شهر شهید پرور ایواوغلی در فضای عطر افشان اسپند و صلوات، حضور دردانهای را جشن میگرفت که ریشه در خون و حماسه داشت. کودکی که چشمان نافذش نشان از آیندهای عظیم و پیشانی بلندش ، دور نمای قامتی سرخ بود که خاک پاک شلمچه را با خون رنگین خود معطرمیکرد . کودکی از تبار سرخ جامگان تاریخ که رزم عاشورائیان سنه ۶۱ ر ا یادآور بود.
طلبه شهید «محمد اصغرنژاد» فرزند مرحوم حجت الاسلام و المسلمین حاج شیخ فتح الله اصغرنژاد مرندی به سال ۱۳۴۸ در خانوادهای مذهبی و مؤمن در «ایواوغلی» پا به عرصه وجود نهاد.خانوادهاش این مولود پر برکت را «محمد» نام نهادند. تا بیش از پیش از عنایات حضرت ختمی مرتبت برخوردار گردد، عنایاتی که در تمامی عمر مشمول این کودک رعنا گشت و در پایان با زخمی شیرین او را به لقای معبود رساند.
دوران کودکی را تحت الطاف بی شمار حضرت حق و زیر سایه پدری مهربان و مؤمن سپری کرد و برای آموختن علم و دانش روانه مدرسه شد. پس از گذراندن دوران ابتدایی و راهنمایی و بارورشدن اندوختهها و جوانهزدن شکوفههای ایمان در اعماق وجودش، او بیش از پیش تشنه کسب معارف حقه تشیّع گردید و روانه حوزه علمیه شد تا با تلمذ نزد اساتید علم و عرفان و جرعهنوشی از بحر بیکران علوم آل محمد (ص) روح تشنه خود را سیراب کند و سپس با تبلیغ این دین آسمانی و ارشاد مردم و استفاده از اندوختههای معنوی ، از غربت اسلام و تشیع بکاهد و وجودش اثری هر چند ناچیز در تداوم راه انبیاء و ائمه و انقلاب اسلامی داشته باشد . شاید او نمیدانست که سرانجام خون رنگینش در تداوم راه حسینیان تاریخ، عَلَمی سرخ بر پاخواهد کرد تا هدایتگر راه هزاران گم گشتهای چون ما باشد .
باری، این نوجوان بسیجی که در مدرسه علمیه خوی مشغول به تحصیل و مفتخر به سربازی امام زمان (عج ) بود ، روز و شب را به درس وبحث و راز و نیاز با خدای خود سپری میکرد تا پلههای ترقی را یک به یک فتح نماید غافل از آنکه خداوند، ره صد ساله را برای او یک شبه مقدر کرده بود. آری محمد که تاب و توان قفسهای خاکی تن را نداشت با شوق و علاقه فراوان به پاسداری از ارزشهای اسلامی و انقلاب، از مرزهای سن و سال و قلم و کتاب عبور کرد و راهی جبهههای سراسر نور جنوب گشت. خاک نیلگون شلمچه هنوز پس از سالهای سال لذت حضور محمد و همرزمانش را با مین ها و پلاکهای بهجامانده ، نجوا میکند، لذت حضور عشق در سنگرهای ایمان، لذت نالههای نیمه شب ازفراق و هجران، لذت قهقهه مستانهشان در شبهای عملیات و …
و سرانجام رزم جانانه محمد در دو جبهه نفس و دفاع، دیری نپائید و او در بیست و هفتم دی ماه سال۶۵ در عملیات پیروزمند کربلای ۵ سر بر آستان یار نهاد و بال در بال ملائک با اصابت ترکشی، به سوی معشوق پرواز کرد. و حال ماییم و سنگ مزاری از محمداصغر نژاد، ماییم و خاطراتی خاکی و غبار گرفته که با اندک غفلتی از یاد خواهد رفت. مائیم و نسلی که شهید و شهادت را ندیده اند، ماییم و راهی ناتمام ...
یابن الحسن 🍃🌼🍃
بعد صد سال اگر از سر قبرم گذری
من کفن پاره کنم زندگی از سر گیرم
#طلبه_شهید
#شهید_محمد_اصغر_نژاد
کانال نغمه های فاطمیون 👇
https://eitaa.com/Nagmahyefatamion
🔴 #ابتکار_شیرین
💠 سال تحویل دور هم بودیم. علی به همه #عیدی داد غیر از من. گفت: «بیا بالا توی اتاق خودمون». یه #قابلمه دستش گرفت و گفت: «من میزنم روی قابلمه تو از روی صداش بگرد و هدیهات رو پیدا کن».
گذاشته بود توی #جیب لباس فرمش. یه شیشه #عطر بود و یه #دستبند. این قدر برام لذت بخش بود که تا حالا یادم مونده.
