8.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مثل حاج قاسم باید برای مادر فرزندی کرد
تا عاقبت بخیر شد
💬 یکی بود یکی نبود 2
@Fars_Plus
به مناسبت روز مادر
تقدیم به مادران آسمانی...
چیزی نمانده خاطرم از نان مادرم
چیزی بهغیر تاول دستان مادرم
تنها اتاق خلوت رؤیای کودکی...
شاهانه بود چادر ارزان مادرم
قایم که میشدیم کسی کارمان نداشت
در چادر گرفته بهدندان مادرم
وقتی که از زمین و زمان خسته میشدیم
سر میگذاشتیم به دامان مادرم
اقساط ماهیانه بابای کارگر
کم بود در مقابل ایمان مادرم
غیر از دعا به حال من و خواهران من
چیزی نبود در تب و هذیان مادرم
یادش بهخیر... شانه به موهام میکشید
قربان گیسوان پریشان مادرم
یک سفره پر از برکت پهن کردهام
با پول تانخورده قرآن مادرم
هرگز قسم به جان عزیزش نخوردهام
دلتنگ مادرم شدهام... جان مادرم
کو شانهای که سر بگذارم بهروی آن
حالا که آمدهست سر شانه مادرم
از روزگار درس فراوان گرفتهام
اما هنوز طفل دبستان مادرم
وقتی که از زمین و زمان خسته میشدیم
سر میگذاشتیم به دامان مادرم
شاعر: محمد حسین ملکیان
🌸فرض کنید عده ای در اتاقی که نوری به آن نمی رسد و روشنایی آن فقط با لامپ تأمین می شود، خواب باشند و ساعتی هم در اختیار آنها نباشد.
🌸بعد که بیدار می شوند و برق را روشن می کنند در اینکه الان روز هست یا شب اختلاف می کنند،
🌸عده ای می گویند روز است و عده ای می گویند شب است.
راهی هم به بیرون نداریم.
🌸دو نفر از بیرون می آیند با قسم و استدلال، یکی می گوید الان روز است و دیگری می گوید الان شب است؟
🌸حالا به نظر شما به حرف کدامیک گوش می دهیم؟؟
🌸تبعا ما به حرف کسی می کنیم که استدلال قوی تری بیاورد، بهتر حرف بزند و ...فارغ از اینکه در واقع چه خبر است، روز است یا شب.
یعنی در جنگ روایت ها، کافی ست که بتوانی اذهان را با خود همراه کنی، دیگر غلط ترین حرفها را هم که بزنی کسی با تو کاری ندارد.
🌸 فقط به چینش روایت تو نگاه می کند. دشمن در حال انجام چنین کاری ست. ارائه ی روایتی بر خلاف آنچه در واقع رخ داده یا رخ می دهد تا ذهن تو را با خود همراه کند.
🌸 وقتی ذهن تو با او همراه شد، دیگر سرباز او می شوی و تأمین کننده ی نیات او. چه بسا در هیأت سینه هم بزنی ولی وقتی روایت دشمن از واقعیت را پذیرفتی سرباز او هستی...
#جنگ_شناختی
#جهاد_تبیین
http://eitaa.com/shahidaneh110
*آرزوے شهادت*🕊️
*شهید ایوب رحیم پور*🌹
تاریخ تولد: ۱۴ / ۶ / ۱۳۶۰
تاریخ شهادت: ۱۷ / ۹ / ۱۳۹۴
محل تولد: خوزستان، امیدیه
محل شهادت: سوریه
*🌹راوی← از نسل دهه شصتی بود،🌙 آمده بود تا باد بهاری شده و خنکایش بر دل امامِ زمانش بنشیند.🍃ایوب مدافعی بود که عباسوار، غیرتش را به تصویر کشاند.💫لباس رزم بر تن کرد و بند پوتین هایش را همچون ایمانش محکم کرد.🍃ایوب در جنگ تحمیلی نبود اما خدا سرنوشت او را در حلب رقم زده بود؛💫سرنوشتی که محمدپارسا و نیایش خردسال نیز مانع آن نشدند🥀و پدرشان با مُهر مدافع حرم راهی سوریه شد.🕊️نماز شبش ترک نمیشد،📿 کارهای مستحبی و دعاهای سحرگاهیاش هم ختم به آرزوی شهادت بود.🌙 همسرش از او سراغ وصیت نامه گرفته بود اما در پاسخ تنها گفت: "نمازت را اول وقت بخوان همه چیز خود به خود حل میشود.📿 فقط من را ببخش که نتوانستم مهریهات را کامل بدهم"🥀بعد هم عکس حضرتآقا و سیدحسن نصرالله را برداشته و راهی شده است.🕊️فرق است بین کسی که به دنبال شهادت است و کسی که شهادت به دنبال اوست، 🌙شهادت هم پا به پای ایوب رفت؛✨از تپه ها و سنگریزه های سوریه گذر کرد، در حرم کنار او توسل جست.💫 درنهایت با اصابت ترکش💥 به سر و قلبش🥀او را در آغوش کشید💫 و تا ابد جاودانه و سربلند شد.*🕊️🕋
*شهید ایوب رحیم پور*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
http://eitaa.com/shahidaneh110
اگه از شما بپرسم امنیت بالاتر است یا احساس امنیت چه می گویی؟؟
بله هر دو مهم است.
