هدایت شده از قرارگاه خادمیاران مهدوی
-------------🍃🌸🇮🇷🍃🌸----------
#سلام_امام_زمانم
السلام علیک یا بقیهالله فی ارضه
این عشق آتشین ز دلم پا نمیشود
مجنون به غیر خانهی لیلا نمیشود
بالای تخت یوسف کنعان نوشتهاند
هر یوسفی که یوسف زهرا نمیشود
┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
جلسه هفتگی
هیئت قرارگاه مردمی خادمیاران مهدوی
خواهران/برادران
سخنران: حجةالاسلام والمسلمین استاد اعوانی
با موضوع: سبک زندگی منتظران از منظر صحیفه سجادیه
با نوای گرم مداح اهل بیت محمد سراقی
⏱ جمعه هفتم دیماه ساعت ۱۵:۴۵
📌 بلوار شهید کریمی، خیابان شهید زارع، کوچه ۳، پلاک ۱۳، منزل برادر علیرضا مهاجر.
📍مسیر یابی جلسه📍
از طریق بلد
از طریق نشان
--------------🔸🌺🔸--------------
@khademyaran_mahdavi
@heyat_gharargah
#خار_و_گل_میخک
از شهید یحیی السنوار
#قسمت_پنجاه_و_سوم
سپس زندانبانان در را باز کردند و با دفترچه ای در دستشان بیرون آمدند و شروع کردند به صدا زدن هرگاه نام یکی از زندانیان را صدا می زدند خانواده اش برمی خاستند و می گفتند بله و به سمت ابتدای دیوار آهنی می رفتند تا در صف منتظر بمانند و وارد ساختمان شوند بعد از اینکه داخل شدن مردان را از زنان جدا میکردند و بازرسی شروع می شد. ما با نگرانی منتظر ماندیم تا نام برادرم محمود در هنگ پنجم به صدا در آمد بله گفتیم و در صف ایستادیم تا هنگ پر شود، سپس شروع به آوردن ما کردند هیچ مرد بالغی همراهمان نبود، بنابراین ما هم در صف ایستادیم.
همه به اداره بازرسی زنان رفتند جایی که سربازان زن مادرم را بازرسی .کردند من و خواهرانم را تفتیش کردند، سپس ما را به میدانی آوردند و منتظر ماندیم تا بقیه بازرسی شوند ما هنگی را دیدیم که قبل از ورد ما خارج شد، سپس از راهروهای طولانی و کم نور وارد شدیم تا به قسمت ملاقات رسیدیم دیواری سیمانی با سوراخهایی با مش آهنی در دو طرف دیوار که ما را از بازداشت شدگان جدا می کرد.
بچه ها اول وارد شدند با دویدن و بزرگترها آهسته راه می رفتند، من با بچه ها دویدم و همه دنبال پدر یا برادرش می گشت، برادرم محمود را دیدم که پشت یکی از پنجره ها نشسته بود، فریاد زدم (اوه، اینه محمود ، اوه این محمود است صدای جیغ بلندتر شده بود و دیگر مادرم صدایم را شنید مرا دیدند که جلوی پنجره ایستاده ام و به همراه خواهرانم فاطمه و مریم جلو آمدند مادرم با دو خواهرم آمده بود مادرم محمود را با صدها سوال در مورد وضعیت و سلامتی او زیر سوال گرفت که آیا او را لت و کوب کرده اند؟ و این و آن....
آیا به او غذا می دهند؟ بدنش چطوره؟ آیا پاها یا دست هایش را فلج کردند؟ سوالات بی پایان پشت سر هم بدون انتظار برای پاسخ !! اشک هایش سرازیر شده بود و محمود سعی میکرد او را آرام کند و با دستانش اشاره میکرد و می گفت: خوب مادرم، خوب، من خوبم اینجا پیش شما هستم، تنم خوب است، پاهایم خوب است و حال من خوب است شما و برادرانم چطورید؟ چطوری فاطمه؟ مریم چطوری؟ فاطمه در حالی که اشک هایش را پاک میکرد زیر زبان گفت : "باشه برادرم، من خوبم و مریم پاسخ داد: "خدایا شکرت
مادرم از او در مورد پرونده و دادگاه
پرسید؟
جواب داد که ساده است و ان شاء الله حکم از یک سال یا یک سال و نیم بیشتر نمی شود مادرم نفس نفس می زد تا اینکه تقریباً نزدیک بود روحش پرواز کند :گفت یک سال یا یک سال و نیم وای محمود شروع به آرام کردن او کرد و سعی کرد به او اطمینان دهد و به او گفت که برای او وکیل تعیین کرده اند. زندان بانانی که پشت سر ما ایستاده بودند شروع به کف زدن کردند و فریاد زدند: ملاقات تمام شد ملاقات تمام شد و فقط توانستیم سلامتی آرزو کنیم و زندانبانان پشت سر محمود و سایر زندانیان ایستادند و آنها را به عقب کشیدند و سعی کردند ما را هل دهند ما خارج شدیم، اتفاقی که از این دیدار برایم افتاد این بود که محمود را دیدم که حالم را جویا شد و از او پرسیدم که حالش چطور است و وقتی با مادرم خداحافظی کرد به من گفت: خداحافظت احمد و همیشه مادرم می گفت که محمود در فکر تو بود.
