eitaa logo
امام زادگان عشق
98 دنبال‌کننده
14.2هزار عکس
3.7هزار ویدیو
313 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ویژه برنامه گرامیداشت ۱۳ آبان واجرای سرود سلام فرمانده با حضور حاج ابوذر روحی و فرزندان شهدای مدافع حرم و مردم شریف قم در جوار یادمان شهدا گمنام کوه خضر نبی «علیه السلام» 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قطعه ای که توسط گروه سرود ماح در قم و در جوار شهدای گمنام اجرا شد. 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
صدا ۰۰۱.m4a
20.8M
روضه شام شهادت حضرت فاطمه معصومه «علیها السلام» مسجد حضرت زینب «علیها السلام» 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
recording-20221103-195306.mp3
32.4M
🌹🌹🌹🌹 مداحی و روضه حاج ابوذر روحی در یادواره شهدای مسجد رسالت ۱۲ آبان ۱۴۰۱ 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
روایتی از زندگی ۴۰ساله همسر گرامی سرلشکر شهید حاج حسین همدانی : چهل و پنجم گفتم: «مامان، مامان نیا، زردی اینجاست!» با فریاد من، مامان ترسید دستش شل شد و قابلمه خورشت قرمه سبزی روی فرش افتاد و اتاق شد یکی پا خورشت. «زردی» را به سختی بیرون کردم. حیوان بوی گوشت به دماغش خورده بود و نمی خواست برود. آن روز، مادرم تمام وسایل داخل اتاق مثل فرش ها را به حمال داد و با الاغ بردند فرش شویی همدان. غیر از فرش بقیه وسایل را شست و با اینکه تمیز شده بودند باز مادرم به دلش نمی چسبید می گفت: «سگ اومده همه جا نجس شده.» وقتی آقام آمد ماجرا را شنید و دید هنوز اسیر آب و آب کشی هستیم، از زبان عمه ام گفت: «خانم عروس، چرا، وسواس نشون میدی، اینجوری خودتو پیر می کنی.» اما مامان دست از حساسیت برنمیداشت. آن سال ها، تلویزیون تازه به خانه مردم آمده بود. دخترعمه منصور، تلویزیون داشته و تنها سریال تلویزیون - مرادبرقی را نگاه می کردند. ما تلویزیون نداشتیم؛ یعنی آقام پول داشت اما میگفت، تلویزیون حرام است. می پرسیدم: «پس چرا منصورخانم داره؟» می گفت:حالا، شوهرش حسین آقا یه خریدی کرده، حتما دوست داشته، من دوست ندارم چکار کنم.» وقت پخش سریال «مرادبرقی» خانه دخترعمه منصور مثل سینما می شد. ما می رفتیم و حتى همسایه ها هم جمع می شدند. حسین آقا۔ شوهرش تخمه آفتاب گردان می خرید، چغ چغ میشکستیم و وقتی فیلم تمام می شد، کف اتاق پر از آشغال تخمه بود گاهی عمه و پسرانش حسین و اصغر هم می آمدند منزل منصورخانم. حالا به غیراز دخترعمه منصور، خواهرش اکرم هم شوهر کرده بود و 👇👇👇👇
عمه به غیر از حسین و اصغر، کسی را کنار خود نمی دید. البته هر بار که می آمد، با آن لحن مهربان کنار حسین، می گفت: پروانه جان، عروس خوبم، خیلی دلم برات تنگ شده.» من سرخ میشدم و زیرچشمی به حسین نگاه می کردم. او هم سرخ میشد و از اتاق بیرون میرفت. حسین در اداره گمرک تهران به عنوان انباردار کار می کرد. کار انبارداری را فقط به آدمهای خاطرجمع و دست پاک میدادند. حسین خیلی جا افتاده تر از سنش بود. اگرچه ۹ سال از من بزرگتر بود. در دلم مهری نسبت به او ایجاد شده بود. این مهر از ایمان او بود یا از تلاش او یا از آشنایی دیرینه از کودکی یا تعریفهای آقا و مامانم یا زمزمه های مهربانانه عمه از دیرباز یا... نمیدانم. هرچه بود، فکر می کردم مرد آینده زندگی است.