هدایت شده از نسیم فقاهت و توحید
شب جمعه ست دلم کرببلا میخواهد
در حرم حال مناجات و بکا میخواهد
شب جمعه ست دلم شوق پریدن دارد
بوسه بر پهنه ی ایوان طلا میخواهد
اللهم ارزقنا زیارة الحسين عليه السلام
@khanjanidroos
🔴 پویش موج مؤومنین
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ
🔳حریر علیه حیا!
از آنجایی که زن یک نقطه بسیار قویتر از مرد در فرهنگ ایرانی و فرهنگ اسلامی است دشمن تمرکز عجیبی برای به هرز کشاندن زنان مسلمان دارد تا سبک زندگی و تفکر زن ایرانی را به کل تغییر دهد.
چه از طریق فضای مجازی و چه از طریق شبکه های فارسی زبان! روش جدیدی که طی دوسال گذشته با آن برخورد کردیم مد و استایل هست در گذشته دامنه مدها برای خانمها نهایتا به مانتویی شدن خانمها سپس مانتو چاک دار و شال بجای روسری و مانتو کوتاه ختم می شد اما حالا غیر از مانتو جلوباز نمی توانی در بازار پیدا کنی طوری که برای یک مانتو پوشیده و زیبا باید مدتها وقت بگذاری اما با پدیده ای نو و دسته اولی برخورد کردیم حریر! بله مانتو های حریر هم کم کم دارند رخنه میکنند ضربه آخر بر فرهنگ پوشش ! این بسیار خطرناک هست آنهایی که بر اساس مد لباس می پوشند لاجرم سمت این لباس ها هم می روند و وقتی وارد مکان عمومی می شوند دیگر جایی برای پوشاندن وجود ندارد مگر تعویض مانتو
و مسلما مانتو دیگه همراه خودشان ندارند.
حریر آخرین پازل علیه پوشش که اگر جمع نشود و رخنه کند ...
حریر علیه حیا!
https://my.farsnews.com/c/9284
🔲🔳 شهر اگر سقوط کرد پس می گیریم
مراقب دینتان باشید که سقوط نکند.
شهید محمد جهان آرا
.
🔲🔳به تأسی از آقاابا عبدالله(ع) که برای اجرای امربه معروف و نهی از منکر قیام کردند از این پویش مردمی با مطالبه گری از مسئولین که یکی از شیوه های امربه معروف و نهی از منکر است حمایت می کنیم.
🔴 لزوم نشر حداکثری
⏪ اگر 50 حامی جمع کنید خبرنگار فارس از مسئول مربوطه پیگیری میکند. اگر 500 حامی جمع آوری کنید، گزارش کاملی از ایده شما منتشر خواهد شد و اگر 5 هزار حامی جمع کنید ما از بالاترین مقام مربوطه مشکل شما را پیگیری میکینم. حتی اگر 50 هزار حامی جمعآوری کنید، نمایندگان مجلس میتوانند آن را در مجلس برای شما پیگیری کنند.
ان تنصرالله ینصرکم و یثبت اقدامکم
روایاتی از جبهه شمال غرب...
.
. ( قسمت اول )
یه شهدایی هستند که بعد از جنگ ، عملیاتهایی عظیم انجام دادند ولی خیلی غریب هستند
از امروز در روایت هایی کوتاه در چند قسمت به شرح عملیات و نحوه شهادت آنها میپردازم
حضرت آقا در مورد این عزیزان میفرمایند:
((تبلیغات برای این عملیات(ضدپژاک)بسیار ضعیف بود، مردم نمیدانند شما چه کردید)) .
.
.
.
.شهدای یگان ویژه صابرین نزسا(۹۰/۶/۱۳)
ادامه دارد...
#آشنایےباگروهک.پژاک
#شهدای.غرب.واقعا.مظلوم.هستند
🌹تهیه شده در گروه رسـمى شهيــد مـــدافــع حـــرم عبـــــدالصــــــالـــــح زارع🌹
تاريخ شهادت : ١٣٩٤/١١/١٦
محل شهادت : رتيان ( شمال حلب )
لینک کانال #شهید_مدافع_حرم_عبدالصالح_زارع در پیام رسان ایرانی سروش
https://sapp.ir/joingroup/mEj41P5HdF0Crz2QSfnaBJKv..
روایاتی از جبهه شمال غرب
( قسمت دوم )
سردار پاکپور فرمانده نزسا:
پژاک، شعبه ای از گروهک تروریستی پ.ک.ک است
این گروهک برای اقدام ضد امنیتی علیه جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت و حدود سال ۱۳۸۳ توسط آمریکایی ها از بدنه پ.ک.ک جدا شد
آنها در ایران فعال بودند و جذب داشتند
اما نیروهای این گروه،عمدتا از کشورهای سوریه,عراق و ترکیه هستند
میشه گفت حدود بیست درصد نیروهاشون ایرانی هستند
تمام فعالیت هاشون با اجازه و فشار مستقیم آمریکاست
پ.ک.ک از سال ۱۳۶۰ در شمال غرب کشور دارای مقرهایی بود ، اما فعالیت نظامی نداشتند
اما بعد از پایان جنگ، وارد فاز دیگه ای شد
سال ۱۳۸۳ با شهادت شهید قهاری، سپاه به طور مستقیم با این گروهک درگیر شد
البته تا سال۱۳۹۰ به جز چند عملیات کوچک، فقط حالت دفاعی داشتیم
اکثرا این گروهک به مقرهای سپاه و نیروی انتظامی و مردم حمله میکردند
تا اینکه حضرت آقا این موضوع را مطرح کردند که ما نباید در سنگر بمانیم و منتظر حمله باشیم، بلکه دشمن باید همیشه در انتظار حمله ی ما باشد...