مهم این بود که از این ملاقات احساس کردیم که وضعیت روحی و روانی مادرم تثبیت شده و به حالت عادی برگشته بود. محمود در بخش (ب) زندان غزه اسکان داده شده بود، این بخش شامل هشت اتاق است که درهای آن به راهرویی طولانی به عرض سه متر باز می شود و مساحت اتاق بین پانزده متر و بیست و پنج متر مربع است چند پنجره کوچک و یک در از میلههای آهنی دارد در گوشه ای از آن یک تشناب قرار دارد.
حداقل بیست زندانی وارد هر اتاق میشوند پتوها را روی زمین پهن می کنند و آنها روی هم به پهلو می خوابند. چون جای هیچ یک از آنها برای خوابیدن به پشت ،نیست می توانند برگردد مگر اینکه از خواب برخیزند و خود را به پهلوی دیگر بخوابانند، و اگر یکی از آنها از جای خود به دلیل ضرورت دستشویی رفتن بیرون ،شود مجبور میشود از روی خفته ها بگذرد و چون برگردد می بیند که جایش گم شده است چون خفته ها به سوی جای او حرکت کردهاند. ساعت شش صبح از بلندگوها اعلام میشود که شمارش آغاز خواهد شد.
اندکی بعد چراغها روشن می شود و زندانبانان شروع به زدن درها می کنند تا زندانیان را بیدار کنند. اگر یکی از آنها دیر کند و هم اطاقی هایش به او توجهی کنند تا او را بیدار کنند زندانبانها در را باز میکنند و وارد می شوند ..
ادامه دارد .....
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰🌷
💞سلام بر امام زمانم💞
🔴 در آخرالزمان مردم از شدّت بلا و امتحان به حال مُردگان غبطه میخورند
⭕️ هر روزی که ظهور امام زمان علیه السلام -به دلیل کثرت معاصی و بی تفاوتی نسبت به حجّت ﷲ- به تعویق بیُفتد، بشریت یک قدم، به سیاهترین و وحشتناکترین دوران زندگیاش نزدیک میشود؛ تا جایی که آرزوی مرگ میکنند؛
🌕 از ابن مسعود روایت شده که از رسول خدا صلی ﷲ علیه و آله شنیدم که میفرمود:
هر آینه برای امّت من زمانی میآید که مَرد در آن زمان به سبب سبُک و کم شدن خیرات به مُردن غبطه میخورد هم چنان که امروز شما به بسیاریِ مال و اولاد غبطه میخورید؛ تا این که مردی بر سر قبر برادرش میآید خود را در خاک میمالد و میگوید: ای کاش! من جای تو بودم؛ در حالی که هنگام گفتنِ این حرف به آن صاحب قبر، شوقی به سوی ملاقات باری تعالی ندارد و عمل صالحی ندارد که آن را پیش فرستاده باشد، جز این که مرگ خود را از بلاهایی که بر او نازل شده، میطلبد.
📗العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان(عجّل الله فرجه)، ج ۷
ص ۲۷۳
🌻العجلمولایغریبم
🌹 اللَّهُمَّ عَرِّفْنِی حُجَّتَک 🌹
🌷تعجیل در ظهور و سلامتی مولای مان عج پنج صلوات🌷
💚اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِکَ الفَرَج💚
"بحق فاطمه(س) "
💢 امیرالمومنین علیهالسلام میفرمایند: هرکس این آیات را در سپیدهدم بخواند، خداوند متعال او را از هر شری در امان میدارد.
