eitaa logo
امام زادگان عشق
95 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
326 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
☑️شناسایی پیکر شهید مدافع حرم اعزامی از قم 🔸پیکر شهید مهدی آدینه از شهدای مدافع حرم لشگر فاطمیون بعد از هفت سال با آزمایش دی ان ای شناسایی شد. 🔸شهید آدینه متولد ۱۳۷۱ در روستای بُستان شهرستان جعفرآباد است که در سال ۱۳۹۳ به جبهه مقاومت اعزام و ۳۱ فروردین ۱۳۹۴ در استان درعای سوریه در شهرک بصری الحریر همراه ۱۰۰ نفر از رزمندگان مقاومت به درجه رفیع شهادت رسید. 🔸 پیکر شهید آدینه همراه ۱۰۰ شهید دیگر در مرداد سال ۱۳۹۷ با آزادسازی درعا تفحص شد و به دلیل اینکه برخی از این شهدا قابل شناسایی نبودند در قطعه ۵۰ گلزار شهدای بهشت زهراء تهران به خاک سپرده شدند. 🔸مراسم استقبال از مادر شهید آدینه، روز پنج شنبه ساعت ۱۰ صبح در قطعه ۵۰ بهشت زهراء تهران برگزار می شود. 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
هدایت شده از کانال داخلی اعضاء سرود سلام فرمانده قم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ هدیه جالب روز زن از طرف یک شهید ✅ ، خاطره زیبا همسر شهید مدافع حرم مهدی علیدوست 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی : یکصد و سیزده حسین اینجا که رسید بغضش ترکید همه ما به عمق عشق و ارادت او به محمود شهبازی خبر داشتیم بارها گفته بود هرچه دارم از محمود شهبازی .دارم حالا با حسرت از سی سال زندگی بدون او حرف میزد. دم غروب به شلمچه رسیدیم یک غروب دلگیر که خورشید داشت پشت نخلها رنگ می باخت یکی از حسین پرسید: «چرا اینجا این اندازه غمناکه؟!» حسین گفت : چون وجب به وجب این زمین ،خون شهیدی ریخته شده و به خاطر همین خون ها مقدس ترین جبهه شده و شما هر حاجتی دارید از این شهدا بخواهید مطمئن باشید برآورده به خیر میکنند گروه خواستند بیشتر درباره شلمچه و عملیات کربلای پنج صحبت کند،همه روی خاک نشستند و حسین روی یک تانک باقی مانده از دوران جنگ نشست و شروع به صحبت :کرد تو این قطعه از خاک جبهه ها تمام کفر در مقابل تمام اسلام ایستاد و سرنوشت جنگ در سالهای پایانی تو این سرزمین رقم خورد غرب و شرق با جدیدترین سلاحهایشان به حمایت آشکار صدام اومدن اما ما فقط به نیروی الهی متکی بودیم. بعد از دو ماه نبرد ،تو ،شلمچه اولین قطعنامه سازمان ملل برای پایان دادن به جنگ صادر شد 👇👇👇
یاد شلمچه و خاطرات حسین مرا بهروزی برد که او فرمانده لشکر قدس استان گیلان بود و در همین جبههٔ شلمچه تیر کالیبر به زانویش خورد دوست داشتم بلندگو را از حسین بگیرم و از اینکه با پای آش و لاش دوباره به شلمچه برگشت خاطره بگویم .هرچند میدانستم خوشایند او نیست. از همه کس تعریف کرد جز خودش فقط احساسش را از دوری شهدا گفت که در کربلای پنج ۱۸ نفر بیسیم چی و پیک داشته که تمامشون شهید شدن اینها رو با گریه گفت و اشک همه رو درآورد حتی برادرم آقارضا که خیلی احساساتی نمیشد شب برای استراحت به آبادان رفتیم حسین که تا آن زمان جز با حسرت و اشک حرف نمیزد باشادی :گفت «اینجا شهر منه به آبادان خوش آمدید.» انگار که از تغییر فامیلی او بی خبرم، پرسیدم پس چرا فامیلی شما همدانیه.» جوابی داد که از سؤالم پشیمان شدم« چون از قدیم ،گفتن اهل اونجایی که زن گرفته ای.» جمع خوششان آمد و گوش تیز کردند که من چیزی بگویم اما ادامه ندادم یکی پرسید حالا که اومدیم شهر شما حتماً ما رو میبری به هتل خوب.» حسین