🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحيم
#تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن_جلسه_428
🌹 آیه 152 سوره آل عمران
🌸 وَلَقَدْ صَدَقَكُمُ اللَّهُ وَعْدَهُ إذْ تَحُسُّونَهُمْ بِإِذْنِهِ حَتَّى إِذَا فَشِلْتُمْ وَ تَنَازَعْتُمْ فِى الْأَمْرِ وَعَصَيْتُم مِّن بَعْدِ مَآ أَرَاكُم مَّا تُحِبُّونَ مِنْكُم مَّن يُرِيدُ الدُّنْيَا وَمِنْكُم مَّن يُرِيدُ الْأَخِرَةَ ثُمَّ صَرَفَكُمْ عَنْهُمْ لِيَبْتَلِيَكُمْ وَلَقَدْ عَفَا عَنْكُمْ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْمُؤْمِنِين
َ
🍀 ترجمه: و قطعاً خداوند به وعده اى که به شما داده بود عمل کرد، در آن هنگام دشمنان را به فرمان او به خاک هلاک می افکندید تا اینکه سست شدید و در كار به نزاع برخاستید و بعد از آن که آنچه را دوست می داشتید به شما نشان داد، نافرمانى كردید. بعضی از شما خواهان دنیا بودند و بعضی از شما خواهان آخرت بودند. سپس خداوند شما را از آنان منصرف ساخت تا شما را امتحان کند، و او شما را بخشید و خداوند نسبت به مؤمنان، فضل و بخشش دارد.
🌷 #تحسونهم: آنها را به هلاکت می رسانید
🌷 #فشلتم: سست شدید
🌷 تنازعتم: با هم به نزاع برخاستید
🌷 عصیتم: نافرمانی کردید
🌷 #یرید: می خواهد
🌷 #صرفکم: منصرف شد
🌷 #لیبتلیکم: تا شما را امتحان کند
🌷 #ذو_فضل: صاحب فضل و رحمت
🔴 #شأن_نزول: مسلمانان در سال دوّم هجرى، در جنگ بدر پیروز شدند و #خداوند وعده داده بود كه در جنگهاى آینده اگر صبر و تقوا داشته باشند خداوند آنها را یاری خواهد کرد در سال بعد كه جنگ اُحد واقع شد، پیامبرصلى الله علیه وآله پنجاه نفر مسلح را براى حفاظت از درّه ها و كوه ها گذاشت. وقتی #جنگ شروع شد، در آغاز مسلمانان حمله كرده و نفس دشمن را گرفته و آنها را شكست دادند، اما متأسّفانه در بین آن پنجاه نفر كه مسئول حفاظت از كوه بودند، اختلاف شد، عدّه اى گفتند: پیروزى ما قطعى است، پس به سراغ جمع غنائم برویم و عدّه ى كمى همچنان سنگرها را حفظ كردند. دشمنِ شكست خورده، از همان منطقه اى كه بدون محافظ مانده بود حمله كرد و این بار مسلمانها ضربه ى سنگینى خوردند و شهداى بسیارى دادند، تا آنجا كه جان #پیامبر در معرض خطر قرار گرفت و بسیارى از مسلمانان پا به فرار گذاشتند. پس از پایان جنگ، مسلمانان از پیامبرصلى الله علیه وآله انتقاد مى كردند كه مگر خدا به ما وعده ى پیروزى نداده بود، پس چرا شكست خوردیم؟ که این آیه نازل شد.
🌸 #خداوند به حرف ها ، وعده ها و قول هایی که می دهد عمل می کند و خلف وعده نمی کند. و لقد صدقكم الله وعده إذ تحسونهم بإذنه: و قطعا خداوند به وعده ای که به شما داده بود عمل کرد، در آن هنگام دشمنان را به فرمان #خداوند به خاک هلاکت می افکندید. مسلمانان در همان ابتدای #جنگ_احد بر دشمن پیروز شده بودند و تعدادی از افراد دشمن را به هلاکت رسانده بودند و دشمن داشت شکست می خورد و این وعده تا زمانی بود که دست از اطاعت کردن بر نداشتند اما شکست زمانی شروع شد که از فرمان پیامبر سرپیچی کردند و سستی کردند و وقتی غنایم جنگی را دیدند طمع کردید و با هم نزاع کردند.
🌸 که #قرآن در این مورد می فرماید: حتی إذا فشلتم و تنازعتم فى الأمر و عصيتم من بعد مآ أراكم ما تحبون: تا اینکه #سست شدید و در کار به نزاع برخاستید و بعد از آنکه آنچه را دوست می داشتید به شما نشان داد، نافرمانی کردید. تعدادی گفتند در سنگرها بمانیم و همچنان بجنگیم و تعدادی هم گفتند غنایم جنگی را برداریم. که قرآن می فرماید: منکم من یرید الدنيا و منکم من یرید الأخرة: بعضى از شما خواهان #دنيا بوديد و بعضى از شما خواهان #آخرت بودید. ثم صرفكم عنهم ليبتليكم: سپس خداوند شما را از آنان منصرف ساخت تا شما را امتحان کند. هميشه غنايم، ثروت ها و پول امتحان است. بعد از جنگ پشیمان شدید و #توبه کردید. و لقد عفا عنکم و الله ذو فضل علی المؤمنين: و او شما را بخشيد و خداوند نسبت به مؤمنان، فضل و بخشش دارد.