#شهید_خلبان_علیرضا_یاسینی
نیمه پنهان ماه، جلد ۵،ص۳۲
🔻واکنش جالب رهبر انقلاب وقتی همسر شهید از مظلومیّت ایشان میگوید!
✍در دیدار خانواده شهدای مدافع حرم رهبر انقلاب به نوبت اسامی را میخواندند. رهبر انقلاب از روی کاغذ خواندند شهید مجید مختاربند! حال شما خوبه؟ همسر شهید میگوید:
🔹توفیقی بود حاج آقا که خدمتتون رسیدیم. رهبر انقلاب میگویند: توفیق ما بود که خدمت شما رسیدیم. همسر شهید میگوید: شما بزرگوارید
🔹ما به فکر مظلومیت شما هستیم. متأسفانه برخی خواص متوجّه وظیفهشان نیستند و این شما را زجر میدهد. شما تحت فشار هستید. آقا با خنده جواب میدهند: حالا خواص را خدا انشاءالله هدایت کند امّا برای مظلومیت من اصلاً غصّه نخورید
🔹بنده اصلاً مظلوم نیستم. فشار [هم] که همیشه تحت فشاریم امّا الحمدلله زورشان به ما نمیرسد. و حضار میخندند
۱۶ آذر ۱۳۹۵ در جمع خانواده شهدای مدافع حرم
إنَّالله وَ انَّا إلَیْه راجِعُون
محمدرضا نیامد
مـادر رفت ....
« حاجیه خانم زینب تاج الدین »
مادر شهید حاج محمدرضا کارور
فرمانده جاویدالاثر گردان مالک اشتر
لشکر۲۷ محمد رسول الله ﷺ
و شهیدان حسن و مرتضی کارور
به فرزندان شهیدش پیوست.
#روحشان_شاد_باصلوات
#کانال_زخمیان_عشق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه نامحرم ندیده بود❗️
اولین نامحرمی که دیده بود، نامزدش بود💞
#شهید_عباس_دانشگر
@khodaya_Shahidam_kon
📕برشی از کتاب #یادت_باشد
کناره سفره عقد نشستیم عاقد پرسید: عروس خانم مهریه رو میبخشند که صیغه موقت رو فسخ کنیم؟
به حمید نگاه کردم، گفتم : نه من نمیبخشم! نگاه همه با تعجب به من برگشت، ماتشان برده بود، پدرم پرسید: دخترم مهریه رو میگیری؟ رک و راست گفتم : بله میگیرم،
حمید خندید و گفت: چشم مهریه رو میدم، همين الان هم حاضرم نقدا پرداخت کنم. عاقد لبخندی زد و گفت: پس مهریه طلب عروس خانوم، حتماً باید آقا داماد این مهریه رو پرداخت کنه
بعد از خواندن خطبه عقد دائم به رستوران رفتیم، تا غذا حاضر بشود، حمید پانزده هزار تومان شمرد، به دستم داد و گفت: این هم مهریه شما خانوم! پول را گرفتم و گفتم : اجازه بده بشمارم ببینم کم نباشه!
حمید خندید و گفت: هزار تومان هم بیشتر گیر شما اومده، پول را نشمرده دور_سر حمید چرخاندم و داخل صندوق صدقاتی که آنجا بود انداختم و گفتم : نذر سلامتی آقای من!
📕کتاب سراسر عاشقانه #یادت_باشد رو حتما مطالعه بفرمایید.
🕊🌹شهید مدافع حرم
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
🌷شادی روح شهدا صلوات 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺دو بیت شعری که سید مجید بنیفاطمه از زبان مرحوم آیتالله العظمی صافی گلپایگانی در محضر ایشان خواند و ماندگار شد ..
یک عمر تو را خطاب کردم "مولا"
یکبار تو هم به من بگو "نوکر من"
❇️حضرت آیتالله خامنهای:
🍃«شهیدان برگزیدگانند؛ برگزیدگان خدای متعالند. شهیدان راه درست را انتخاب کردهاند، خدا هم آنها را برای رسیدن به مقصد انتخاب کرد.»
۱۴۰۰/۷/۲۴
#رهبر_انقلاب
#شهید
#خبر_مرکز
#شهیده_طلبه
🔻 معلم و طلبه شهیدهای که آرزو داشت اجر و مزد شهدا نصیبش شود/ شهیده رضایی عاشقانه به خدا رسید
🔹 بیست و دومین روز از بهار سال 1344 چراغ خانۀ محمدعلی رضایی لایه در شهر قزوین با تولد دختری كه او را رقیه نامیدند، روشن و دل مادری به چهره وجیه دختری كه آرامش و متانت از همان روزهای نخست تولد در وجهش دیده می شد، شاد گشت.
