🌷۲۴فروردین سالروز شهادت شهید🌷
گرامی میداریم یاد و خاطره شهدای فروردین ماه محله زینبیه مسجد حضرت زینب علیها السلام را که قبلا از طرف گروه تکریم ستاد یادواره امام زادگان عشق خدمت همسر و فرزندانش رسیده ایم ؛
🌷شهید مدافع حرم ابراهیم عُشریه 🌷
شهید متولد سال ۱۳۵۶/۶/۱ شهر نکا از توابع استان مازندران در میان خانواده ای مذهبی و پرجمعیت دیده به جهان گشود . نام او را " ابراهیم " گذاشتند .
ابراهیم همراه با چهار برادر و دو خواهر رشد کرد و جوانی برومند شد . او بواسطه توانایی های فراوانی که در قرآن و ورزش جودو داشت برای اقشار مختلف مردم استادی نام آشنا بود .
ابراهیم در زمینه مسائل اعتقادی و مذهبی خاص بود و این ویژگی او را از اعضای خانواده اش متمایز کرده بود و کانون توجه ویژه خانواده و آشنایان شده بود . در سال ۱۳۷۹ از طریق یکی از دوستان بر اساس تفکر انقلابی که داشت به سپاه معرفی شد. آنچه ابراهیم را تحت تاثیر قرار میداد اندیشه امام خمینی (ره) و راه و روش انبیای الهی و به اهتزاز درآوردن پرچم توحید بود . و لذا با آگاهی و شناخت هستی و درک فلسفه خدمت ، لباس سبز سپاه را بر تن کرد . قدرت تحلیل و توانایی های او بگونه ای بود که بعنوان فرمانده گردان آموزشی در دانشگاه امام حسین علیه السلام تهران مشغول بکار شد . نقش معلمی در این عرصه ، از او انسانی با اراده ساخته بود که با تربیت شاگردان مختلف در استانهای مازندران ، اصفهان ، قم و تهران ، افراد زیادی را از کودکی تا بزرگسال به خود جذب کرده بود .
او اکنون کارشناس ارشد مطالعات استراتژیک و در کنار همسر و سه فرزند دخترش ساکن شهر مقدس قم شده بود، اما بخاطر شرایط کاری فقط پنج شنبه و جمعه ها را در کنار خانواده اش بود. در طول مدت دوروزی که خونه بود بیشتر وقتش را جهت بازی کردن و تربیت اسلامی فرزندان صرف میکرد . حضور در نماز جماعت جزو تاکیدات ایشان بود و اگر موفق نمی شدند به اتفاق همسر و فرزندان نماز را در گوشه ای از خانه به جماعت برپا میکردند . رفتن به گلزار شهداء بخصوص شهدای گمنام کوه خضر یکی از برنامه هایی بود که حتما انجام میداد .
عشق به ائمه اطهار علیه السلام ، ابراهیم را مشتاق به دفاع از حریم اهل بیت علیه السلام کرد ؛ همرزمان او می گویند یکبار قرار بود که ابراهیم به سوریه اعزام شود اما ما فرد دیگری را به جای او اعزام کردیم ، وقتی ابراهیم متوجه این کار ما شد ، به شدت و با تندی به ما اعتراض کرد که این اعتراضش سبب شد ، در اعزام بعدی او را بفرستیم . شهید برای رفتن به سوریه کاملا مستقل حرکت و عمل کرد ، از پدر و مادر اجازه گرفت ، مادر احساس دلتنگی می کند و راضی به رفتن وی نمی شود وقتی ابراهیم از نارضایتی مادر آگاه می شود به او می گوید:" مادرجان! رفتن من که ناراحتی ندارد ، هر جا اسلام نیاز به کمک داشته باشد ، ما باید جان مان را بر کف بگذاریم ". و با این نفوذ کلام مادر را راضی به رفتن می کند .