🌱هفت آیه و دعای پایانی🌱
✨ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ»
✅ «قُلْ لَنْ يُصِيبَنٰا إِلاّٰ مٰا كَتَبَ اَللّٰهُ لَنٰا هُوَ مَوْلاٰنٰا وَ عَلَى اَللّٰهِ فَلْيَتَوَكَّلِ اَلْمُؤْمِنُونَ» (سوره مبارکه توبة، آیه ۵۱)🌱
✅ «وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اَللّٰهُ بِضُرٍّ فَلاٰ كٰاشِفَ لَهُ إِلاّٰ هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلاٰ رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشٰاءُ مِنْ عِبٰادِهِ وَ هُوَ اَلْغَفُورُ اَلرَّحِيمُ» (سوره مبارکه يونس، آیه ١٠٧)🌱
✅ «وَ مٰا مِنْ دَابَّةٍ فِي اَلْأَرْضِ إِلاّٰ عَلَى اَللّٰهِ رِزْقُهٰا وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهٰا وَ مُسْتَوْدَعَهٰا كُلٌّ فِي كِتٰابٍ مُبِينٍ» (سوره مبارکه هود، آیه ٦)🌱
✅ «وَ كَأَيِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لاٰ تَحْمِلُ رِزْقَهَا اَللّٰهُ يَرْزُقُهٰا وَ إِيّٰاكُمْ وَ هُوَ اَلسَّمِيعُ اَلْعَلِيمُ» (سوره مبارکه عنكبوت، آیه ٦٠)🌱
✅ «مٰا يَفْتَحِ اَللّٰهُ لِلنّٰاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلاٰ مُمْسِكَ لَهٰا وَ مٰا يُمْسِكْ فَلاٰ مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ اَلْعَزِيزُ اَلْحَكِيمُ» (سوره مبارکه فاطر، آیه ۲)🌱
✅ «قُلْ أَ فَرَأَيْتُمْ مٰا تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اَللّٰهِ إِنْ أَرٰادَنِيَ اَللّٰهُ بِضُرٍّ هَلْ هُنَّ كٰاشِفٰاتُ ضُرِّهِ أَوْ أَرٰادَنِي بِرَحْمَةٍ هَلْ هُنَّ مُمْسِكٰاتُ رَحْمَتِهِ قُلْ حَسْبِيَ اَللّٰهُ عَلَيْهِ يَتَوَكَّلُ اَلْمُتَوَكِّلُونَ» (سوره مبارکه زمر، آیه ۳۸)🌱
✅ «حَسْبِيَ اَللّٰهُ لاٰ إِلٰهَ إِلاّٰ هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ اَلْعَرْشِ اَلْعَظِيمِ» (سوره مبارکه توبة، آیه ۱۲۹)🌱
💠 وَ أَمْتَنِعُ بِحَوْلِ اَللَّهِ وَ قُوَّتِهِ مِنْ حَوْلِهِمْ وَ قُوَّتِهِمْ
وَ أَسْتَشْفِعُ بِرَبِّ اَلْفَلَقِ `مِنْ شَرِّ مٰا خَلَقَ
وَ أَعُوذُ بِمَا شَاءَ اَللَّهُ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِاللَّهِ اَلْعَلِيِّ اَلْعَظِيمِ.
#هفت_آیه_توحیدی
#دعای_یکم
┄┄┅═✧❁🌹💎🌹❁✧═┅┄
🌺الْحَمْدُ لِلَّهِ الْأَوَّلِ بِلَا أَوَّلٍ كَانَ قَبْلَهُ ، وَ الآْخِرِ بِلَا آخِرٍ يَكُونُ بَعْدَهُ
🤲 همۀ ستایشها مخصوص خداست؛ آن وجود مبارکی که اوّل است، بیآنکه اوّلی پیش از او بوده باشد؛ و آخر است، بیآنکه آخری پس از او باشد.
📗#صحیفه_سجادیه
┈┅❁ـ﷽ـ❁┅┈
،میعاد:✍📗
🌤یا اباصالح المهدے ادرکنے🌴
🔹به زودی از پس ابرهای تیرهی غیبت،🌻
صبح روشن ظهور، سر میزند و نور امید از دل تاریک و سرد مردمان، جوانهی شادی میرویاند و زندگی در هالهای از لبخند و شکوفه و رنگینکمان، همه جا پهن میشود🤲🌴...
به همین زودی.🤲
به همین نزدیکی.🤲
ان شاءالله🤲
بگو به خستهی شام فراق🌴
مژده که این شام تمام گردد🌴
و با دلخوشی، تو را سحر گردد🌴