همسرش میگفت:
توۍوصیتنامہاشبرایمنوشتہبود:
- اگربھشتنصیبمشد؛
منتظرتمۍمانمباهمبرویم🎞♥️"
همینقدر؏ـٰآشقانھ . . .!
🌷#شھیداسمائیلدقایقۍ
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر خسته ای بگو #یا_علی
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
✍توی کوچه بود و همش به آسمون نگاه میکرد و سرش رو پایین می انداخت.
بهش گفتم داش ابرام چیزی شده؟
گفت:
تا این موقع یکی از بندگان خدا به ما مراجعه میکرد و مشکلش رو حل میکردیم.
میترسم کاری کرده باشم که خدا توفیق خدمت رو ازم گرفته باشه.
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 كليپ ويژه #ولادت حضرت #اميرالمومنين علي عليه السلام
👤 كربلايي حسين طاهري
👈 هیات رزمندگان اسلام
🆔 @heyatt
هدایت شده از
امام زادگان عشق
35.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
برگی از انقلاب به روایت تصویر (کلیپ های قدیمی سال۵۷)
راهپیمایی مردم همدان در سال ۱۳۵۷با اجرای سرود
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"صوت الشهدا
در محضر شهدا🕊
مالک اشتر علی ...
🎙شهید حاج قاسم سلیمانی
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
یـادمان باشد شهیدان زنده اند
تاابد اِستـــاده وپاینـــده اند
یــادمان باشداگرکوبنــده ایم
بانفس های شهیدان زنــده ایم
یادمان باشدکه ما دل شسته ایم
با شهیدان دست پیمان بسته ایم..
یاد جمیع شهدا / امام شهدا / اموات
#صلوات
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
33.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍ غبارروبی وعطرافشانی مزارشهید انقلاب وشهدای مدافع حرم، این مراسم که به مناسبت میلاد مولی الموحدین «حضرت علی علیه السلام » ، روز پدر و گرامیداشت ایام الله دهه فجر، باهدف زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهدای انقلاب اسلامی و تجدید میثاق با آرمانها و تکریم خانواده های معزز در گلزار شهدا وحسینیه بهشت معصومه(س) با حضور خواهران پیشکسوت و همراهی خانواده های معزز شهداء و اهالی محله زینبیه با دعوت ستاد یادواره امام زادگان عشق مسجد حضرت زینب «سلام الله علیها » که در ۱۳ بهمن ماه سال ۱۴۰۱برگزار گردید .
ازجمله برنامه های این مراسم:
- قرائت زیارت عاشورا توسط حجت الاسلام آقای ملکوتی
- مدیحه سرایی توسط حجت الاسلام حسینی نژاد واستاد صادقی پور(از قاریان قرآن مجید)
- پرده خوانی توسط حجت الاسلام شغلی
- اجرای دوسرود توسط نوجوانان گروه سرود ساقی کوثر
- خیرمقدم گویی توسط حجت الاسلام دکترجلالی
- پرچم گردانی (پرچم حرم امام علی ع و امام رضا «ع») توسط خادمین آستان قدس رضویی
- ایجاد میز آثار شهداء
- ایستگاه خطاطی با حضوراستاد عزیزی
ایستگاه نقاشی
- ایستگاه صلواتی چای
- توزیع شیرینی، شکلات، پرچم وبادکنک و «وصیتنامه همراه با پیکسل شهدا»
- غباروبی همراه عطرافشانی با گلاب و شاخه گل بر مزارشهید حجت الاسلام اوسطی (ازشهدای انقلاب) و قبور شهدای مدافع حرم
- برگزاری نماز جماعت حجت الاسلام آقای ملکوتی
- پخش سرودهای انقلابی
اهدای سوغات شهدا به همسران و مادران و فرزندان شهداء
💠از کلیه کسانی که ستاد یادواره را همراهی کردند سپاسگزاریم .💐
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazrate
#خداحافظ_سالار
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی
#قسمت : ۱۲۲
روایتی از زندگی ۴۰ستماس که میگرفتیم من و بچه ها اصرار میکردیم می خوایم به سوریه بیاییم مثل گذشته میگفت
اگه لازم باشه میگم بیاین
نسبتی معکوسی بین رفتن ما با
شرایط سوریه بود. او در بحرانی ترین
وضعیت از ما خواست به سوریه
برویم حالا که حرم نسبتاً امن شده بود، چندان تمایلی به رفتن ما نداشت . این رفتن یا نرفتن در نگاه
حسین دلیلی عاشورایی داشت. همان دلیلی که برای رئیس جمهور سوریه از بردن ما به دمشق بیان کرده بود: «من شیعه و پیرو
حسین بن علی هستم امام حسین (ع) در سخت ترین شرایط خانواده اش را به کربلا برد من هم در
شرایط بحرانی دمشق خانواده ام را
آوردم.»
ماه صفر و شنیدن روضه های حضرت
زینب گویی با کاروان اسرای کربلا
همراهم کرد و حتی فراتر از همراهی با
کاروان خودم را همرزم و همراه
حسین به دفاع از حرم میدیدم تماس که میگرفت احوال بچه ها را
میپرسید و من احوال حرم را
یک روز خانم حاج آقا سماوات از همدان زنگ زد و گفت: «پروانه خانم ،عروسی دخترم فاطمه است.
شما
دعوتید به حسین آقا هم زنگ زدم
ایشون هم گفت سعی میکنم بیام
راستش تعجب کردم چند ماه از
رفتن حسین به دمشق می گذشت
بارها من و بچه ها اصرار کردیم که «دلمون تنگ شده، بیا.» و جواب شنیدیم که سرم شلوغه نمیتونم بیام» موعد عروسی رسید و ظهر همان ،روز حسین با یک پرواز از دمشق به تهران آمد گفتم: «باورم نمیشه اومده باشی.» گفت «بچه های حاج آقا سماوات مثل بچه های خودم هستن بایدمیومدم.»
👇👇👇