شهـــــ⚘ــــــیدانـہ
#قسمت54🌹 لباس رزم بصیرت... خب حاال بگید فتنه عالم از کجاست؟... از یهوده... یهودی که به نص صریح ق
#قسمت55🌹
متن وصیتنامه سردار سپهبد قاسم سلیمانی فرمانده شهید نیروی قدس
سپاه پاسداران انقالب اسالمی به شرح زیر است:
بسماهلل الرحمن الرحیم
شهادت میدهم به اصول دین
ً ّ رســول اهلل و اشــهد أن
اشــهد أن ال الــه اّل ّ اهلل و اشــهد أن محمــدا
امیرالمؤمنیـن علـی بـن ابیطالـب و اوالده المعصومیـن اثنـی عشـر ائمتنـا
و معصومیننــا حجــج اهلل. شــهادت میدهــم کــه قیامــت حــق اســت.
ّ قـرآن حـق اسـت. بهشـت و جهنـم حـق اسـت. سـؤال و جـواب حـق
ّ اســت. معــاد، عــدل، امامــت، نبــوت حــق اســت...
"خدایا! تو را سپاس میگویم به خاطر نعمتهایت"
خداونــدا! تــو را ســپاس کــه مــرا صلــب بــه صلــب، قــرن بــه قــرن، از صلبــی بــه
صلبــی منتقــل کــردی و در زمانــی اجــازه ظهــور و وجــود دادی کــه امــکان درک
یکــی از برجســتهترین اولیائــت را کــه قریــن و قریــب معصومیــن اســت، عبــد
صالحـت خمینـی کبیـر را درک کنـم و سـرباز رکاب او شـوم. اگـر توفیـق صحابـه
رسـول اعظمـت محمـد مصطفـی را نداشـتم و اگـر بیبهـره بـودم از دوره مظلومیـت
علـی بـن ابیطالـب و فرزنـدان معصـوم و مظلومـش، مـرا در همـان راهـی قـرار دادی
کـه آنهـا در همـان مسـیر، جـان خـود را کـه جـان جهـان و خلقـت بـود، تقدیـم
کردنـد.
خداونـدا! تـو را شـکرگزارم کـه پـس از عبـد صالحـت خمینـی عزیـز، مـرا در مسـیر
عبــد صالــح دیگــری کــه مظلومیتــش اعظــم اســت بــر صالحیتــش، مــردی کــه
ّع و ایــران و جهــان سیاســی اســلام اســت، خامنــه ای
حکیــم امــروز اســام و تشــی
ِ عزیـز کـه جانـم فـدای جـان او بـاد قـرار دادی.
پــروردگارا! تــو را ســپاس کــه مــرا بــا بهتریــن بندگانــت در هــم آمیختــی و درک
بوســه بــر گونه هــای بهشــتی آنــان و استشــمام بــوی عطــر الهــی آنــان را یعنــی
مجاهدیــن و شــهدای ایــن راه بــه مــن ارزانــی داشــتی.
خداونــدا! ای قــادر عزیــز و ّ ای رحمــان رزاق، پیشــانی #شــکر شــرم بــر آســتانت
ّع عطــر
میســایم ڪـه مــرا در #مســیر فاطمــه اطهــر و فرزندانــش در #مذهــب تشــی
حقیقـی اسـام قـرار دادی و مـرا از اشـک بـر فرزنـدان علـی بـن ابیطالـب و فاطمـه
اطهــر بهرهمنــد نمــودی؛ چــه نعمــت عظمایــی کــه باالتریــن و ارزشــمندترین
نعمتهایــت اســت؛ نعمتــی کــه در آن نــور اســت، معنویــت، بیقــراری کــه در
درون خــود باالتریــن قرارهــا را دارد، غمــی کــه آرامــش و معنویــت دارد.
ّـن و عاشـق اهلبیـت
خداونـدا! تـو را سـپاس کـه مـرا از پـدر و مـادر فقیـر، امـا متدی
و پیوســته در مســیر پاکــی بهرهمنــد نمــودی. از تــو عاجزانــه میخواهــم آنهــا را
در بهشــتت و بــا اولیائــت قریــن کنــی و مــرا در عالــم آخــرت از درک محضرشــان
بهرهمنــد فرمــا.
خدایا! به عفو تو امید دارم.
ای خــدای عزیــز و ای خالــق حکیــم بیهمتــا! دســتم خالــی اســت و کولهپشــتی
ســفرم خالــی، مــن بــدون بــرگ و توشــه ِ ای بــه امیــد ضیافــت عفــو و کــرم تــو
میآیــم. مــن توشــهای برنگرفتــهام؛ چــون فقیــر ]را[ در نــزد کریــم چــه حاجتــی
اســت بــه توشــه و بــرگ؟!
َم تـو؛ همـراه خـود دو چشـم
ُقـم پـر اسـت از امیـد بـه تـو و فضـل و کـر
ُق، چار
سـار
بسـته آوردهام کـه ثـروت آن در کنـار همـه ناپاکیهـا، یـک ذخیـره ارزشـمند دارد و
آن گوهـر اشـک بـر حسـین فاطمـه اسـت؛ گوهـر اشـک بـر اهلبیـت اسـت؛ گوهـر
ِ اشـک دفـاع از مظلـوم، یتیـم، دفـاع از محصـور مظلـوم در چنـگ ظالـم.
خداونـدا! در دسـتان مـن چیـزی نیسـت؛ نـه بـرای عرضـه ]چیـزی دارنـد[ و نـه
قـدرت دفـاع دارنـد، امـا در دسـتانم چیـزی را ذخیـره کـردهام کـه بـه ایـن ذخیـره
امیـد دارم و آن روان بـودن پیوسـته بـه سـمت تـو اسـت. وقتـی آنهـا را بـه سـمتت
بلنـد کـردم، وقتـی آنهـا را برایـت بـر زمیـن و زانـو گـذاردم، وقتـی سـاح را بـرای
دفـاع از دینـت بـه دسـت گرفتـم؛ این ِ هـا ثـروت دسـت مـن اسـت کـه امیـد دارم
قبـول کـرده باشـی.
ّ خداونــدا! پاهایــم سســت اســت. رمــق نــدارد. جــرأت عبــور از پلــی کــه از جهنــم
عبــور میکنــد، نــدارد. مــن در پــل عــادی هــم پاهایــم میلــرزد، وای بــر مــن و
صــراط تــو کــه از مــو نازکتــر اســت و از شمشــیر برندهتــر؛ امــا یــک امیــدی بــه
مــن نویــد میدهــد کــه ممکــن اســت نلــرزم، ممکــن اســت نجــات پیــدا کنــم.
َمــت پــا گــذارده ِ ام و دور خانــهات چرخیــدهام و در حــرم
مــن بــا ایــن پا َ هــا در حر
اولیائـت در بینالحرمیـن حسـین و عباسـت آنهـا را برهنـه دوانـدم و ایـن پاهـا را
در سـنگرهای طوالنـی، خمیـده جمـع کـردم و در دفـاع از دینـت دویـدم، جهیـدم،