یک هفته قبل از آخرین اعزامش به سوریه ، بخاطر نزدیکی عید به اتفاق همسر خانه تکانی می کند و برای بچه ها لباس عید می خرد و بلیط سفر خانواده به نکا را می گیرد و می گوید نمی خواهم عید را تنها باشید . ۱۳۹۴/۱۲/۲۰به اتفاق خانواده سر خاک شهدای گمنام کوه خضر می روند بعد از خواندن نماز و دعا و خواندن روضه حضرت زهرا علیها سلام رو به همسر می کند و می گوید؛ کاش اسم من هم روی سنگ قبر بعنوان شهید نوشته بشه . همسر با شنیدن این حرف دلش می لرزدو می گوید که قرار نیست همه خوبان شهید شوند ، امام خامنه ای" مدظله العالی" نیاز به یار و حامی دارند ، اما وقتی با خلوص نیت و اشک دیدگان شهید مواجه می شود به وی می گوید ؛ پس صبرش را هم برایمان از خدا و ائمه بخواه . و اینگونه "ابراهیم" صبح زود منزل را برای دفاع از حرم حضرت زینب علیها سلام ترک می کند .
در ۲۵ فروردین ماه ۱۳۹۵ خبر مجروحیت و احتمال به شهادت رسیدنش به گوش خانواده میرسد ، اما به دلیل مشخص نبودن وضعیت پیکر این شهید و با پیگیری های به عمل آمده از مراجع ذیربط پس از ۵۴ روز، خبر شهادت این شهید رسما تایید می شود .
پیکر مطهر شهید همچون مادر شهداء گمنام است و همسر شهید معتقدند که خلوص نیت در رفتار و اعمال شهید سبب شده تا به چنین درجه بالایی برسد که همچون مادر سادات در گمنامی بمانند .
توضیح اینکه پیکر مطهر شهید عشریه در تیرماه ۱۳۹۸ پس از ۳ سال جاویدالاثری به خاک وطن برگشت !
✅ خصوصیات اخلاقی شهید؛
توجه به نماز اول وقت بخصوص بصورت جماعت و دائم الوضو ء بودند .
به اهل بیت علاقه خاصی داشتند بخصوص نام حضرت زهرا علیها سلام اشک را از چشمانش جاری می کرد .
خوش اخلاق . مهربان و متواضع بودند حتی در برابر کسانیکه همفکر و هم عقیده اش نبودند مهربان بود و با رافت با آنان احترام می گذاشت تا آنها را جذب کند .
در نماز شب روضه حضرت زهرا علیها سلام میخواند و اشک می ریختند .
اگر بچه ها را بخاطر اهمیت به تربیت دینی، دعوا میکرد بعد از مدتی روی آنها را می بوسید و حلالیت می طلبید .
مدافع و پشتیبان ولایت فقیه بود .
در عذر خواهی پیش قدم بود .
بسیار اهل مطالعه بود بخصوص مطالعات آزاد .
📜 فرازهایی از وصیت نامه شهید جاویدالاثر به فرزندانش؛
فرزندان عزیزم زهرا خانم، زینب جان و معصومه شیرین زبان:
عزیزانم! پدرتان تمام تلاش خود را به عمل آورد تا نمونه یک پدر خوب باشد. اما به خوبی می داند که نتوانست به هدف خود نایل آید. بدانید همیشه شما را دوست داشت و عاشقتان بود. به شما وصیت می کنم جز در راه دین مبین اسلام و ولایت (در قول و فعل) قدم مگذارید و خود را ارزان مفروشید و آیه شریفه 22 سوره مبارکه ابراهیم (وَقَالَ الشَّیْطَانُ لَمَّا قُضِیَ الْأَمْرُ إِنَّ اللَّهَ وَعَدَکُمْ وَعْدَ الْحَقِّ وَوَعَدْتُکُمْ فَأَخْلَفْتُکُمْ وَمَا کَانَ لِیَ عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا أَنْ دَعَوْتُکُمْ فَاسْتَجَبْتُمْ لِی فَلَا تَلُومُونِی وَلُومُوا أَنْفُسَکُمْ مَا أَنَا بِمُصْرِخِکُمْ وَمَا أَنْتُمْ بِمُصْرِخِیَّ إِنِّی کَفَرْتُ بِمَا أَشْرَکْتُمُونِ مِنْ قَبْلُ إِنَّ الظَّالِمِینَ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمٌ) را همواره مدنظر داشته باشید. قرآن را سرلوحه زندگی خود قرار دهید (چرا که قرآن هدیه ی خداوند سبحان به ما و کتاب قانون زندگی ماست و تامین کننده سعادت دنیا و آخرتمان) و شهادت در راه خدا را آرزویتان.