🔹 پيام های آیه152سوره آل عمران 🔹
✅ يارى #خداوند تا زمانى است كه آدمى به دستورات الهى و وظیفه خود عمل كند.
✅ از جمله #عوامل_شكست: سستى، نزاع و عدم اطاعت از فرمانده است.
✅ افراد براى هدف هاى متفاوت جنگ مى كنند. بعضى براى #دنیا مى جنگند و بعضى براى #آخرت
✅ عامل شكست هاى بیرونى، درونى است. شما در درون سست و نافرمان شدید، لذا در بیرون شكست خوردید. د
✅ شكست ها، وسیله ى #آزمایش الهى هستند.
✅ هنگام #تخلّف و #شكست نیز از لطف خدا مأیوس نشوید.
✅ #ایمان، بستر و زمینه ى دریافت فضل خاص خداوند است.
✅ #مؤمن را به خاطر یک خلاف نباید از صفوف اهل ایمان خارج دانست، بلكه باید از یک سو هشدار داد و از سوى دیگر با تشویق دلگرمش كرد.
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
جان ...
امانتی ست ...
کہ باید بہ جانان رساند
اگرخود ندهی ..
می ستانند
فاصلہ ی هـلاڪت و #شهـادت ...
هـمین ، خیانت در امانت است...
سلام ✋
#عاقبتتون_شه🌹دایی
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
نَسلِ ما نَسلِ ظُهور اَست اَگَر بَرخیزیمـ
#هشتادی
#ایران
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🌷ابراهیم در یکی از مغازه های بازار مشغول کار بود. یک روز ابراهیم را در وضعیتی دیدم که خیلی تعجب کردم!
🌷دو کارتن بزرگ اجناس روی دوشش بود. جلوی یک مغازه، کارتن ها را روی زمین گذاشت.
وقتی کار تحویل تمام شد، جلو رفتم و سلام کردم. بعد گفتم: آقا ابرام برای شما زشته، این کار باربر هاست نه کار شما!
🌷نگاهی به من کرد و گفت: کار که عیب نیست، بیکاری عیبه، این کاری هم که من انجام می دم برای خودم خوبه، مطمئن میشم که هیچی نیستم. جلوی غرورم رو می گیره!
گفتم: اگه کسی شما رو اینطور ببینه خوب نیست، تو ورزشکاری و... خیلی ها می شناسنت.
ابراهیم خندید و گفت: ای بابا، همیشه کاری کن که اگه خدا تو رو دید خوشش بیاد، نه مردم.
"شهید ابراهیم هادی"
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
کلیپ صوتی «پسر بالاشهر» - حسین یکتا.mp3
4.15M
📻 پسر بالاشهر
📌 روایت بچه پولداری که مسیر زندگیاش را به سمت جادهی شهادت عوض کرد!
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🌷اولین سالگرد عروج سردار شهید حاج مهدی مهدوی نژاد
سخنران سردار فدوی
و حجت الاسلام عالی
پنج شنبه 27 بهمن
مکان حرم جضرت معصومه سلام الله علیها
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
10.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
همراه با خاطرات مداحان
خاطره سید امیر حسینی از شهید حاج حسین همدانی در برنامه باب القبله
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
#خداحافظ_سالار
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی
#قسمت : ۱۳۱
روایتی که حسین خواند مرا به حرم
زینب کبری برد و دلم را تکان داد با دست اشک های چشم دخترانم را
پاک کردم و گفتم: «حاج آقا اگر شهید
شدی شفاعتم میکنی؟
نگاهم کرد و با یقینی که از قلب مطمئنش برمیخواست گفت
«بله»
غم دلم را خوردم و صدایم را صاف کردم و گفتم «حاج آقا اگه شهید
شدی من جنازه شما رو برای
خاکسپاری به همدان نمیبرم.»
خندید و گفت: حتماً میبری گفتم :برای من دردسر درست نکن. من و این بچه ها باید هی بریم همدان و بیایم تهران
.
گفت: «واجبه که به وصیتم عمل کنی. یکی از وصیت هام اینه که همدان کنار دوستان شهیدم دفنم
کنید.»
اسم دوستان شهیدش را که آورد کمی بغض کرد ،همان اندازه که زهرا و سارا برای بابایشان میسوختند او برای دوستان شهیدش میسوخت گاهی به من میگفت: «من شاهد شهادت هزاران دوست تهرانی ،همدانی گیلانی بوده ام. هر کدام از
این شهادتها داغی بر دلم
نشانده.
حرفهای حسین ، زهرا و سارا کمی آرامم کرد. حالا فقط بی کلام به پدرشان نگاه میکردند. تنهایشان گذاشتم و سری به اتاق شخصی حسین زدم اتاق به هم ریخته بود. به جز یک دست لباس و حوله و یک کتاب، بقیه وسایلی را که برایش داخل ساک گذاشته بودم، بیرون گذاشته بود. عبایش همیشه روی
گیره جالباسی آویزان بود
و
سجاده اش همیشه روی زمین پهن ، عبا و سجاده اش را تا زده بود و
گذاشته بود داخل کمد
.برگشتم پیش زهرا و سارا که امین از خشک شویی رسید. او هم مثل زهرا و
سارا چشمش سرخ و پلکهایش باد کرده بود. اما او چرا؟
👇👇👇