گفت: «چرا که نه، به هتل خوب که شاید تا به حال تجربه نکرده باشین. و بردمان یک مدرسه چند کلاسه، که به هرکسی سه تا پتو رسید دراز کشیدیم چند تا موش روی پتوها دویدند و صدای جیغ و داد بلند شد. چراغها که خاموش شدند مانور پشه کوره ها شروع شد. پتو رویمان میکشیدیم گرما کلافه مان میکرد پتو را کنار میزدیم پشه ها وزوزکنان حتی از روی لباس می گزیدند تا صبح خواب به چشم بچه ها نیامد صبح شد بیشتر دختر و پسر بچه ها با دست و صورت ورم کرده به حسین شکایت کردند که اینجا کجاست که ما را آوردی؟! حسین خندید و گفت «منطقه جنگی آبادان بعد از صبحانه گفت: «کسانی که مایلن بریم پارک احمدآباد بسم الله.» همه به قصد تفرج و رفع خستگی شب گذشته اعلام آمادگی کردند. البته من و بزرگترهای گروه میدانستیم که حسین به قصد رفتن به سر مزار پدرش ما را به احمدآباد می برد. ⬅️ ادامه دارد .... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز که روز زیارتی امام رضاست...از دور و نزدیک...چشمان‌مان را ببندیم...دستی روی سینه بگذاریم و...با سلامی...زائر امام هشتم شویم زیارت مختصر امام رضا علیه السلام السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللّٰهِ وَابْنَ وَلِيِّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللّٰهِ وَابْنَ حُجَّتِهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا إِمامَ الْهُدىٰ وَالْعُرْوَةَ الْوُثْقىٰ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ، أَشْهَدُ أَنَّكَ مَضَيْتَ عَلَىٰ مَا مَضىٰ عَلَيْهِ آباؤُكَ الطَّاهِرُونَ صَلَواتُ اللّٰهِ عَلَيْهِمْ، لَمْ تُؤْثِرْ عَمىً عَلَىٰ هُدىً، وَلَمْ تَمِلْ مِنْ حَقٍّ إِلىٰ باطِلٍ، وَأَنَّكَ نَصَحْتَ لِلّٰهِ وَ لِرَسُولِهِ، وَأَدَّيْتَ الْأَمانَةَ، فَجَزاكَ اللّٰهُ عَنِ الْإِسْلامِ وَأَهْلِهِ خَيْرَ الْجَزَاءِ، أَتَيْتُكَ بِأَبِي وَأُمِّي زَائِراً عَارِفاً بِحَقِّكَ، مُوالِياً لِأَوْلِيائِكَ، مُعادِياً لِأَعْدائِكَ، فَاشْفَعْ لِي عِنْدَ رَبِّكَ.السَّلامُ عَلَيْكَ يَا مَوْلايَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللّٰهِ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ، أَشْهَدُ أَنَّكَ الْإِمامُ الْهادِي وَالْوَلِيُّ الْمُرْشِدُ، أَبْرَأُ إِلَى اللّٰهِ مِنْ أَعْدائِكَ، وَأَتَقَرَّبُ إِلَى اللّٰهِ بِوِلايَتِكَ صَلَّى اللّٰهُ عَلَيْكَ وَرَحْمَةُ اللّٰهِ وَبَرَكاتُهُ. 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🏴🏴🏴 بسم الله الرحمن الرحيم 🌹 🌹 آیه130سوره آل عمران 🌸 یاَأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تَأْكُلُواْ الْرِّبَاْ أَضْعاَفاً مُّضاَعَفَةً وَاتَّقُواْ اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ (130) 🍀 ترجمه: اى كسانى كه ایمان آورده اید! ربا ( و سود پول )را که سودهای چند برابر است نخورید، و تقوای خداوند پیشه كنید تا شاید رستگار شوید. 🌷 : از ريشه أکل به معنای خوردن است ولی در اینجا به معنای تصرف در هر چیزی است از آنجایی که بارزترین تصرف، خوردن است در اینجا از واژه تأکلوا استفاده شده است پس لا تأکلوا یعنی تصرف نکنید یا همان نخورید 🌷 : به معنای زیادی ، افزونی و بالا آمدن است. 🌷 : سود هاى چند برابر شده 🌷 : تقواى خدا پیشه کنید، یعنی خدا را برای خودتان حفظ کنید. 