قسمت هشتم: 🚌 اتوبوس اول، روز دوم:
"از غزنی تا اهواز؛ روایت مقاومت محمدعلی کلی" 🇦🇫❤️🇮🇷
روز قبل، وقتی دانشجوها خودشون رو معرفی میکردن، یه چندتاشون گفتن که اهل غزنی افغانستان هستن. منم پرسیدم: «محمدعلی محبی رو میشناسین؟ اهل منطقه شماست.» اما گفتن نمیشناسیمش. 😔
محمدعلی محبی، اهل جاغوری غزنی، قهرمان انقلاب اسلامیه. 🌟
وقتی انقلاب ایران پیروز شد، مردم جاغوری هر روز تو مسجد جمع میشدن و پای رادیوی ایران مینشستن تا شاید صدای امام رو بشنون. وقتی امام دستور دادن که مردم جبهه رو پر کنن. محمدعلی، با اینکه فقط ۱۶ سال داشت، راهی ایران شد تا برای امام و انقلاب بجنگه. اون و خیلیهای دیگه، مقلد امام خمینی(ره) بودن و حرف امام رو زمین نمینداختن. ✊
مهرماه ۱۳۵۹، روزهای شروع جنگ ایران و عراق بود. محمدعلی تنهای تنها خودش رو به ایران رسوند: از مشهد و تهران تا دوکوهه و اهواز. 🚚 اون راننده خودروهای سنگین شد و آنقدر تو جبهه پرتلاش بود که رزمندهها بهش لقب «کِلی» دادن. کلی، اون جوان رزمنده افغانستانی بود که روز و شبش رو تو جادهها میگذروند تا به جبههها خدمترسانی کنه. 💪
اما داستان زندگیاش پر از درد بود. تو همون دوران، پسرش روحالله، تو جاغوری مورد سوءقصد طالبان قرار گرفت و به شهادت رسید. دلیل ترور هم فعالیتهای محمدعلی تو جبهههای ایران عنوان شد. بهش گفتن مزدور و جاسوس ایران شده و خانوادهاش نباید امنیت داشته باشن. 😢 محمدعلی، تو همون سالهای اول جنگ، پدرِ شهید شد. اسم پسرش رو به عشق امام خمینی(ره)، روحالله گذاشته بود. ❤️
محمدعلی هشت سال تو جبهههای ایران جنگید. تو این هشت سال، فقط چهار روز مرخصی گرفت. 🕊️
راستی چرا اینقدر جنگ ما یکطرفه و برای وطن روایت میشه؟؟؟
#راهیان_نور
#انقلاب_اسلامی
#دفاع_مقدس
#قهرمان_گمنام
#افغانستان_و_ایران
#سفرنامه ✨
https://eitaa.com/shahidaneh110