🔶 رقیه رضایی كه در سال های 56 تا 57، دوران نوجوانی خود را می گذراند، با شركت در برنامه های مذهبی و خواندن كتاب و جزوات انقلابیون، با تحول عظیم فكری و معنوی، علی رغم اینكه جزء شاگردان ممتاز دبیرستان محسوب می شد، برای ادامۀ تحصیل به حوزۀ علمیۀ قم رفت تا هر چه بیشتر معرفت كسب كرده و با توشۀ اعتقادی قوی تر به دیار خود بازگردد.
🔹 ماه ذی الحجه سال 1366، رقیه رضایی لایه با خانواده و به نیابت از مادرش به سفر حج واجب مشرف شد. سفری كه شاید سالیان سال آرزوی آن را داشت. در آن روزها باز هم رقیه به فكر جهاد و شهادت بود. در حسرت این آرزو، رو به خانواده كرده و گفته بود: «…باید با آب زمزم غسل شهادت كنم!».
🔶 معلم شهید حاجیه خانم رقیه رضایی لایه، در وصیت نامۀ خود در گفتوگوی عاشقانه ای خطاب به معبود خود می گوید: «خداوندا! در آن لحظه كه چشم دل ما به غیر تو خواهد بنگرد و از جهت محبت تو انحراف گیرد، كورش كن تا جز تو كسی را نبیند و جز حلال تو به چشم اندازی دیگر نگاه تماشا نیفكند».
متن کامل:
http://news.whc.ir/news/view/119342
#حوزه_های_علمیه_خواهران
#طلاب_خواهر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹غواصان خط شکن عملیات والفجر هشت( #۲۰بهمن۱۳۶۴) را تماشا کن..!
ببین چه تیپی داشتن بچه ها...!
تیپ خاکی!
تیپ غیرت
تیپ مردانگی
تیپ ایمان ...
برادر چه لباس خوشگلی تنته!
بوی عشق میده... بوی تن غواص
سرت رو بالا بگیر مرد...
نگاه به صورت ماهت ثوابه
🥀ای خدا اینا حتی از نگاه کردن به #دوربین حیا داشتند و خجالت میکشیدند، یکی که تا دوربین اومد سمتشون بلند شد و رفت ...
‼️اما این روزها ما همه کار میکنیم تا #دیده بشیم، اما به چه قیمتی...!!!
‼️یه سری ها هم که چشم تو چشم به دوربین نگاه میکنند و به #مردم یه مشت وعده و وعید و دروغ تحویل میدن!!!
🚨چه جوونایی رو فراموش کردیم، چه رشادت هایی رو نادیده گرفتیم، جای ارزش و بی ارزشی عوض شده، #سلبریتی ها شدند الگو و ارزش جامعه مون، رنگ مو و مدل لباس و حاشیه ها و ازدواج ها و طلاق هاشون شده تیتر یک خبرها و سرچ هامون، این در حالیه که این #قهرمان این غواص یا سالهاست به شهادت رسیده و فراموش شده یا اگر هم زنده ست یه جانباز مو سفیده الان که کسی حتی حال این روزاشم نمیپرسه...!
#یـــازیـــنــب_کـــبری
❣یـــازهــرا سـلام الله عـلـیها❣
مـــامــلت_شـــهادتــیـم🕊🥀
🔴 #همسر_قدرشناس
💠 یه شب بارونی بود و فرداش حمید امتحان داشت. رفتم تو حیاط و شروع کردم به شستن لباسها و ظرفها. همین طور که داشتم لباس می.شستم دیدم حمید اومده پشت سرم وایساده. گفتم: «اینجا چیکار میکنی. مگه فردا امتحان نداری؟» دو زانو کنار حوض نشست و دستهای یخ زدهام رو از توی تشت آورد بیرون و گفت: «ازت خجالت میکشم. من نتونستم اون زندگیای که در شأن تو باشه برات فراهم کنم. دختری که تو خونه پدرش با ماشین لباسشویی لباس میشسته حالا نباید تو این هوای سرد مجبور باشه..». حرفش رو قطع کردم و گفتم: «من مجبور نیستم، با علاقه دارم کار میکنم. همین قدر که #درک میکنی و میفهمی و قدرشناس هستی برام کافیه».
شهید #عبدالحمید_قاضی_میرسعید
📗 نشریه امتداد، ش ۱۱
عیبـے ندارد خاڪ هم باشے
قبول است...
یڪ چفیہ و یڪ ساڪ
هم باشے قبول است...
برگرد تنھا یڪ بغل باباے من باش ...
#شهید_عبدالکریم_پرهیزگار
#در_روز_پدر_فرزندان_شھدا_را
#فراموش_نکنیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در روز پدر،
طعم بی پدری را میچشند،
تا سایهی پدرانمان روی سرمان باشد...
شهدا!
ای مردترین مردان روزگار!
روزتان مبارک🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زینب اگر نبود حسینی نمیشدیم
زینب اگر نبود زمین کربلا نداشت...
#وفات_حضرت_زینب
#اُمُّالمَصٰائب