#السلام_علیک
#یا_سدالشهداء
#یا_اباعبدالله_الحسین_ع
#خاطرات_شهدا
#عاشقانه_های_شهدا
یه دستش #قطع شده بود، اما دست بردار جبهه نبود.
بهش گفتند: با یه دست که نمیتونی بجنگی ، برو عقب.
می گفت: مگه #حضرت_ابوالفضل_ع با یه دست نجنگید؟
مگه نفرمود: والله ان قطعتمو یمینی، انّی احامی ابداً عن دینی
عملیات والفجر ۴ مسئول محور بود.
حمید باکری بهش ماموریت داده بود گردان #حضرت_ابوالفضل_ع رو از محاصره دشمن نجات بده.
با عده ای از نیروهاش رفت به سمت منطقه ی ماموریت.
لحظه های آخر که #قمقمه رو آوردن نزدیک لبای #خشکش گفته بود:
مگه مولایمان #امام_حسین_ع در لحظه #شهادت آب آشامید که من بیاشامم.
#شهید که شد، هم #تشنه لب بودهم #بی_دست...
#ما_ملت_امام_حسینیم
#عاشورای_حسینی_تسلیت
#شهدا_و_محرم
#عارف_شهید
#احمدعلی_نیری
احمدآقا توسل به اهل بیت علیهم السلام، خصوصاً #کشتی_نجات آقااباعبدالله را بهترین وسیله تقرب به پروردگار و محو گناهان می دانست. برای همین به بنده امر میکرد که برای بچه ها مداحی کنم.
در دستنوشته های احمدآقا به این امر بسیار مهم بسیار سفارش شده.
حتی توصیه میکرد که برای ازبین رفتن تاریکی قلب و روح، متوسل به #شهید_کربلا شوید.
در یکی از متن های جامانده در دفتر خاطرات احمدآقا، در مورد امام #حسین علیه السلام آمده :
"روز اربعین وقتی به هیئت رفتم، در خود تاریکی میدیدم. مشاهده کردم قفسی در اطراف من ایجاد شده و زندانی شده ام!
اما وقتی سینه زنی و عزاداری آغاز شد، مشاهده کردم که قفس از بین رفت. این هم از کرامات مجلس سیدالشهدا علیه السلام است."
بارها شنیده بودم که میگفت: در مجالس عزای #سیدالشهدا، نوری وجود دارد که منشأ آن حرم مطهر آقاست. در این مجالس، گویی خود حضرت در کنار در می ایستد و از میهمانان خود پذیرایی میکند.
از دیگر معصومین که احمدآقا زیاد به ایشان متوسل می شد، وجود نازنین #صدیقه_کبری، حضرت زهرا سلام الله علیها بود. نام مبارک ایشان، همیشه بر زبان احمدآقا جاری بود.
برای من جای تعجب است! بسیاری از شهدای وارسته و سالک الی الله که با شهادت از دنیا رفتند، ارادت قلبی به امّ الأئمه سلام الله علیها داشتند.
احمدآقا در یکی از یادگارهای خود آورده:
خدارا شکر، مقام بالایی نزد امّ الأئمه حضرت زهرا سلام الله علیها دارم.
#صلی_الله_علیک
#یا_اباعبدالله_الحسین_ع