🌷 : شاید 🌷 : رستگار شوید 🌸 این آیه همراه با هشت آیه ى بعد، در میان آیات جنگ اُحد قرار گرفته است. شاید این امر به این جهت باشد كه مسایل اخلاقى و اقتصادى، در یک نظام، دفاعى مؤثّر است. جامعه‌ اى كه افرادش اهل اخلاص و ایثار، و سبقت در كارهاى خیر، و اطاعت از رهبر باشند، در جنگ هم موفّق خواهند بود، ولى جامعه ى پول پرست و بخیل و نافرمان و مصرّ بر ارتكاب ، یقیناً شكست خواهد خورد. در این آیه به مؤمنان مى فرمايد: يا أيها الذين ءَامَنُواْ لا تأكلوا الربا أضعافا مضاعفة: اى کسانی که ایمان آورده اید ( و سود پول) را که سود های چند برابر است نخورید. 🔴 بهترین روش اصلاح روش مرحله به مرحله است. تحریم ربا، در چند مرحله و به صورت تدریجى نازل شده است. قرآن حکم تحریم ربا را در چهار مرحله بیان کرده است: 1⃣ در آیه 39 سوره روم نخست درباره فقط یک توصیه اخلاقی داده است. که ترجمه آن فرموده: آنچه به عنوان ربا می پردازید تا در اموال مردم فزونی یابد، نزد خداوند افزایش نخواهد یافت، و آنچه را به عنوان زکات می پردازید و تنها رضای خدا را می طلبید مایه برکت است و کسانی که چنین انجام دهند دارای پاداش مضاعفند. 2⃣ در آیه 161 سوره نساء ضمن انتقاد از عادت و رسوم غلط به عادت زشت رباخواری آنها اشاره کرده و می فرماید: و أخذهم الربا و قد نهوا عنه: ربا می خوردند با این که از آن نهی شده بودند. 3⃣ در آیات 275تا279 سوره بقره هر گونه رباخوارى به شدت اعلام کرده است و در حکم جنگ با خدا ذکر شده است. 4⃣ و در آیه 130 سوره آل عمران تنها به یک نوع از انواع و نوع شدید و فاحش آن با تعبیر أضعافا مضاعفة اشاره شده است. منظور یعنی پولی به شخصی قرض داده می شود و در قبال آن اصل پول و بخشی هم به عنوان سود پول گرفته می شود که این خود ربا هست باز اگر بدهکار در رأس مدت نتواند بدهى خود را بپردازد باز علاوه بر اصل بدهی و سود اولیه سود دیگری به آن اضافه می شود یعنی مجموع بدهی بدهکار چند برابر اصل بدهی افزایش می یابد که به این أضعافا مضاعفة گفته می شود یعنی سود های چند برابر شده متأسفانه امروزه هم در میان رباخواران این نوع رباخوارى بصورت بسیار فراوان موجود است که را دچار خسارت و ضرر بسیار فراوان می کند. در پایان آیه می فرماید: و اتقوا الله لعلکم تفلحون: و تقوای خداوند پیشه کنید تا شاید رستگار شوید. 🔹 پيام های آیه130سوره آل عمران ✅ ، زیر بناى عمل به دستورات است. ✅ رعایت در مسائل اقتصادى به شدّت لازم است. ✅ با رباخوارى به دست نمى آید، بلكه با تقوا حاصل مى شود. ✅ ، در دنیا و آخرت رستگار نخواهد نشد. ▪️🏴▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آنگاه‌ که در يَوْمَ‌ الْحَشْر ؛ مُنادی ندایِ أینَ الرَّجبیُّون سر می‌دهد مجاهدان راه خدا لبیک گویانند ... سلام ✋ ‍🌹دایی 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مراسم عزاداری به مناسبت شهادت امام هادی علیه السلام 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🔰🌹لیلة الرغائب؛ اعمال اولین شب جمعه ماه رجب 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
