#شهدا_و_امام_زمان_عج
#شهیدی_که
#امام_زمان_عج
کفنش کرد
#شهیدی بود که همیشه ذکرش این بود، نمی دونم شعر خودش بود یا غیر...
یابن الزهرا
یا بیا یک نگاهی به من کن
یا به دستت مرادر کفن کن
از بس این #شهید به امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) علاقه داشت به دوست روحانی خود وصیت می کند. اگر من #شهید شدم دوست دارم در مجلس ختم من تو سخنرانی کنی...
روحانی می گوید: ما از جبهه برگشتیم وقتی آمدیم دیدیم عکس #شهید را زده اند. پیش پدر و مادرش آمدم گفتم: این #شهید چنین وصیتی کرده است آیا من می توانم در مجلس ختم او سخنرانی کنم؟ و آنان اجازه دادند...
در مجلس سخنرانی کردم بعد گفتم ذکر #شهید این بوده است:
یا بن الزهرا
یا بیا یک نگاهی به من کن
یا به دستت مرا در کفن کن
وقتی این جمله را گفتم ، یک نفر بلند شد و شروع کرد فریاد زدن . وقتی آرام شد گفت: من غسال هستم دیشب آخرهای شب به من گفتند یکی از #شهدا فردا باید تشییع شود و چون پشت جبهه #شهید شده است باید او را غسل دهی
وقتی که می خواستم این #شهید را کفن کنم دیدم یک شخص بزرگواری وارد شد گفت: برو بیرون من خودم باید این #شهید را کفن کنم.
من رفتم در وسط راه با خود گفتم این شخص که بود و چرا مرا بیرون کرد؟؟؟ با عجله برگشت و دیدم این #شهید کفن شده و تمام فضای غسالخانه بوی عطر گرفته بود.
از دیشب نمی دانستم رمز این جریان چه بود.اما حالا فهمیدم ...نشناختم...
منبع: کتاب روایت مقدس صفحه ۹۶ به نقل از نگارنده کتاب "میر مهر" حجه الاسلام سید مسعود پور آقایی
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeyna
#شهدا_و_امام_زمان_عج
در عملیات والفجر8 قرار بود از رودخانه وحشی اروند عبور کنیم رودخانه ای که عرض آن در نقاط مختلف از 500 تا 1200 مترمربع گزارش شده بود! عبور از اروند و انجام عملیات به دلیل موانع طبیعی و نیز موانع مصنوعی ایجادشده توسط دشمن غیرممکن بود. شب عملیات بعد از مدت ها بررسی و طراحی،
قرار شد 10_12 نفر از بچه ها غواصی و از رودخانه عبور کنند اما برای آنکه توسط آب برده و از هم جدا نشوند با طناب به هم وصل شوند و چیزی اضافه همراه نداشته باشند.
مرتضی قربانی تعریف می کند وقتی چک کردم دیدم قسمتی از سر طناب را آزاد گذشته اند، در اعتراض گفتم: مگر قرار نبود طناب اضافه نشود. شهید تازیکه گفت: این رودخانه وحشی است عبور از آن کار ما نیست ... ما صاحب داریم صاحبمان ما را از اروند عبور می دهد سر طناب را آزاد گذاشتم که به دست امام زمان(عج) باشد.
«شهید حبیب رضا آقانظری» در وصیتنامه اش آورده: آقاجان دوست دارم گوشه ای بنشینم و شما هم مقابل من بنشینید آنقدر نگاه تان می کردم و گریه می کردم تا از هوش بروم، وقتی به هوش می آمدم، می دیدم سرم روی پای شما است: «عزيزٌ عَلَيَّ اَنْ اَرَي الْخَلْقَ وَلا تُري» شهدا با این اعتقاد و نگاه در دامان امام زمان(عج) به شهادت می رسیدند.
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