ولی در قدرت حرکت دهی و ایجاد توقف، امنیت بالاتر است یا احساس امنیت؟؟🤔
دشمن می خواهد احساس امنیت را از ما بگیرد ولو اینکه امنیت در حد مطلوب باشد.
با قدرت رسانه کشور خودش، مکتب خودش، روش خودش را امن
و کشور من و مکتب من را ناامن ترین جای دنیا معرفی کند.
#جنگ_شناختی
#جهاد_تبیین
امروز با یکی از افتخارات شهرم آشنا شدم.
شهیدی که در اوج خفقان و ارعاب رژیم پهلوی دست از مبارزه نکشید و مبارزه را تا سر حد شهادت ادامه داد
#شهید_دکتر_مرتضی_ لبافی_نژاد
شهیدی که قبری از او به جای نمانده است.
محتمل هست، ساواک بدن او را به دریاچه ی نمک قم انداخته باشد.
قبر مخفی و گمنامی بعد از شهادت همیشه سند مظلومیت است.
http://eitaa.com/shahidaneh110
وصیتنامه شهید دکتر مرتضی لبافی نژاد .
ساعاتی قبل از اعدام؛سحرگاه مورخه
۱۳۵۴/۱۱/۴
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
سلام و درود گرم من به پدر و مادر عزیزم. پدر و مادر مهربانم. پدر و مادری که هیچ چیز را از من دریغ نکردند.
سلام من به پروین عزیزم. همسر مهربان و فداکارم. همسر متقی و پرهیزکارم.
برای من نگران نباشید که خداوند فرموده است ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.
مطالبی را مختصرا در زیر می نویسم و می خواهم دقیقا این سفارشات اجرا گردد:
مربی فرزندم فعلا و تا وقتی همسرم در زندان است پدر و مادرم خواهد بود و بعد خود همسرم.
می خواهم او را نه تنها از نظر درسی بلکه از نظر مسائل مذهبی و اجتماعی نیز فردی آگاه و مطلع بار آورد.
در خانه ای که فرزندم رشد و تربیت می یابد تلویزیون و مجلات فاسد و هرگونه وسیله ای که موجبات فساد اخلاقش را ایجاد کند هرگز نباشد.
در مراسمی که برای من برپا می گردد اکیدا از شرکت زن های بی حجاب و یا حتی با چادر و یا روسری توری جلوگیری نمایید.
#شهید_انقلاب_اسلامی
#مردان_پولادین
http://eitaa.com/shahidaneh110
ماموران امنيتي رژيم شاه مرتضي را به تاريخ 11/ 5 /54 در تبريز دستگير كردند و او را به تهران انتقال دادند. در تهران ، مرتضي كوشيد فرار كند اما ناموفق ماند و حين فرار، آماج تير دژخيمان ستمشاهي قرار گرفت و از ناحيه شانه و بازو مجروح ش. پيكر زخمي مرتضي را به سلول انفرادي انتقال دادند. همزمان ، همسر نوزده ساله او را هم بازداشت كردند. مرتضي حدود 6 ماه (حد فاصل دستگيري تا شهادتش) در سلول انفرادي بود و در همين دوران كوتاه شكنجه هاي سختي را تحمل كرد. به گفته همسرش، در بازجوئي ها تاكيد كرد كه از سازمان مجاهدين خلق به عنوان يك ابزار براي مبارزه استفاده مي كرده و معتقد به ايدئولو ژي اسلامي است. در دوران زندان ،غالبا" روزه دار بود و به نحو توامان در مقابل رژيم شاه، ماركسيستها و مجاهدين خلق مقاوت كرد. سرانجام شهيد لبافي نژاد در 4 بهمن 54 به جوخه اعدام سپرده شد و به لقاء الهی رسید.
روحش شاد