ای سرآغاز بهترین تقدیر ،ماه خوب خدا خداحافظ
ای سحرهای کوثر و تطهیر،ماه ذکر و دعا خداحافظ
ماه نور و نزول قرآنی ،سوره در سوره وصف تو زیباست
نور، فرقان، نبأ، قیامت، قدر، کوثر و هَلْ اَتیٰ خداحافظ
ای تمامیّ لحظه هایت نور،ابتدا تا به انتهایت نور
حسِّ نابِ زلالِ آیینه، نور سرتابه پا خداحافظ
ای کرامات و لطف تو دیرین، چشمه در چشمه از ازل جاری
برکات تو تا ابد جاری، مِهر بی انتها خداحافظ
«أسئَلُک» های لحظه های سحر،نغمه« ی کُلُّ نورکَ نَیِّر »
ذکر« مِنْ رحمتک بِأوسَعِها»، ماه صبر و رضا خداحافظ
ای ابوحمزه های وقت سحر،«یاالهی وَلاتوَدِّبني»
«وَاَکْفِني ما اَهَمَّني مِنْ أمر»٬ نور ارض و سما خداحافظ
ماه جوشن کبیر و «خَلّصنا» ،لحظه ی اِستغاثه و اَلغوث
ماه ذکر و« الهی العفوها»،ماه «اِغفرلنا »خداحافظ
« لَکَ صُمنا بِرِزْقِکَ » بدرود، بسلامت نوای «اَفْطَرنا»
ماه چشمان خیس و استغفار، بُغض افطارها خداحافظ
نجم و یاسین و نور و الرّحمان، مائده ،توبه، یوسف و فرقان
سجده و غافر و قلم ،انسان، نغمه«رَبَّنا» خداحافظ
رزق و روزی پاک من بی تو!٬ جمع افلاک و خاک من بی تو!؛
آه!, روحي فداک من بی تو!؛ بَرْکتِ سفره ها خداحافظ
روزهایی که پیش هم بودیم ، چشم بر هم زدیم و آخر شد
روز آخر رسیده و بشویم باید از هم جدا خداحافظ
لحظه ی با تو بودنم سر شد ، باز هم بُغض من ترک برداشت
شد روان اشکم، آه شعله ورم! داد زد بین ما: خداحافظ...
لذّتی داشت این "طلاق تن" و لذّت وافرش "تلاقی روح"
راز "کَدحاََ مُلاقی" است همین ، به اُمید لقا خداحافظ
دست حق در تو ماه نیک سرشت ، بهترین را برای بنده نوشت
باز شد با تو پای ما به بهشت ، التماس دعا خداحافظ
#ناصر_دوستی
#ماه_خوب_خدا_خداحافظ
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
#عیدسعیدفطرمبارک
http://eitaa.com/joinchat/2459566239C17b01e12ad
دوست دارد دلم این لحظه ی روحانی را
وقت شب جلوه ی این صحن چراغانی را
دوست دارد دلم این حوض پُر از مستی را
و سپس کنج حرم خَلسه ی طولانی را
از صَبوحِ حرمِ قُدس سَحر سُبحه به دست
صُبح سر می کشد این باده ی سُبحانی را
زائری دربه در و سائل و حاجتمندم
می سپارم به حرم حاجت پنهانی را
حاجتی دارم و دستم به ضریح تو دخیل،
گفته ام پای ضریح آنچه که می دانی را
بین جمعیّتِ در حالِ طوافت خوش نیست
بشنوی از دل من شرح پریشانی را
حرمت قبله حاجات دلِ زائر هاست
می سپارم به حرم این دل طوفانی را
پای حرفِ دلِ این مور نشستی در صحن
نازم آن سایه ی الطاف سُلیمانی را
زائران حرمت بر سر خوانت جمع اند
پهن کردی به حرم سُفره ی مهمانی را
دوست دارد دلم این گَردش خادم ها را
پَر به دوشان حرم، عطر و گُل افشانی را
در میان درجات همه خادم ها
دوست دارد دل من رُتبه دربانی را
دوست دارد دل من مثل کبوتر باشد
تا طوافی کند این گُنبد سلطانی را
صحن در صحن، حرم، پنجره پولاد و ضریح
بُرده هردم دل هر شاعر ایرانی۱ را
شاعران هم همه جمع اند ،که من می بینم
«دِعبل»و«مُحتشم»و«مُقبل»و«کُمپانی» را
با کساییّ و سنایی به حرم می بینم
"حافظ" و "مولوی" و "سعدی" و "خاقانی" را
شاعری زمزمه دارد به لبش می بینم
بازهم کُنج حرم "خوشدل تهرانی را "
وَ «غلامِ» تو «رضاجان» که «شکوه غزل» است
«شهریارغزل»و«مُشفقِ کاشانی» را
«فیض» و«ژولیده»و«حسّان»و«حمید»و«میثم»
«قیصر» و«یحیوی» آن شاعر ربّانی را
"انور" و "منزوی" و "مُنعم" و "بیضا" و "غریق "
"عاصم" و "خُلدی" و آن "شاهی" و "انسانی "را
«نیّر»و«صابر»و«صرّاف»و«مؤید»٬«ساعد"
داده زینت «شفق» آن محفل عرفانی را
گرد شمع حرم حضرت جان می بینم
سوز «پروانه» و «عمّانیِ سامانی» را
آمد "اسفندقه "دیوان قصاید در دست
و "بیابانکی" و "شاعر افغانی" را
وَ «کلامی» زده فالی به "ارادتنامه»
«قزوه» آغاز نموده ست غزلخوانی را
به دلم عشق، بجز یار خراسانی نیست
از ازل شیفته ام یار خراسانی را
شعر خوانی به حرم لذّت دیگر دارد
بپذیر این غزل «شاعر زنجانی» را
حضرت لطف و کرم شعر مرا هم بنواز
آنچنان که غزل «شاعرگیلانی» را
واژه در واژه مَلک برده به سمت ملکوت
انعکاس غزل «زائرِ بارانی» را...
"زائر بارانی ام آقا به دادم می رسی "...۲
#ناصر_دوستی
#تقدیم_به_حضرت_باران
_______________________________
۱_این قصیده با حال و هوای شعرخوانی شاعران گذشته و معاصر در حرم رضوی سروده شده است
۲_رضا نیکوکار
http://eitaa.com/joinchat/2459566239C17b01e12ad
ای شهر قیام و جبهه و آزادی
زد حلقه به چشمان تو اشک شادی
آغشته به عطر سیب، ای خونین شهر
پیوسته تو "یاحسین..." سر می دادی
دیروز در آوار چه بُغضی کردی!
امروز ولی شکر خدا آبادی
ای جبهه پُر از سکوت بُغض آلودت
ای زخمی تاریخ، پُر از فریادی
سرتاسر تو داغ، سراپایت زخم،
ای شهر نبینم از نفس اُفتادی
یاران که گذشتند ز جان شیرین
ای کوه تر از کوه پُر از فرهادی
جاریست هنوز غُرّش مردانت
پَروده وطن چه شیردل اولادی
از داغ تو هی سوخته و سر داده ست
سوزی چه غریبانه "حبیب آبادی"
"یاران چه غریبانه رفتند از این خانه
هم سوخته شمع ما هم سوخته پروانه ..."
ای شهر کجایند "جهان آراها"؟
دل، سوخته کرده از "ممدها" یادی
دلبسته آهنگ "کویتی پورم"
دلبسته این ترانه آزادی
"ممد نبودی ببینی شهر آزاد گشته
خون یارانت پرثمر گشته ..."
"آه و واویلا ... کو جهان آرا..."
#ناصر_دوستی
#سوم_خرداد_سالروز_آزادسازی_خرمشهر
#خونین_شهر
@shahidanehha
قصّه تلخ است! قصه جانکاه است! آه حتّی که شرح مختصرش!
"تو مُفصّل بخوان از این مُجمل"! قصّه را می کنم خُلاصه ترش :
ماجرا را چگونه شرح دهم ؟! جای تشریح نیست در تصریح ،
آه! مَشروحِ این خبر این است : چون حَسن شرحه شرحه شد جگرش!
جگرش از شرار سم می سوخت، از لبش دم به دم عطش می ریخت!
این طرف یک غریب تنها بود ! آن طرف یک سپاه پُشت درش!