به ، «عاشق ماه رجب بود و از ماه رجب عاشق اعتکاف. یک بار دوستانش به او گیر دادند كه حاج عبدالله، فکر نمی‌کنی اگه این سه روز سر کار بمانی و به مردم خدمت کنی، مفیدتر است و ثوابش بیشتر. گفته بود شما دو هفته مرخصی می‌گیرید و به شمال و تفریح و استراحت می‌روید، من هم سه روز مرخصی می‌گیرم با خدای خودم تنها باشم؛ در حقیقت من می‌روم تا انرژی بگیرم و وقتی برگشتم بهتر و بیشتر به مردم خدمت كنم. همیشه برای اعتكاف به مسجد قصردشت می‌رفت اما دو بار آخر گفت دوست دارم جایی بروم كه كسی من را نشناسد و خودم باشم و خدای خودم. اعتکاف آخر بود. یکی از دوستاش می‌گفت: «كنارش نشستم و گفتم حاج عبدالله ان‌شاءالله با هم كربلا برویم. سرش پایین بود. لبخندی زد و گفت: کربلا، امام حسین(ع) سر از بدن جدا... یعنی میشه یه روز سر ما هم مثل آقا جدا شود! به شوخی گفتم: حاجی من که این جور شدم، دوست دارم یك کارت در جیبم باشه و بشناسنم. اما شهید اسكندری خندید. کاش می‌دانستم دعایش مستجاب است؛ بی سر، بی نشان... روز آخر اعتکاف بود. من هم خودم را رساندم همان مسجد تا کنارش باشم. دعا تمام شد. همه رفتند، جز حاج عبدالله. گفتم بیا بریم...گفت نه... نمی‌توانم از خدا دل بکنم. بگذارید كمی بیشتر بمونم. ما رفتیم. یکی دو ساعت دیگر در مسجد بود بعد آمد». یك ماهی می‌شد که بازنشسته شده بود. گفت: درخواست اعزام به سوریه داده‌ام. ساکم را آماده بگذار، هر ساعت ممکنه، احضارم کنند. یکی دو روز بعد اعتکاف بود. آماده شد برود. 👇👇👇
کار جدیدی به او پیشنهاد شده بود. گفت خوب است دیگر از امروز بروم سر کار. رفت، ظهر نشده زنگ زد و گفت ساکم را آماده کن، باید بروم. غروب نشده فرودگاه بود.قبل از رفتن کارت پاسداری‌اش را در آورد و به پسرش داد و گفت این دیگر به درد من نمی‌خورد. پسرش گفت به درد من هم نمی‌خورد! حاجی با خنده گفت: بالاخره یادگاریه. عصر همان روز یکی از دوستانش زنگ زد و گفت: حاج عبدالله چی شد، یك دفعه از وسط جلسه مفقود شد! مفقود که گفتم دلم ریخت. شب نشده از فرودگاه تهران پیام داد: من پریدم! خاطره‌گویی همسر سردار بی‌سر مدافع حرم از عشق بی‌پایانش به ماه رجب/ از أین رجبیون به «عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ» رسید اول خرداد ۶۰، در ماه رجب ازدواج کردیم. اول خرداد ۹۳ و در ماه رجب در دفاع از حرم زینب(س) همچون مولایش حسین(ع) شهید شد. وقتی خبر شهادتش را با آن کیفیت شنیدم، گفتم یا زینب(س) خودت به من صبر بده، دلم آرام شد. آنقدر آرام که باورش برای همه مشکل است. یک شب به خوابم آمد. گفتم: حاج عبدالله، تا نگویی چه به سرت آمد، رهایت نمی‌کنم! خندید و گفت: «... وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ؛... و مژده ده شكیبایان را» (آیه ۱۵۵ سوره بقره) دلم آرام شد. سال بعد، در سجده‌گاهش در مسجدی که اعتکاف کرده بود نوشته بودند: در آخرین سجده‌هایت چه گفتی که از أین الرجبیون به «... عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُونَ؛ ... نزد پروردگارشان روزى داده مى‌شوند» (آیه ۱۶۹ سوره آل عمران) رسیدی». 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی : یکصد و چهارده به احمدآباد رفتیم. حسین قبلاً گفته بودقبرستان قدیمی شهر بعد از سی و چند سال تبدیل به پارک شده است. حسین یک راست به طرف جوی آب روانی رفت که یک درخت کنارش بود و همان جا نشست گفت: «اینجا قبر پدرم بود پدری که از سه سالگی از دست دادمش سالهای جنگ گاهی میومدم سر قبرش، قبرها از ترکش خمپاره و توپ در امان نبودن حالا هم که اصلاً اثری از قبرها نیست. ساعتی پای تک درخت نشستیم و برای آمرزش همه گذشتگان، فاتحه خواندیم و به کنار رودخانه خروشان اروند رفتیم. حسین تمام ماجرای یک شبانه روز عملیات کربلای ۴ را مثل قصه تعریف کرد؛ از لو رفتن عملیات تا مظلومیت صدها غواص در شب عملیات که پایشان به آن سوی آب نرسید از غواصانی که علیرغم آگاهی دشمن از ساعت عملیات، خط را شکستند و