اما من از حسین نمیدانستم که او هم به من همین احساس را دارد یا نه. از فرط نجابتی که داشت، نه حرفی میزد و نه عکس العملی نشان میداد. سرش را پایین می انداخت و سرخ میشد و همین سرخ شدن، مهرش را به دلم بیشتر می کرد. پس از مدتی عمه با حسین و اصغر به تهران رفتند. حسین توی خیابان، جوادیه در منطقه محروم و فقیرنشین تهران یک اتاق اجاره کرده بود. عمه دعوتمان کرد. عصر به تهران رسیدیم. حسین هم پیش پای ما رسید و صدای اذان می آمد، بلافاصله رفت، وضو گرفت و نمازش را خواند. خیلی خوشم آمد. بعد از نماز با اشاره عمه، از کبابی سر کوچه، چند سیخ کوبیده گرفت. چون میهمان عمه بودیم، عروس گلم و از این حرفها بهم نگفت، میدانست حسین خجالت میکشد و نمیخواست حرفی بزند که حسین مجبور شود، برود. آن روز یکی از شیرین ترین روزهای زندگی ام بود. وقتی برگشتیم، گفتند، حسین به خدمت سربازی رفت. رفت و غمی پنهان گوشه دلم نشست. ⬅️ ادامه دارد.... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 نماهنگ "خونه امن" با صدای سجاد محمدی 🔘تهیه شده در مرکز رسانه و فضای مجازی آستان مقدس حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها 🔷🔸💠🔸🔷 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
در شب رحلت شهادت گونه حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها و هفتمین روز شهدای حادثه مرقد شاه چراغ علی بن موسی علیه السلام یادواره شهدای گردان حضرت معصونه سلام الله علیها با حضور پیشکسوتان جهاد و شهادت و امت حزب الله برگزار گردید . خاطره گویی حاج تقی جعفری. سخنرانی حجه الاسلام ابوالقاسم ، مداحی حاج سیدمهدی میرداماد همراه با تجلیل از تعدادی پیشکسوتان گردان حضرت معصومه س و .. از برنامه های این یادواره بود. 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ⚠️ چرا اداره‌کنندگان اغتشاش دستور به عملیات ترور می‌دهند؟ ⭕️ دنبال ترساندن و خسته کردن ما مردم‌ هستند! ⭕️ برخی عمامه‌به‌سرهای ناباب هم ابوموسی‌‌ اشعری‌وار، ادای صلحِ کل در می‌آورند و طرفین را به عدم خشونت دعوت می‌کنند!! ⭕️ لعنت خدا بر تو که به این بی‌پناهِ گلوله‌خورده می‌گویی: خشونت نکن! مگر او چه خشونتی کرد؟!! 🔰 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
💢 وصیت نامہ جالب یک شهید ۱۳ سالہ درتشیع جنازه من ، پرچم امریکا را بہ اتش بڪشید تا مردم بدانند ڪہ من ضدامریڪایے وتابع ولایت فقیہ هستم. 🌷 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴〰🏴〰🏴〰🏴 بسم الله الرحمن الرحيم 🌹 🌹 آیات 38تا41 سوره آل عمران 🌹 بخش دوم 📚 : قصه حضرت زکریا علیه السلام 🌸 هنالك دعا زکریا ربه قال رب هب لی من لدنك ذرية طيبة إنك سميع الدعآء (38) فَنَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَهُوَ قَآئِمٌ يُصَلِّى فِى الِْمحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيّاً مِّنَ الصالحينَ (39) قال رب أنى يكون لی غلام و قد بلغنى الكبر و امرأتى عاقر كذلك الله يفعل ما يشآء (40) قال رب اجعل لى ءاية قال ءايتك ألا تكلم الناس ثلاثة أيام إلا رمزا و اذكر ربك كثيراً و سبح بالعشى و الإبكار (41) 🔴 ترجمه آیات و کلمات در جلسه قبلی بیان شد. 