کاش که مادرش کنارش بود، روی بازو "وَاِن یًکادش" بود
داشت رویی مُحمّدی که زدند، شور چشمان سنگدل نظرش
کاش که مادرش کنارش بود، با همان دستمال گُلدارش
قطره در قطره می گرفت آن دم، اشک ها را ز چشم های ترش
تکیه گاه جهانیان بود و آه و افسوس تکیه گاه نداشت !
کاش پیشش عصای دستش بود، تاکه می کرد تکیه بر پسرش
پیکرش را کشان کشان بُردند، آه رقصان و شادمان بُردند!
یک تنی داشت دست و پا می زد، یک تنی که شکست بال و پرش
قاصدک روی بام چرخی زد ، تن خورشید را طوافی کرد
پَرد زد او سمت آستان بهشت، به خراسان رسید تا خبرش...
به تنش تاکه سایبان بدهند، تا سلامی به آسمان بدهند
دسته در دسته ی کبوترها، آمدند از ولایت پدرش
مردی اما به قتلگاه اُفتاد، که بجز آفتاب سایه نداشت
بی کفن زیر آفتاب اُفتاد، چند روزی تن بدون سرش...
#ناصر_دوستی
#نذر_امام_جواد_علیه_السلام
http://eitaa.com/joinchat/2459566239C17b01e12ad
بگو که قافله در کربلا چه حالی داشت
کُدام طفل چنین محنت و ملالی داشت؟!
از آن سه روز عطش...خاطرات تلخی که...
از آن دمی که لبت فصل خشکسالی داشت
بگو ز قافله ای که میان گَرد و غُبار
چقدر آینه های پُر از زُلالی داشت
چگونه شرح دهی بال های زخمی را ؟
چقدر قافله داغ شکسته بالی داشت!
بگو به ما تو ز مقتل، فقط تو می دانی
که آفتاب چه حالی در آن حوالی داشت
بگو چه کرد به مقتل صبور دشت بلا ؟
که در مقابل خنجر عجب جدالی داشت !
بگو ز کوه که داغی نشست برکمرش
بگو ز سرو که یک قامتی هلالی داشت
به روی نیزه طلوعی دوباره داشت قمر
کنار حضرت خورشید عجب جمالی داشت
گِره زدند زمین را به آسمان آن روز
که پهن دشت عطشناک عجب کمالی داشت
به شهرِ هلهله بودی تو با صبور منا
که شِکوه های بُلندی از آن اهالی داشت
میان سلسله بودید و بین هلهله ها!
شمار زخم زبان ها که هی توالی داشت
مگو ز کوفه و از کوفیانِ لایوفی
که خطّ هُرهُری وخُلق لاابالی داشت
جواب، آه! به جز ضرب تازیانه نبود!
اگر که دخترکی برلبش سئوالی داشت
و در پی غزلی سرخ، پابه با می رفت
کدام قافله ای این چنین غزالی داشت
و چشم عمّه چه شب ها که از فراق نخفت
بگو رُباب چه حالی در آن لیالی داشت
چقدر اشک ز چشم سه ساله جاری بود
شبی که کُنج خرابه خُجسته فالی داشت
شبی که طفل پدر را گرفت در آغوش
کدام دُخترکی این چنین وصالی داشت
رسید مقتل سرخ تو تا به طشت طلا
به جای شرح در این سطر ...(جای خالی) داشت !
نه زهر! قاتلت این داغ های عاشوراست!
برای قتل تو این سََم مگر مجالی داشت !
اگر نبود ز مقتل روایت سُرخت
همیشه این غزلم قصّه ای خیالی داشت
ضریح داشت بقیعت دوباره در خوابم
حرم چه منظره ناب و بی مثالی داشت
#ناصر_دوستی
#تقدیم_امام_محمدباقرع
#راوی_عاشورا
http://eitaa.com/joinchat/2459566239C17b01e12ad
نذر حضرت موسی ابن جعفر ع
امشب بنام حضرت موسی ابن جعفر است
جان جهان و میوه ی باغ پیمبر است
کاظم سَلیل صادق و از نسل حیدر است
ذُریّه و سُلاله ی زهرای اطهر است
بسکه دخیل دامن او دست خواهش است
مُشکل گُشاشت نامش و راز گُشایش است
والا نسب به حضرت طاهاست مُنتسب
خورشید هفتم است و امام است و منتخب
موسای ما امام عجم هست و هم عرب
ای خوش به حال آنکه شده موسوی نسب
محبوب موسوی نسبان در عوالم اند
ذُریّه های حضرت موسای کاظم اند
نامش به دل نشسته که دریاست در سبو !