مظلومانه در جزیره ام الرصاص جنگیدند و اسیر شدند و بعثی ها ۱۷۲ نفر از آنان را دسته جمعی اعدام و زنده به گور کردند. دیدن منطقه کربلای ۴ و بیان مظلومیت شهدای غواص دوباره اشک را به چشمان همه نشاند. حسین به اروند اشاره کرد و گفت «میدونید این آب چند کیلومتر بالاتر از پیوند دجله و فرات درست میشه فرات همون آبیه که قمر بنی هاشم «ع» دستش به اون رسید ولی نخورد . همون جاییه که سپاه عمر سعد بین دو نهر آب فرزند رسول خدا رو تشنه سر بریدن فراته . و ادمه داد آب همون آبه و بعثیا که غواصا رو زنده به گور کردن ادامه سپاه عمر سعدن.» بعد از صحبت های حسین در کنار اروندرود زیارت عاشورا خواندیم؛ 👇👇👇
زیارت عاشورای آکنده از معرفت مدتی بود که حسین مثل سالهای جنگ کمتر به خانه میآمد. تا اینکه بچه ها توی تلویزیون دیده بودند که به عنوان جانشین فرمانده بسیج کل کشور مصاحبه می کند . این دومین بار بود که این مسئولیت را به عهده گرفته بود دامادم امین ، بیشتر از دخترها و پسرهام شوق و ذوق نشان میداد و میگفت: «آقا عزیز فرمانده کل سپاه شده و چه کسی رو پخته تر از حاج آقا داره که این اندازه با اقشار مختلف مردم ارتباط صمیمی داشته باشه حاج آقا استاد به کارگیری بدنه عمومی جامعه با یگانهای رزم سپاهه و کاری رو که توی لشکر ۲۷ کرده و مناطق شهری تهران بزرگ رو از سه چهار منطقه به بیست و دو منطقه گسترش ،داده در سایر استانها اجرایی میکنه. من خیلی با این موضوعات کاری نداشتم و فقط دوست داشتم حسین مثل گذشته منشأ خدمت باشد و البته نسبت به کار وهب توی بانک کمی نگران .بودم وهب چند سال بود که در شعبه ای در شهرستان ورامین کار می.کرد ساعت پنج صبح میرفت و هفت شب میآمد. میترسیدم توی این رفت و آمد طولانی مبادا اتفاقی توی جاده برایش بیفتد. اتفاقاً وهب تا چند سال سرش را پایین انداخت رفت و آمد و هیچ درخواستی نکرد. اما من مادر بودم و ..نگران فکر میکردم که پدرش عقبهای ندارد و کسی در بانک او را نمیشناسد که سفارشش را نمیکند تا اینکه خبردار شدم معاون وزیر رفیق اوست سرانجام با کلی احتیاط پیش وهب حرف جابه جایی را پیش کشیدم و گفتم هفت ساله که وهب این راه رو میره و میاد نمیخوام پارتی بازی کنی حق قانونی بچه س که بعد از این مدت بیاد تهران اگه ممکنه به معاون وزیر... حسین نگذاشت ادامه بدهم. برافروخته شد و صدایش را بالا برد دفعه آخرت باشه که چنین درخواستی رو از من داری جا خوردم انتظار چنین برخوردی را نداشتم رگ مادری ام جنبید و با یک لحن حق به جانب گفتم مگه من برای این بچه چی بیشتر از حقش میخوام اگه یه غریبه بود براش کاری میکردی؟» خودم را آماده کرده بودم که پاسخ تندتری بشنوم اما جوابم را با نرمی توأم با لبخند داد: «فامیلی من توی ،شناسنامه همدانیه و فامیلی وهب متقی نیاست پس غریبه س و میبینی که برای غریبه هم اگه شائبه داشته باشد کاری نمیکنم پاسخ هنرمندانه ،حسین مهر سکوت بر لبم زد. سکوت من به شکل آشکاری لحن او را عوض کرد شنیده بود که ما از مسئولیتش در بسیج کشور خبردار شدیم از بحث وهب گریز زد به موضوعی دیگر که بی ارتباط با موضوع بالا نبود: «آقا عزیز فرمانده کل سپاه از نورعلی شوشتری جعفر اسدی و من خواست که مسئولیت نیروی زمینی و بسیج را بپذیریم سردار اسدی شد فرمانده نیروی ،زمینی سردار شوشتری شد جانشین نیروی زمینی و من جانشین بسیج. حالا میخوام یه خاطره از یکی از این دو نفر بگم ⬅️ ادامه دارد .... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا