eitaa logo
🌷شَـهیـدانـه🌷
89 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
208 ویدیو
43 فایل
℘بِسْـم‌ِرَب‌ِّالحٌـسِیْن :)♡ ‌ خودتونُ وقف ڪسے نڪنید! جُز «حُسین ؛ عَلَيْھِ السَّلامُ» ...
مشاهده در ایتا
دانلود
🕊 ﷽ 🕊 ♡| |♡ 🔰 شهید بهشتی از حقوق ماهانه خود، بخشی را به عنوان به همسرشان می دادند و از کمی مبلغ آن نیز کرده و قول جبران آن را می داد. 🔰 ایشان معتقد بودند که اگر زن اداره خانه و کارهای فیزیکی خانه را به غیر از تعلیم و تربیت بچه ها به عهد می گیرد، این کار فوق العاده است که وظیفه اش نیست. ✅ لذا مرد هم بایستی منصفانه برای کار همسرش حق و حقوقی را در نظر بگیرد. |• @shahidaneh_zh •|
🕊 ﷽ 🕊 ♡| آیت الله |♡ ↶ اگر آدم با زن و بچه‌اش بد اخلاق باشد، فشار قبر دارد؛ هر چند ڪہ باشد |• @shahidaneh_zh •|
🕊 ﷽ 🕊 ♡| |♡ 🌹 مادر همسرش موقع خواستگارے براے مصطفے شرط گذاشتہ بود ڪہ «این دختر صبح ڪہ از خواب بلند میشہ باید یہ لیوان شیر و قهوہ جلوش بذارے و...». 🌱 مصطفے چمران تا وقتے ڪہ شد، با اینڪہ خودش قهوہ نمے خورد همیشہ براے غادہ قهوہ درست مے ڪرد. غادہ مے گفت : «واسہ چے این ڪارو مے ڪنے؟ راضے بہ زحمتت نیستم». 🌸 مے گفت: «من بہ مادرت دادم ڪہ این ڪارها رو انجام بدم» .🌸 |• @shahidaneh_zh •|
🕊 ﷽ 🕊 ♡| |♡ 🌹 موقعِ‌ خریدِ جـهیزیھ‌ خانم‌ فروشـنده‌ بہ عڪسِ‌ صفحہ ے گوشےام‌ اشاره‌ ڪرد و پرسـید: این‌ عڪسِ‌ ڪدوم‌ شَهـیده؟ 🌱 خندیدم‌ و گفٺم: "این‌ هـنوز شهید نشده‌ شوهـرمھ!" |• @shahidaneh_zh •|
🕊 ﷽ 🕊 ♡| (ره) |♡ 🔰 روش امام در نحوه برخورد با همسر ↜ دختر حضرت امام خمینی (ره) می‌گوید: ❀ تا خانم نمی‌آمدند امام(ره) دست به غذا نمی‌زدند یا اگر مهمان می‌آمد، خودشان می‌رفتند در آشپزخانه کار می‌کردند. ↜ همسر حضرت امام(ره) خودشان می‌گویند: ❀ در این سال‌های طولانی زندگی مشترک هرگز از من یک فنجان چای نخواستند، آقا خودشان چای آماده می‌کردند و به محض نوشیدن خودشان ظرف را می‌نشستند. ↜ دخترشان(زهرا) می‌گوید: ❀ مادرمان وقتی وارد اتاق می‌شد حضرت امام(ره) نمی‌گفتند در را ببندید، وقتی مادر می‌نشست ایشان از جای برمی‌خاستند و در را می‌بستند. ☆ الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم ☆ |• @shahidaneh_zh •|
🕊 ﷽ 🕊 ♡| |♡ 🔸 عبدالله پرسید: «ناراحت می شی برم جبهه؟ (چون قبل از تولد بچه و روزهای آخر حملم بود) گفتم: آره، امّا نمی خوام مزاحمت بشوم! 🔹 رفت و دو روز بعد بچه به دنیا آمد. بعد که برگشت بوسیدش و اسمش را گذاشت " ". 🔸 پرسیدم: دوستش داری؟ گفت: 💕 «مادرش را بیشتر دوست دارم.» 💕 📍 این خاطره محبت کلامی شهید را نشان میدهد.شهدا را الگوی زندگی خود قرار دهیم. 🌻الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌻 |• @shahidaneh_zh •|
🕊 ﷽ 🕊 ♡| |♡ 🔸 در اوایل ازدواج، من واقعا سنم کم بود و در خیلی از موارد زندگی بطور طبیعی ممکن بود اشتباه کنم.ممکن بود از بعضی مسائل زود دلخور بشم و یا ابراز ناراحتی کنم. 🔹 ولی محمد اصلا به روی خودش نمی آورد و جوری رفتار میکرد که من ناراحت نشم. همه بچگی های منو بزرگوارانه تحمل میکرد. محمد منو آروم آروم بزرگ کرد... تا یه جای زندگی دقیقا، او بود که مدام با من راه میومد ولی از یه جایی هم، بالطبع من بودم که باید سازگار میبودم. 🔸 من اول ازدواج حجابم معمولی بود ولی او بطور غیر مستقیم آموزش میداد. مثلا در دوران عقد در نامه هایی که پر از محبت و عشق بود، حتما توصیه ای هم به یا اول وقت بود. چون لحن کلام محبت آمیز بود، من قبول میکردم... 👏 رمز موفقیت محمد، بود 👏 |• @shahidaneh_zh •|