مجالس اهل بیت علیهم السلام را جدی بگیرید (چه میلادهای نورانی و چه شهادت ها) و توشه آخرت خود را از این مجالس به ویژه مجالس سوگواری حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و شهدای کربلا و اسارت عمه سادات خانم زینب سلام الله علیها فراهم آورید و بدانید که بهشت حقیقی را می توانید در همین مجالس جست و جو کنید.
حسین گونه و زینب وار زندگی کنید و با همین حال به دیدار خدایتان بروید. ذکر و یاد مولایمان حضرت بقیه الله ارواحنا فداه را هرگز فراموش نکنید و توسل به مادر سادات خانم زهرای اطهر را کار هر روزتان قرار دهید. نیکی به مادرتان را فراموش نکنید. او برای استحکام خانواده و تربیت شما خون دل ها خورد و استقامت ها کرد.
پدر و مادر عزیزم:
خوب می دانم در راه رشد و تعالی این فرزند ناخلف خود هیچ کوتاهی نکردید و تمام تلاش خود را به کار بستید و از این بابت از شما تشکر می کنم. از خداوند سبحان تقاضا دارم شما را با صالحان محشور گرداند. بدانید از زمانی که احساس کردم در راه حفظ بنیاد خانواده و تربیت فرزندان از هیچ کوششی دریغ ندارید و از طرفی نیز شلاق زمانه و رنج های روزگار کارتان را سخت تر کرده است، تمام تلاش خویش را به کار بستم تا باری از دوش خانواده بردارم نه اینکه خود باری سنگین بر دوش شما باشم. نمی دانم چقدر توانستم در این امر موفق باشم. پدر و مادر عزیزم اگر کوتاهی در انجام وظایف داشتم که می دانم داشتم مرا ببخشید و از تقصیراتم بگذرید، در همه حال به دعای خیر شما محتاجم خواهشمندم از این فرزند نابکار دریغ مدارید. همچنان در راه قرآن و اهل بیت علیهم السلام به پیش بروید تا عاقبت به خیر باشید.
به همه کسانی که از طریق نوشتار صدایم را می شنوند وصیت می کنم حول محور قرآن، نبوت و ولایت، اتحاد خود را حفظ نمایند تا نگذارند دشمن زبون با استفاده از منافقین داخلی (همان ها که از همان ابتدا به دنبال خزیدن در آغوش استکبار بودند و فتنه 88 را به وجود آورند و به وجود آورنده فتنه های آینده نیز خواهند بود) فکر تعدی به ایران اسلامی را به خود راه دهد.
پس از شهادتم مرا با کفنی که از عتبات عالیات خریده ام کفن کنید (به احتمال زیاد خمس آن را داده ام ولی محض احتیاط بازهم پرداخت شود) همیشه دوست داشتم زیر پای شهدای شهرستان نکا دفن شوم، اگر پدر و مادرم و همسرم مخالفتی ندارند و آن ها را به رنج و تعب نمی اندازد، مرا در آنجا دفن کنید.
خدایا این ناچیز درگاهت دوستت دارد و عاشقانه تو را می پرستد. اگر علقه ای به دنیا و زن و فرزند دارد فقط به خاطر توست و تو را و محبت تو را در آن ها می بیند. تو خود بهتر از هرکس دیگری می شناسی ام، در اعماق وجودم با تمام خطاهایم تو را می خواهم و تو را دوست دارم و دیگر هیچ.
مشتاقانه در آرزوی وصالت هستم. تلخی حضور در دنیا را با امید به شیرینی وصلت برایم قابل تحمل می کند. منتظرم تا نظر مبارکت بر افتد که این حقیر را از این زندان برهانی و به سرای ملکوتم ببری و در جوارت جایم دهی.