دل یک هوای تازه طلب می کند از او
زخم دل خزان زده را می کند رفو
باید گرفت قبل نوشتن از او، وضو
جان در هوای حضرت موسی ابن جعفر است
مست از دعای حضرت موسی ابن جعفر است
این کاظمین قبله حاجات مردم است
مانند کربلا و نجف، مشهد و قم است
عطر حرم رسیده و جان در تلاطم است
بس باشکوه و شوکت دنیا در او گم است
این کاظمین قبله و بابُ النّتایج است
بابُ المُراد حضرت باب الحوائج است
این بارگاه مَهبط نور و ملائکه ست
وقت طواف ذکر فرشته وَبارِک است
باران به صحن آینه در حال چک چک است
نور ضریح موجب ایمان مُشرک است
جان چون کبوتریست نشسته به گنبدش
هر لحظه چرخ می زند او دور مرقدش
در شهر کاظمین که بابُ النتایج است
کوچه به کوچه سکّه این شاه رایج است
سائل کنار سُفره ی باب الحوائج است
وصفش ز عهده ی قلم و وازه خارج است
بر کاظم آنکسی که مرید است و واله است
در سایه سار لطف همین عبدصالح است
در مورد امام همین نکته کافی است
باب الحوائج است و رئوف است و عافی است
هر دم دخیل بسته ی او بِشر حافی است
شاعر اسیر او، نه اسیر قوافی است
وَالکاظمینَ غَیظ که قرآن گواه اوست
از جرم من گذشت، دلم در پناه اوست
#ناصر_دوستی
#نذر_حضرت_موسی_ابن_جعفر_ع
#شهیدانه
http://eitaa.com/joinchat/2459566239C17b01e12ad
شهیدانه
🎥 دعا کن پدرت بمیرد...! 👈 اوایل انقلاب، اگر هر چند روز یک بار امام خمینی رحمة الله علیه در مناظر ع
شعری زیبا که حضور رهبر انقلاب در حسینیه امام خمینی در مراسم عزاداری شب عاشورا را ستود
مردی که دلش پُر از تب عاشوراست
دلبسته روضه شب عاشوراست
مردی که نداده تن به ذلّت هرگز
او پیروِ شاهِ مکتب عاشوراست
با قدّ رشید خود رشادتها کرد
او آمد و بیعصا کرامتها کرد
با قامت حیدری و خیبر شکنش
آمد به حُسینیّه قیامت ها کرد
از راه رسید و زیر لب قرآن خواند چشمش دم روضه سوره باران خواند
از راه رسید و روضه خوان مجلس
با امرِ وَلیّ امر "ای ایران ..." خواند
#ناصر_دوستی
@shahidanehha
تقدیم به سرلشگر خلبان تیمسار
"شهید عباس بابایی "
وقتی پرنده می پرد با ناز و آوازش
می گوید از تو در غزل با سوز و با سازش
آری پرنده زیر باران از تو می گوید
در اوج چک چک دست باران می کُند نازش
بر شانه تندیس تو جا کرده یک گنجشک
هر لحظه وقت پَر زدن هستی تو دمسازش
از غُربتت می گوید این تندیس تو در شهر
این است آری قصّه ناگفته و رازش
چون راز سرخ توست کابین هواپیما
در لحظه معراج خود کردی تو ابرازش
شد این عقاب آهنین دلبسته ات ای مرد
در آشیان آسمان بودی تو همرازش
امن و امان است آسمان آبی ایران
وقتی که هستی تو عقاب تیز پروازش
از خاک ایران یک وجب هم کم نخواهد شد
وقتی که هستی مرد میدان و تو سربازش
هرگز شهید جاودان پایان نخواهد داشت
راهی که با جان و دلت کردی تو آغازش
شاعر هنوزم که هنوز است از تو می گوید
چشم امید شهری و هم مرد ممتازش
آری وصیّت نامه تو عطر قرآن داشت
گفت از ولایت خط به خط این بود اعجازش
#ناصر_دوستی
🔹۱۵ مرداد ماه سالروز شهادت شهید" عباس بابایی گرامی باد
http://eitaa.com/joinchat/2459566239C17b01e12ad