در شلوغی های دنیا ما به دنبال توایم
در شلوغی های محشر تو بیا دنبال ما...
#شب_جمعه
طیب الله به زائران حسین
طیب الله به اربعین حسین
تقدیم به زائران اباعبدالله الحسین«علیه السلام»
زیارتتون قبول باشه🌹🍃🌹
7.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هوای مه آلود در دمای پنجاه درجه😍😍😍
یه جا یه رنگین کمون ضعیفی هم درست شده😘😘
خوشا بحال آرزومندان شهادت و لقاء الله.....
آخرین سروده عجیب امام خمینی ۱۰ ساعت قبل از رحلت:
غم مخور ایّام هجران رو به پایان می رود
این خماری از سر ما می گساران می رود
پرده را از روی ماه خویش بالا می زند
غمزه را سر می دهد، غم از دل و جان می رود
بلبل اندر شاخسار گل هویدا می شود
زاغ با صد شرمساری از گلستان می رود
محفل از نور رخ او نور افشان می شود
هر چه غیر از ذکر یار از یاد رندان می رود
ابرها از نور خورشید رخش پنهان شود
پرده از رخسار آن سرو خرامان می رود
وعده دیدار نزدیک است یاران مژده باد
روز وصلش می رسد ایام هجران می رود
کاتب دیوان امام خمینی در حاشیه غزل فوق نوشته است: این غزل را «فقط ۱۰ ساعت قبل از پیوستن روح مقدس حضرت امام خمینی به ملکوت اعلا» کتابت کرده است (خردادماه ۱۳۶۸ش) و این از شگفتیها است.
«خدا را به شما می سپارم» را از طاقچه دریافت کنید
https://taaghche.com/book/208319
چند روز قبل سفر زیارتی کربلا یکی از دوستان این کتاب آموزنده، شیرین و پرمعنا رو بهم معرفی کرد و من رو با احوالات و سیر و سلوک عالم و عارف بلند مرتبه ای به نام آقا سید جمال الدین گلپایگانی آشنا نمود.
کتاب شیرینی بود و تقریبا خیلی سریع کتاب رو خوندم و به اتمام رسید
عصر بود که رسیدیم نجف و رفتیم حرم حضرت امیرالمومنین علیه السلام
فرصت موندنمون در نجف کم بود و البته بعد خوندن زندگی آقا جمال خیلی دوست داشتم برای زیارت و قرائت فاتحه بر سر مزارشان در وادی السلام بروم.
حتی در مسیر یاب نشان هم جستجو کردم و دیدم که با حدود پانزده دقیقه پیاده روی به مزار ایشان میرسم.
ولی دیگه شب شده بود و هوا تاریک بود و فقط کار خود آقا سید جمال بود که تو اون تاریکی شب به جایی مثل وادی السلام نجف بره.
خلاصه قسمت نشد و از همون دور فاتحه ای برای آقا جمال قرائت کردم.
به امید اینکه دستگیر ما هم باشند.
تو همین حال و هوای حرم حضرت امیرالمومنین علیه السلام بودم که بغل دستی م بهم گفت: حاج آقا یه چیزی بگو.
گفتم: چی بگم؟
گفت: یه چی بگو استفاده کنیم.
تو حال و هوای کتاب آقا جمال بودم.
یه ماجرایی از کتاب رو براش تعریف کردم.