نمی گویم خالصانه فقط و فقط به عشق تو زیستم اما تلاشم این بود تا اینگونه باشم و در تمام اعمالم رضایت تو را مدنظر داشته باشم، اما در بسیاری از موارد هوای نفش بر من غالب بشد و از این بابت عذر میخواهم.
خدای مهربانم به کمکت نیازمندم خوب می دانی که دشمن قوی هست و قدر و برای مبارزه با او به همراهی تو نیاز دارم، پس کمک کن و مگذار خود را در اعمالم شریک کند و اخلاص را از من برباید به تو توکل می کنم و تو را بهترین یاور می دانم. خدایا کمی عقل و کوچکی مرا مبین بزرگواری عظمت و عفو و گذشت خویش را ببین. خدایا همه می گویند رفیق بی کلک مادر ولی این حقیر مسکین می گوید رفیق بی کلک خدا.
مولایم همواره تو را رفیق خویش دانستم و مهربان تر از مادر، گرچه بی وفایی هم کردم ولی از تو می خواهم بر این بنده حقیرت به نظر عفو بنگری و او را ببخشی و او را با آقایش محمد صلی الله علیه و آله و سلم و خانم زهرا سلام الله علیها، مولایش علی علیه السلام و فرندان طاهرش علیهم السلام محشور گردانی. سرورم بقیه الله الاعظم را سلامت بداری و در فرجش تعجیل بفرمایی.
مولایم به کمتر از شهادت راضی نمی شوم. تو به خدایی خود نگاه کن نه به بیچارگی این مسکین پس به حق حسین شهید دعایم را مستجاب فرما به حق زهرای شهیده خواسته ام برآورده کن.
⚘روحش شاد و یادش گرامی⚘
🌷نثار ارواح طیبه شهداء و امام شهداء و اموات صلوات🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آخرین آرزوی شهید مدافع حرم ابراهیم عشریه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸یک اربعین باهم میخوانیم
🌺 دعای فرج امام زمان ارواحنا فداه....
🌷به نیابت از امام و شهداء و اموات
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🎙باصدای استاد محسن فرهمند
🔶 شب سوم
🌺❤️ بی تو هرگز❤️🌺
🇮🇷قسمت بیست و چهارم🇮🇷
✒روزهای التهاب
روزهای التهاب بود ... ارتش از هم پاشیده بود ... قرار بود امام برگرده ... هنوز دولت جایگزین شاه، سر کار بود ...
خواهرم با اجبار و زور شوهرش از ایران رفتن ... اون یه افسر شاه دوست بود ... و مملکت بدون شاه برای اون معنایی نداشت ... حتی نتونستم برای آخرین بار خواهرم رو ببینم.
علی با اون حالش ... بیشتر اوقات توی خیابون بود ... تازه اون موقع بود که فهمیدم کار با سلاح رو عالی بلده ... توی مسجد به جوان ها، کار با سلاح و گشت زنی رو یاد می داد... پیش یه چریک لبنانی ... توی کوه های اطراف تهران آموزش دیده بود.
اسلحه می گرفت دستش و ساعت ها با اون وضعش توی خیابون ها گشت می زد ... هر چند وقت یه بار ... خبر درگیری عوامل شاه و گارد با مردم پخش می شد ... اون روزها امنیت شهر، دست مردم عادی مثل علی بود ...
و امام آمد ... ما هم مثل بقیه ریختیم توی خیابون ... مسیر آمدن امام و شهر رو تمییز می کردیم ... اون روزها اصلا علی رو ندیدم ... رفته بود برای حفظ امنیت مسیر حرکت امام ... همه چیزش امام بود ... نفسش بود و امام بود ... نفس مون بود و امام بود.
◀️ادامه دارد...
با ما همراه باشید. هر روز با یک قسمت از داستان واقعی و زیبای "بیتوهرگز"
قسمتهای قبلی در:
https://eitaa.com/joinchat/2915303469C5da3ae3754ا
animation.gif
146.6K
سلام من بہ رقیه ، بہ خاندان ڪریمش🌹🍃
بہ گوشواره و زلف و ، به اجتہاد رفیعش🌹🍃
سلام من بہ رقیہ ، بہ شام و ڪنج خرابہ🌹🍃
بہ دسٺ و بال عمویش، بہ تشنگےِ حبیبش🌹🍃
#ولادٺ_حضرٺ_رقیہ_مبارڪ_باد🌹🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸یک اربعین باهم میخوانیم
🌺 دعای فرج امام زمان ارواحنا فداه....
