباهاش اشنا هستیم و دوسش داریم
پیرمردی که گرد سختی های زمونه روی چهرش نشسته و موهای سفیدش نشون از زحمت کش بودنش میده
پیرمردی که گاری و سینۍ باقلا های داغ و اویشن زدش همیشه سرمیدون انقلاب هست و بوی باقلاهاش دل همرو میبره
پیرمردی که توی زندگی منومحمدحسین بوده و هست
حتی از قبل از وصالمون
به سمتش میریم
+سلام حاج بابا
_سلام حاجی
حاجی باقالی با دیدن ما دوتا گل از گلش میشکفه
_سلام به روی ماهتون باباجان
خوبین ان شاءالله؟
رو به من میکنه
_خوبی دخترم؟به ما سرنمیزنیا
خجالت زده و سرافکنده سرپایین میندازم
+شرمنده حاج بابا خیلی مشغله داشتم
_میدونم باباجان میدونم
ولی این شوهرتم اخه خیلی بی معرفته
محمدحسین خجالت زده میخنده
دست تو سینه میزاره و کمی سرخم میکنه
_من شرمنده حاجی شما ببخش به بزرگیت
_دشمنت شرمنده پسرجان
بیاین که یه باقله داغ و اویشن و سرکه زده بهتون بدم حالتون جا بیاد
میخندیم و کاسه هامونو میگیریم و روی جدول های کنارخیابون میشینیم
و الحق که اون باقله توی اون هوای سرد و درکنارمحمدحسین چقدرچسبید
و کاش بیشتر از اون لحظات استفاده میکردم
ڪپے رماݧ حراـم❌
جہت مشاهده پیگرد قانونے و اݪهے دارد⚖️
نـویسـنده=خـانم حـدێث حیـدرپـور🌿
🍒
🌸🍒
🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒🌸🍒
شَھـــیدانہتٰاشَھــ🖤ـــٰادَتْ
🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻 🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻 🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻 🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻 🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻 🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻 🧡🌻🧡🌻🧡🌻 🌻🧡🌻🧡🌻 🧡🌻🧡🌻 🌻🧡🌻 🧡🌻 🌻 #سرباز #ب
🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻
🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻
🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻
🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻
🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻
🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻
🧡🌻🧡🌻🧡🌻
🌻🧡🌻🧡🌻
🧡🌻🧡🌻
🌻🧡🌻
🧡🌻
🌻
#سرباز
#بانو_مهدێ_یار_منتظرقائم
#پارت_125
دوباره به بیمارستان برگشت.امیررضا گفت:
-فکر میکردم باهاشون درگیر بشی.
دوباره عصبانی دست هاشو مشت کرد و با حرص گفت:
_خیلی دوست داشتم خودم با دستهای خودم خفه شون کنم...
-پس چرا نکردی؟!!
نفس غمگینی کشید و با بغض گفت:
_یاد امام علی(ع) افتادم.یه عمر از کسایی که زهراشو ازش گرفتن طعنه شنید و سکوت کرد.با اینکه زورشو داشت همه شونو نابود کنه...خواستم یه ذره درک کنم...😭
اشکش ریخت روی صورتش.
-خیلی سخت بود..خیلی.
شش روز دیگه هم گذشت،
و حال فاطمه تغییری نکرد.اما علی خیلی تغییر کرد.موهای سرش به طرز عجیبی به سرعت سفید میشد.لاغر و شکسته شده بود.
کنار تخت فاطمه ایستاده بود.
-فاطمه اگه میخوای علی رو زنده ببینی زودتر چشم هاتو بازکن،قبل از اینکه من دق کنم.
بعد از نماز،دلشکسته تر از همیشه سر به سجده گذاشت.
خدایا به #تنهایی و #مظلومیت علی(ع) قَسمِت میدم فاطمه مو بهم برگردون...
کفش هاشو پوشید و از نمازخانه بیرون رفت.وارد بخش مراقبت های ویژه شد.
-کجایین شما آقای مشرقی؟!!
علی سرشو بالا آورد.پرستار با خوشحالی گفت:
_مژدگانی بدید..خانومتون به هوش اومد.
به سرعت خودشو کنار تخت فاطمه رساند.چشم های فاطمه بسته بود.آروم صداش کرد:
_فاطمه..
چشم های فاطمه باز شد.لبخندی زد و گفت:
_سلام علی جانم
-سلام..جان علی...چقد منتظر علی گفتنت بودم.
لبخند فاطمه خشک شد.با تعجب گفت:
_دکتر گفت من نه روز تو کما بودم؟!!
-آره.چطور مگه؟
-پس چرا تو اینقد عوض شدی!!! انگار سالها گذشته!!
-برای من یه عمر گذشت.
حاج محمود و زهره خانوم هم به سرعت خودشونو رسوندن.زهره خانوم پیش فاطمه رفت .
-سلام مامان مهربونم.
با اشک و خنده گفت:
_سلام دختر گلم.
چند دقیقه گذشت ولی زهره خانوم فقط با اشک به دخترش نگاه میکرد.فاطمه گفت:
_مامان حلالم کن.من همش اذیت تون میکنم.
زهره خانوم دخترشو بوسید و قربان صدقه ش میرفت.پرستار اومد و گفت:
_خانوم بفرمایید.ایشون باید استراحت کنن.
علی و حاج محمود تو اتاق دکتر نشسته بودن.دکتر گفت:خداروشکر به هوش اومد...ولی...
ادامه دارد...
✍دومیـن اثــر از؛
✍بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم»
❌ڪپے با ذڪر نام نویسنده و ذڪر یڪ صلوات براۍ هرپارت
🧡
🌻🧡
🧡🌻🧡
🌻🧡🌻🧡
🧡🌻🧡🌻🧡
🌻🧡🌻🧡🌻🧡
🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡
🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡
🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡
🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡
🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡
🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡🌻🧡
#تلنگر⚠️
میدونیشرطتحولچیه..؟
شرطتحولشناختخداست♥️
وقتی اللهُ بشناسیعاشقش میشوی 😍
وقتی عاشقش باشی گناه نمیکنی 🙃
ووقتیگناه نکنیامتحانمیشوی❤️
اگرقبولشدیشهیدمیشوی🕊🌿
🌱|•@shahidane_ta_shahadat
[°~🚌🖇~°]
𝓵𝓲𝓯𝓮 𝓲𝓼 𝓰𝓻𝓮𝓪𝓽, 𝓫𝓮𝓬𝓪𝓾𝓼𝓮 𝓲 𝓭𝓮𝓬𝓲𝓭𝓮𝓭 𝓲𝓽 𝓽𝓸 𝓫𝓮!
زندگۍعاليھ؛
چونمنتصميمگرفتماينطورباشہ :)
#کمۍحالِخوب🌱
🍊|•@shahidane_ta_shahadat
#عاشقـانہ 💕
چه قشنگ گفت
جناب هوشنگ ِ ابتهاج :
- به جـان آمـد دل از نـازِ نگاهَـت! 🙂💕 -
-
-
💘|•@shahidane_ta_shahadat