🌸 حنة همسر عمران با اشياع همسر زکریا خواهر بودند و هر دو عقیم و نازا. حنة با ديدن صحنه ى غذا دادن پرنده به جوجه هایش منقلب شد و به درگاه خدا کرد ، خداوند هم اجابتش کرد و به او مریم عطا کرد. قبل از تولد مریم ، عمران از دنیا رفت. مریم که کمی بزرگتر شد برای خدمتگزاری به بیت المقدس سپرده شد و سرپرستی مریم به سپرده شد. هر گاه زکریا در محراب عبادت بر مریم وارد می شد میوه هایی نزد او می یافت که مربوط به فصل های دیگر است. می پرسید: ای مریم این از کجا آمده است؟ مریم در پاسخ می گفت: آن از نزد خداست. همانا خداوند به هر کسی بخواهد بی شمار روزی می دهد. حضرت زکریا علیه السلام وقتی مقام و مرتبه علیه السلام را دید ، با ایمان به پروردگار از خداوند طلب فرزند کرد تا شاید در فصل پیری خداوند که بر همه چیز قادر است به او فرزند دهد. هنا لك دعا زكريا ربه قال رب هب لى من لدنك ذرية طيبة إنك سميع الدعآء: آنجا بود که زکریا پروردگارش را خواند و گفت: پروردگارا! از جانب خودت فرزندی پاک به من عطا کن که همانا تو شنوای دعایی. 🌸 فنادته الملائكة و هو قائم یصلی فی المحراب أن الله يبشرك بيحيى: پس فرشتگان او را ندا دادند در حالی که زکریا در محراب عبادت به نماز ایستاده بود، که خداوند تو را به فرزندی به نام یحیی بشارت می دهد. یعنی حیات بخش و این اسم را خود خداوند تعیین کرده است. خداوند هم دعاى زكريا را اجابت کرد و هم اسم فرزند او را تعیین کرد و هم اوصاف این فرزند پاکیزه را بیان نمود: 1⃣ : تصديق کننده کلمة الله منظور از کلمة الله در اينجا حضرت عيسى عليه السلام است. به مخلوقات كه آثار خداوند هستند كلمات گفته می شوند. انبيا یکدیگر را تصدیق می کنند. 2⃣ : یحیی آقا و پیشوا خواهد بود. 3⃣ : پارسا و خویشتندار و باعفت خواهد بود 4⃣ : و پیامبری از شایستگان خواهد بود. 🌸 از شنیدن این بشارت غرق شادی شد و عرض کرد: قال رب أنى يكون لى غلام و قد بلغنى الكبر و امرأتى عاقر كذلك الله يفعل ما يشآء: زکریا گفت:پروردگارا! چگونه برای من فرزندی خواهد بود، در حالی که پیری من فرا رسیده و همسرم نازا است؟ (خداوند) فرمود: این چنین خداوند هر چه را بخواهد انجام می دهد. با این پاسخ کوتاه که تکیه بر نفوذ اراده ی الهی داشت ، زکریا قانع شد. قال رب اجعل لی ءاية قال ءايتك ألا تكلم الناس ثلاثة أيام إلا رمزا و أذكر ربك كثيرا و سبح بالعشى و الإبكار: گفت: پروردگارا! برای من نشانه ای قرار ده. فرمود: نشانه ی تو آن است که تا سه روز با مردم سخن نگویی، مگر از طریق اشاره و پروردگار خود را بسیار زیاد یاد کن و هنگام شامگاه و بامداد او را تسبیح کن. به این ترتیب درخواست زکریا را پذیرفت و سه شبانه روز زبان او از سخن گفتن با مردم باز ماند در حالی که فقط ذکر خدا می گفت. این نشانه ای از قدرت پروردگار بر همه چیز بود ، خدایی که می تواند زبان بسته را به هنگام ذکرش باز کند ، پس می تواند در رحم زن نازا، فرزندی با ایمان و پیامبری شایسته بوجود آورد که مظهر یاد پروردگار باشد. ⬅️ پیام های آیات در جلسه بعدی... 🏴〰🏴〰🏴