#لبخند_های_خاکی 😊
...ترکش خمپاره پیشونیش رو چاک داده بود😔
روی زمین افتاد و زمزمه میکرد😢
دوربین📸 رو برداشتم و رفتم بالای سرش
داشت آخرین نفساشو میزد😞
ازش پرسیدم این لحظات آخر چه حرفی برای مردم داری⁉️
با لبخند🙂 گفت: از مردم کشورم میخوام وقتی برای خط کمپوت میفرستند عکس روی کمپوتها رو جدا نکنند.😳
گفتم: داره ضبط میشه برادر یه حرف بهتری بگو.😐
با همون طنازی گفت: آخه نمیدونی سه بار بهم رب گوجه افتاده🥫👉🤣
راه شـهـــــــــــدا ادامه دارد...