فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حتى در قوانين فيزيك : برهنگی یعنی سقوط و غرق شدن ✨
#استاد_میرباقری
✅ فرصت استجابت دعا...
تلقی من اين است که اگر کسي از اين جنس خواستهها دارد و میخواهد نسلش آباد و در خدمت سيدالشهدا باشد و میخواهد امکاناتش در خدمت سيدالشهدا باشد و توفيق خدمتگزاری به ساحت مقدس حضرت و تاسی به حضرت را در برنامههايش داشته باشد، راهش اين است که روز اول محرم روزه بگيرد و دعا کند که انشاءالله اين دعا در روز اول محرم مستجاب میشود. هر دعايی وقتی دارد و بهار اين دعا در روز اول محرم است.
اگر کسی شهادت ميخواهد يا نسل پاک و آبادی ميخواهد که در مسير سيدالشهدا باشد و امکانات و مالش میخواهد در مسير سيدالشهدا باشد از بيانات وجود مقدس امام رضا ارواحنا فداه اينطور میفهمم که حضرت ميفرمايند روز اول محرم را روزه بگيريد و دعا کنيد دعای شما هم مستجاب ميشود. اين يعنی اول محرم فرصت اينطور درخواستها و اجابت اينطور دعاهاست؛ فرصت اول محرم يک باب خاصی به شهادت سيدالشهدا باز ميشود که از اين باب ميشود وارد شد و اجابت بشود.
👈 اقوام و آشنایان و دوستان خود را مطلع کنید تا از این فرصت طلایی استفاده کنند.
#روزه_اول_محرم
8.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
"داستان شهیدان #بختی"
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#کتاب_با_بابا
براساس خاطراتی از
#سردار_شهید_حاج_محمد_طاهری
و فرزندش#مصطفی
#قسمت_پنجاه و نهم
#دشمن_را_شاد_نکنید
همسر حاجي مي گفت: حاجي در تمام مسائل دقت نظر داشت. مسایلی را که خيليها نمیدیدند، او با دقت میدید. آن وقتها هنوز کم و بیش، بچه هاي تعاون سپاه از منزل رزمندگان سرکشي می کردند و مبلغي به عنوان مساعده به خانواده هاميدادند. حاج آقا سفارش می کرد که دقت کنید، از موضعتهمت بپرهیزید؛ زماني که از تعاون می آیند، بروید پشت درب حیاط با آنها صحبت کنید تا یک وقت همسایه ها فکر بد نکنند. وقتي به بازار می روید، با مغازه داران گرم نگیرید و سر به زیر باشید. ایشان خيلي سفارش بر حفظ حجاب داشت. ما هم سعي می کردیم که مراعات کنیم. سال ۱۳۶۲ وقتي منزل مسکوني را ساخت،باخوشحالي گفت: حالا اگر شهید شوم دیگر درد مستأجري ندارید. در نخستین روزهاي فروردین ۱۳۶۴ هنگامي که هنوز
سفره هاي هفت سین، زینت بخش خانه هاي مردم بود، خانه ي ما غمخانه شد. آنچه مدت ها، از روبه رو شدن با آن وحشت داشتم، به سرم آمد. من، مات و مبهوت بودم. پیکر بيجان حاجي به کاشمر منتقل گردید.
در اوج چنان بحراني، در حالي که می بایست فرداي آن شب، مراسم تشییع برگزار مي شد، در عالمي بين خواب و بیداري، حاج آقا را دیدم که به همراه سيدي جلیل القدر وارد خانه شدند. من جلو رفتم و با تعجب گفتم:حاج آقا! خبر شهادت شما را به ما داده اند و قراره فردا تشییع کنند. حاج آقا گفت: من همیشه با شما هستم، فقط
👇👇👇👇
بدونین راضی نیستم فردا در تشييع جنازه ام گریه کنید. چون با گریهي شما دوستان ناراحت مي شوند و دشمنان شادمان. خلاصه روزهاي غم یکی پس از دیگري سپري مي شد. من بودم و سه فرزند که بزرگترین آنها شش ساله و کوچکترین آنها یک ساله بود. شبها کفش حاجی را پشت در می گذاشتم که فکر کنند ما در خانه مرد داریم.
چهلم حاجي هم گذشت، اما دل من همچنان بي قرار بود. با خودم فکر می کردم هر جوري شده باید سرم را گرم کنم. لذا تصمیم گرفتم در کلاس آموزش قرآن شرکت کنم تا شاید هم خودم چیزی یاد بگیرم و هم بدین وسیله، اندكي دلم آرام بگیرد. چند روزي رفتم، اما فایدهاي نداشت. چيزي ياد نمي گرفتم. خيلي به هم ریخته بودم وحوصله نداشتم. بنابراین، چيزي ياد نمي گرفتم. همین امر باعث شد تا تصمیم بگیرم بنشینم خانه و دیگر کلاس را ادامه ندهم. اما، شب حاجي آمد به خوابم و از من پرسید: چرا مي خواي کلاس قرآن رو ترک کني؟ گفتم: شما از کجا میدونید؟ من که هنوز به کسي چيزي نگفتم؟ گفت: من همیشه با شماهستم، برو کلاس، یاد می گیري. با دیدن این خواب، مصمم شدم کلاس را ادامه بدهم. چند روز دیگر هم رفتم، اما دوباره به خاطر فشارهاي روحي و داشتن بچه شیرخوار و مشکلات دیگر، قید کلاس را زدم. درست روز بعد، خالهي حاج آقا به دیدنم آمد و گفت: چرا به کلاس نیامدي؟ گفتم: یاد نمیگیرم، مشکله...
گفت: دیشب حاج آقا به خوابم اومد و حديثي از امام صادق (ع) قرائت کرد که معني آن، خواستن، توانستن بود و تاکید کرد به همسرم بگو کلاس قرآن را ادامه بده. لذا بار دیگر شرکت کردم و بحمدالله موفق شدم.
⬅️ادامه_دارد.....
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