ادامه دارد...
#آشنایےباگروهک.پژاک
#شهدای.غرب.واقعا.مظلوم.هستند
🌹تهیه شده در گروه رسـمى شهيــد مـــدافــع حـــرم عبـــــدالصــــــالـــــح زارع🌹
تاريخ شهادت : ١٣٩٤/١١/١٦
محل شهادت : رتيان ( شمال حلب )
لینک گروه #شهید_مدافع_حرم_عبدالصالح_زارع در پیام رسان ایرانی سروش
https://sapp.ir/joingroup/mEj41P5HdF0Crz2QSfnaBJKv..
سلام و عرض ادب
امشب در شب هفتم محرم
طبق سنت سنوات گذشته مسجد محل
دسته عزا در محل براه انداخته،
مظلومیت و عطش را در کوچههای محل فریاد میزنیم
جمعه ۱۵ شهریور/شب هفتم محرم/ پس از اقامه عزا در مسجد
طبق سنت هرساله مسجد حضرت زینب علیها السلام
امشب هفتم محرم دسته عزا ی ابا عبدالله الحسین علیه السلام جهت زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهداء و پیوند و میثاق دوباره ی همسایگان با شهدای محله و خانواده های گرانقدرشان ، لطفا خانواده های معظم شهداء ساعت 21:45 دقیقه در بلوار شهیدان ربانی نژاد . نبش کوچه ۴ شهید قلی زاده حضور بهم رسانند .
#ستاد یادواره امام زادگان عشق#
هدایت شده از رسانه اجتماعی مسجد و محله
ارسال شده از سروش+:
🌷جانم میرود🌷
قسمت سیو پنجم
✍ فاطمه امیری
نفس کشیدن را برایش سخت ڪرده بود آرام قدم برداشت و به طرف هیئت رفت خیلی شلوغ بود از دور سارا و زهرا را که مشغول پخش چایی بین خانم ها بود را دید خودش را پشت یک خانم چادری مخفی کرد تا دخترها او را نبینند
دوست داشت الان تنها بماند
با دیدن کنجی یاد آن شب افتاد آنجا دقیقا همان جایی بود که آن شب که به هیئت آمده بود ایستاده بود
به طرف آن کنج رفت و ایستاد مداح شروع ڪرد به مداحی ڪردن
مــــیباره بارون روی سر مجنون توی خیابونه رویایی
میلرزه پاهاش بارونیه چشماش میگه خدایی تو آقایی
مهیا فقط بهانه ای برای ریختن اشک هایش می خواست که با صدای زیبای مداح سر جایش نشست و شروع به گریه کرد
من مانوســــم با حرمت آقا حرم تو والله بروم بهشته
انگار دستی اومدا از غیب
روی دلم اینجوری برات نوشته
همه جوونا هم صدا مداح را همراهی ڪردند
ــــ ڪربلا ڪربلا ڪربلا اللهم ارزقنا
مهیا به هق هق افتاده بود خودش نمی دانست چرا از آن روز که تو هیئت با آن مرد که برایش غریبه بود دردو دل ڪرده بود آشنا شده بود کلافه شده
از آن روز خودش نمی دانست چه به سرش آمده بود یواشکی کتاب های پدرش را می برد و مطالعه می کرد بعضی وقت ها یواشکی در گوگل اسم امام حسین را سرچ می کرد و مطالب را می خواند او
احساس خوبی به آن مرد داشت سرش را بلند کرد و روبه آسمان گفت
ــــ میشه همینطور که امام حسین بقیه هستی، امام حسینم بشی
سرش را پایین انداخت و شروع به گریه کرد
میدونم آخر یه روزه ڪنار تو آروم بگیرم
با چشمای تر یا ڪه توی هیئت وسط روضه بمیرم
بی اختیار یاد بچگی هایش افتاد که مادرش با لباس مشکی او را به هیئت می آورد با یاد آن روز ها وسط گریه هایش لبخندی روی لب هایش نشست
یادم میاد ڪه مادرم هرشب منو میاوردش میون هیئت
یادم میاد مادر من با اشڪ می گفت توررو کشتن تو اوج غربت
مهیا با تکان هایی که به او داده می شد سرش را بلند کرد
پسر بچه ای بود
با بغض به مهیا نگاه می کرد
ــــ خاله
مهیا اشک هایش را پاک کرد
ـــ جانم خاله
پسر بچه دستی روی چشمان مهیا کشید
ـــ خاله بلا تی گلیه می کلدی
مهیا بوسه ای به دستش زد
ـــ چون دختر بدی بودم
ــ نه خاله تو دختل خوبی هستی اینم برا تو
ادامه دارد ...
╰─┅═ঈ🌺🌺🌺🌺ঈ═┅╯