🌷به نیابت از امام و شهداء و اموات
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🎙باصدای استاد محسن فرهمند
🔶 شب چهارم
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسمت ششم
کتاب صوتی سه دقیقه تا قیامت
🌺❤️ بی تو هرگز❤️🌺
🇮🇷قسمت بیست و پنجم🇮🇷
✒علی و دلبری از بچه ها
با اون پای مشکل دارش، پا به پای همه کار میکرد ... برمی گشت خونه اما چه برگشتنی ... گاهی از شدت خستگی، نشسته خوابش می برد ... می رفتم براش چای بیارم، وقتی برمی گشتم خواب خواب بود ... نیم ساعت، یه ساعت همون طوری می خوابید و دوباره می رفت بیرون ...
هر چند زمان اندکی توی خونه بود ... ولی توی همون زمان کم هم دل بچه ها رو برد ... عاشقش شده بودن ... مخصوصا زینب ... هر چند خاطره ای ازش نداشت اما حسش نسبت به علی ... قوی تر از محبتش نسبت به من بود ...
توی التهاب حکومت نوپایی که هنوز دولتش موقت بود ... آتش درگیری و جنگ شروع شد ... کشوری که بنیان و اساسش نابود شده بود ... ثروتش به تاراج رفته بود ... ارتشش از هم پاشیده شده بود ... حالا داشت طعم جنگ و بی خانمان شدن مردم رو هم می چشید ... و علی مردی نبود که فقط نگاه کنه ... و منم کسی نبودم که از علی جدا بشم ...
سریع رفتم دنبال کارهای درسیم ... تنها شانسم این بود که درسم قبل از انقلاب فرهنگی و تعطیل شدن دانشگاه ها تموم شد ... بلافاصله پیگیر کارهای طرحم شدم ... اون روزها کمبود نیروی پزشکی و پرستاری غوغا می کرد ...
◀️ادامه دارد...
با ما همراه باشید. هر روز با یک قسمت از داستان واقعی و زیبای "بیتوهرگز"
قسمتهای قبلی در:
https://eitaa.com/joinchat/2915303469C5da3ae3754ا
🔺دزفولیها به او میگویند مارعلی، یعنی مادرعلی. اما کمتر کسی فامیل او را میداند! چون همیشه میگوید: «من مادر شهید رحیم سوارسیم هستم».
زنی صبور که هشتسال جنگ را یا امدادگر بود و یا لباس رزمندگان را میشست.
حالا او هزینه یادبود فرزند شهیدش را برای مبارزه با کرونا تقدیم کرده است.
⚘سلامتی همه خانواده های معزز شهداء صلوات ⚘
🌷به مناسبت شهادت شهید 🌷
۲۵ فروردین ماه یا آور شهادت یکی دیگر از شهدای محله زینبیه . مسجد حضرت زینب علیها السلام است که قبلا توسط کارگروه تکریم ستاد یادواره امام زادگان عشق خدمت خانواده محترم شان رسیده ایم ؛
🌷 سرباز شهید یدالله شاکری 🌷
همزمان با نهضت امام خمینی (ره) علیه رژیم ستمگر پهلوی سال ۱۳۴۲ در روستای درویشان از توابع استان مرکزی دیده به جهان گشود . پدر و مادر که تازه فرزند پسرکوچکشان را از دست داده بودند نام و شناسنامه او را برای نوزاد تازه متولد شده گذاشتند و این چنین نوزاد "یداله " نام گرفت . دوران کودکی را در روستا سپری کرد و تحصیلاتش را تا پنجم ابتدایی ادامه داد.
او بعنوان بهترین شاگرد مدرسه معرفی شده بود !
اما برای تامین معاش خانواده راهی تهران شد تا در کفاشی برادر شاگردی کند و کمک خرجی هم به خانواده برساند در آن زمان پدر با اهل و عیالش به قم مهاجرت کرده بود .