🕊 ﷽ 🕊 ♡| |♡ 🔻 نامه‌های عاشقانه شهید تهرانی مقدم به همسرش در دوران جنگ 🔺 بعضی اوقات در روایت‌هایمان از جنگ،جوری صحبت کردیم که انگار رزمنده‌ها هیچ احساس و تعلقی به خانواده خودشون نداشتن. 👈این جور عاشقانه‌ها میتونه الگوی زوج‌های جوون باشه... |• @shahidaneh_zh •|
🕊 ﷽ 🕊 ♡| |♡ ⇐ معتقد بود که خانم خانه نباید سختی بکشد. هیچ وقت اجازه نمی‌داد خرید خانه را انجام بدهم. ⇐ به من می‌گفت: «فکر نکن من تو را در خانه اسیر کرده‌ام، اگر می‌خواهی بروی در شهر بگردی، برو ولی حاضر نیستم تو حتی یک کیلو بار دستت بگیری و به خانه بیاوری. ⇐ وقتی می‌آمد خانه من دیگر حق نداشتم کار کنم، لباس بچّه را عوض می کرد. شیر براش درست می کرد. سفره را می انداخت و جمع می کرد. پا به پای من می نشست لباس ها را می‌شست، پهن می‌کرد، خشک می‌کرد و جمع می‌کرد. 📍 راوے: همسرشهید 🌹الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌹 |• @shahidaneh_zh •|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊 ﷽ 🕊 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🔺 این یک معادله ی ساده است 🔺 |• @shahidaneh_zh •|
🕊 ﷽ 🕊 ♡| |♡ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ❁ رفتار پدرم با مادرم بسیار محبت آمیز و همراه با احترام بود. مادرم تعریف می‏كرد كه در سال اول ازدواجشان یك روز در حال اتوزدن لباس پدر بودند كه ناگهان پدر سررسید و از مادرم گله كرد و به او گفت: شما خانم‏ خانه هستید و وظیفه‏ای در قبال انجام دادن كارهای شخصی من ندارید. شما همین قدر كه به بچه‏ها برسید كافی است. ❁ من تا آنجا كه به یاد دارم، پدرم خودش لباس‏هایش را می‏شست و پهن و جمع می‏كرد.و اتو می‏زد، و به طور كلی انجام دادن كارهای شخصی‏اش با خودش بود. ❁بارها شده بود كه به محض اینكه به خانه می‏رسیدند، تا پاسی از شب در امور منزل به مادرم كمك می‏كردند و به طور قطع می‏توانم بگویم برنامه هر هفته پدرم در روزهای جمعه، نظافت آشپزخانه بود؛ به طوري كه اجازه نمي‏داد مادرم و حتي ما در این كار او را كمك كنيم. ❁ به جرئت می‏توانم بگویم كه در طول سال، مثلاً صد بار آشپزخانه منزل شسته می‏شد، نود و پنج بارش را پدرم می‏شست. ✍🏼 روایت از : فرزند شهید صیاد شیرازی |• @shahidaneh_zh •|
🕊 ﷽ 🕊 ♡| |♡ 🌺مشغول کار منزل بودم. حواسم از حامد پرت شد. یک دفعه از روی صندلی افتاد زمین و سرش غرق خون شد. او را به دکتر رساندم. سرش را پانسمان کردند. 🍃 خیلی میترسیدم که مبادا یوسف با من دعوا کند و ناراحت شود و بگوید: چرا مواظب بچه نبودی؟ وقتی آمد مثل همیشه سراغ حامد را گرفت. گفتم: خوابیده. بعد هم قضیه را برایش تعریف کردم. فقط گوش داد. 🌺 آرام آرام چشم هایش خیس شد. لبش را گاز گرفت. بعد گفت: تقصیر من است که تو را با حامد تنها میگذارم. چاره ای ندارم. مرا ببخش. 🍃 وقتی این جملات را گفت، خیلی شرمنده شدم. در همه برخوردهایش این عشق و محبت را به پای زندگیمان میریخت. |• @shahidaneh_zh •|