حالِ انسان باید همچون فرهاد باشد
تیشه ای هم که می زد
به یادِ شیرین می زد . . !
_شیخرجبعلیخیاط
خادم الشهدا
_
اینان چون دیگر اَبنای بشر
از خاک روییده اند،
امّا چون دیگران در خاک نمانده اند
و سر بر آسمان برآورده اند
و فقط هم اینانند که
از حقیقت باخبرند
و دیگران را نیز اینان خبر کرده اند ..
[شهیدسیدمرتضایآوینی ]
#شهدا
_السَّلاَمُ عَلَیْكِ أَیَّتُها
الصِّدِّیقَةُ الشَّهیدَةُ.. 🖤
ما بچه های مادرِ پهلو شکسته ایم...
_تویِ جبهه و جنگ،
دعوا سرِ سربندِ یا فاطمه بود...💔
مثل فاطمه سلاماللهعلیها
عاشقِ سینه سوختهٔ امامت باش !
#فاطمیه
هدایت شده از خادم الشهدا
حاجحُسینیکتامیگفترمزعملیاتیازهرا
بودومنبهچشمدیدمهمهازپهلوتیرمیخورن
#شهیدانه
[ بسم رب الشهدا ]
اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ🤍
از دلت بریز بیرون آرزوهاتو
ببین چندتاش میرسه به امام زمان ؟!
#تلنگرانه
خادم الشهدا
_
دنیا میدان بزرگ آزمایش است . .
که هدف آن جز عشق چیزی نیست!
- #شهید_مصطفی_چمران -
حسین میگفت: آخر الزمان یعنی همین.باید بجنگی سر دین نگه داشتنت.باید اذیت بشی چون مثل بقیه نیستی...
#شهید_حسین_محرابی
[روایت بی قراری]
صفایی ندارد ارسطو شدن
خوشا پر کشیدن پرستو شدن...
تو که پر نداری پرستو شوی :)))))
بشین درس بخون تا ارسطو شوی!
روز دانشجو مبارک🕶️✌🏻
#جهاد_علمی
خادم الشهدا
زینب [ س ] مددی ، قبیلهئ سلمانیم ..
به قولِ شهید باقری ،
هرکس خسته شُده جمع کنه بره
ما پایِ این انقلاب ، نظام و خونِ شهدا
همچنان ایستادیم ..
خادم الشهدا
زینب [ س ] مددی ، قبیلهئ سلمانیم ..
؛
من سوریه نبودهام ؛ هیچ کاسهی آبی پشت سرم ریخته نشده، هیچکس مرا به حضرت زینب نسپرده ، هیچ پلاک دوقسمتیِ کُدداری از گردنم آویزان نیست . هیچوقت پایم به سرزمین شام نرسیده است ، سوار هواپیمای نظامی نشدهام و هیچ فرودگاهی را به مقصد دمشق پرواز نکردهام . کوچههای باریک منتهی به حرم را با قدمهای سنگین طی نکردهام ، من دستم به آن ضریحی که ستونها احاطهاش کردهاند نرسیده است و پای ضریح عمه جانمان خون گریه نکرده ام . پوتین هایم ریف جنوبی حلب را قدم رو نرفته . فِرنچِ نظامی نپوشیدهام ، کلاش دو خشابه دستم نگرفتهام و پشت هیچ بیسیمی نام ابو نرجس را فریاد نزدهام . موج هیچ کورنِتی مرا نگرفته است ، و پایم از هیچ ترکشی لنگ نمیزند . با اسم رمز "یازهرا" به دل تکفیریها نزدهایم ، من روی تپههای خانطومان نبودهام ، آن تویوتای سفید پر از جنازه و مجروح را ندیده ام . قطع شدن دست و سر بچههایمان را ندیدهام . با اولین پرواز ، کنار تابوت رفیقهایمان برنگشتهام . بقیه الله بستری نشدهام و هیچ دکتری بالای سرم گریه نکرده است . من سوریه نبودهام ، وصیتنامهای میان قرآن نگذاشتهام ، با هیچ وداعی دلم نلرزید . در هیچ قرارگاهی قرنطینه نشده ام ، اسمم در هیچ لیست اعزامی نبوده است ، پشت هیچ تیرباری احساس غرور نکرده ام و با صدای صوت خمپاره ای دلهره نگرفتهام . من شهادت را به چشم ندیدهام ، هرچه بود و ماند برایم ، حسرت بود و
داغی که مرهمی جز خون ندارد .
تنها برایِ من ، هیچ ماند و هیچ و هیچ ..