یداله که اکنون جوانی رشید و بلند قد شده بود هر از چندگاهی از تهران به قم می آمد و با خانواده دیداری تازه میکرد . همین که به سن 18 سالگي رسید برگه ي اعزام به خدمت گرفت و داوطلبانه عازم سربازي شد !
دوره ي آموزشي را در فيروزكوه به پايان رساند . با مرخصی که گرفته بود برای عید دیدنی و دیدار دوباره با خانواده سری به قم زد . تقریبا اوایل فروردین سال ۱۳۶۵ بود . حدود ۱۳ روز ماند و این آخرین دیدار خانواده با "یداله" بود . پس از آن به دهلران منتقل شد.
چندي بعد در تاريخ بيست و پنجم فروردين ماه ۱۳۶۵ در منطقه زبيدات در سن 23 سالگي به آسمان بي كران شهادت بال گشود و سالها پدر و مادر را چشم انتظار گذاشت تا شاید خبری از او برسد تا اینکه در سال ۱۳۸۴ نام او را در ليست كاروان شهداي گمنام و جاويدالاثر اعلام كردند و جهت رفع دلتنگی های خانواده در گلزار شهدای" علی بن جعفر علیه السلام "مزاری خالی در نظر گرفته شد تا شاید بیقراری های دل مادر، خواهران و برادرانش آرام گیرد .
✅ خصوصیات شهید ؛
اهل نماز اول وقت بود .
به خواندن دعا و توسل به اهل بیت" علیه السلام " و نماز جمعه توجه ویژه داشت .
بسیار مهربان و خوش اخلاق بود .
به پدر و مادر و بزرگ و کوچک احترام می گذاشت .
خیلی شوخ طبع و اهل مزاح بودند .
✍ خاطره ای از زبان خواهر شهید ؛
هر هفته که از تهران به قم می آمد تا به خانواده سر بزند با وجود خستگی راه اولین کاری که میکرد از پدر و مادر اجازه می گرفت و به زیارت حضرت معصومه علیها سلام و مسجد مقدس جمکران میرفت و بعد از دعای کمیل به خانه برمی گشت .
✍ دومین خاطره ؛
شهید هروقت از تهران به خانه برمی گشت من و خواهرانم را دور هم جمع میکرد و از حقوقی که میگرفت پول تو جیبی بهمون میداد و می گفت: که یک خانم باید همیشه توی کیفش پول باشه تا بتونه برای خودش خرید کنه !
📝 توصیه شهید به خواهر و برادرانش؛
شهید همیشه توصیه به شرکت در نماز جمعه میکرد .
سفارش میکرد که پشتیبان ولایت فقیه باشید و از اسلام دفاع کنید تا ان شاء الله امام زمان" عج" ظهور کند .
با مهربانی و شوخ طبعی به خواهرانش سفارش میکرد که حجابتان را رعایت کنید و نمازهایتان را اول وقت بخوانید .
⚘نثار ارواح طیبه شهداء . امام شهداء و اموات صلوات ⚘
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸یک اربعین باهم میخوانیم
🌺 دعای فرج امام زمان ارواحنا فداه....
🌷به نیابت از امام و شهداء و اموات
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🎙باصدای استاد محسن فرهمند
🔶 شروع از ۱۵ شعبان المعظم تا ۲۴ ماه مبارک رمضان
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسمت هفتم
کتاب صوتی سه دقیقه تا قیامت
❌ کمپین درخواست از قوه قضاییه جهت رسیدگی به اظهارات خانم #ابتکار ❌
♦️لطفا پس از مطالعه نامه، با ثبت امضا در پیگیری حقوقی و قضایی این مورد مساعدت فرمایید🔻
https://www.farsnews.ir/my/c/22261
📌لینک در زمان اتصال فیلتر شکن باز نمیشود.
🔸یک اربعین باهم میخوانیم
🌺 دعای فرج امام زمان ارواحنا فداه....
🌷به نیابت از امام و شهداء و اموات
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🔸شب پنجم
🔶 شروع از ۱۵ شعبان المعظم تا ۲۴ ماه مبارک رمضان