🇮🇷🇮🇷 #وقتی مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷
✒قسمت بیست و دوم
فصل دوم
پایگاه راه خون (۱۱)
... مزه جلوتر رفتن از نیروهای خودی تا سنگر دشمن زیر دندانم رفت اما نه به شوق درختتوت بلکه برای مینگذاری در مسیر گشتی دشمن.
آقای ناهیدی گفت: "تا این دسته گلها که توی این مسیرها کاشتهای کار دست نیروهای گشتی و اطلاعات عملیات خودمان نداده بیا با آنها به گشت برو.
این خبر خستگی بیش از سه ماه حضور در جبهه دزلی را از تنم بیرون آورد. اولین گشت را تا بیخ سنگرهای دشمن در محور مقابل ارتفاعات شنام رفتیم.
وقتی برگشتیم فقط به فکر گشت شناسایی بعدی بودم
بچههای اطلاعات عملیات در این چند روز تأثیر عمیقی بر من گذاشتند. با قرآن مانوس بودند. از خواندن نماز شب حتی برای یک شب غفلت نمیکردند. غیبت کسی را نمیکردند. اگر از کسی گلایه داشتند خیلی صمیمانه و صادقانه و بیهیاهو با او مطرح میکردند و در عین حال شوخ و با نشاط بودند.
مراوده با آنها آنچنان مجذوبم کرد که یادم آمد باید با تمام کسانی که در حقشان بدی کردهام حلالیت بخواهم. از غلام لبشکری. غلام بستنی فروش، سرایدار مدرسه و دهها نفر دیگر. این تصمیم مصادف بود با روزهای پایانی سهماهه من در جبهه دزلی مریوان.
آقای ناهیدی اجازه تسویه حساب و برگشت به همدان را داد منتها به این فکر افتادم که اگر در مسیر برگشت در راه تصادف کنم و بمیرم حلالیتطلبی من تحقق نیافته. لذا فکر کردم اول نامه حلالیتخواهی بنویسم و اگر زنده ماندم حضوراً از آنها حلالیت بطلبم.
تیر ماه ۶۰ بود که بچهها در خط گفتند حاج احمد اینجاست. از همکلامی با او سیر نمیشدم.
مثل همیشه با صلابت و متواضع پرسید:
-- بحمدلله مرد جنگ شدهای
-- هنوز اول راهم تا مرد شدن فاصله زیادی است.
-- اسمت چی بود؟
-- خوش لفظ. علی خوشلفظ
-- واقعا خوش لفظ هستی. من به مریوان برمیگردم. اگر میخواهی با من بیا
پریدم پشت تویوتا.
گفت: بیا جلو
کنار راننده نشستم.
حاج همت دوباره سر صحبت را باز کرد
-- نگفتی تو خط چه کار میکردی؟
-- اولش کنار قبضه خمپاره بودم. بعدش آموزش دیده بانی دیدم. وقت عملیات هر کاری از دستم آمد انجام دادم. آخرش هم به گشت و شناسایی رفتم.
کارهایم را که شمردم حاج احمد فقط گوش میداد. اما اسم گشت و شناسایی را که آوردم، سرش را چرخاند.
تعجب او از سر انکار نبود، بلکه میخواست انتهای افق اطلاعات و عملیات را نشان دهد. افقی که گام زدن و رسیدن به آن، سرمایه اخلاص میخواست و هوش و جسارت و بی ادعایی.
دستش را روی شانهام انداخت و گفت: "یک بلدچی باید اول خودش را بشناسد بعد خدای خودش را و بعد مسیر رسیدن به مقصد را. آن وقت می تواند دست دیگران را بگیرد و راه را از چاه نشان بدهد.
شاهکلید توفیق در عملیاتها دست بلدچیهاست. آنها باید گردانهای پیاده را از دل معبر و میدان مین عبور بدهند و برسانند بالای سر دشمن. اما باید قبل از این کار با دشمن نفس مبارزه کنند و از میدان تعلقات بگذرند.
فکر می کنم تو بتوانی بلدچی خوبی باشی، مرد!"
سرم را پایین انداختم.
به مریوان رسیدیم. دلم نمی خواست با حاج احمد خداحافظی کنم. تمامِ وجودم سرشار از پیوند روحی با او و بچههای سپاه مریوان بود. بغض راه گلویم را بست.
حاج احمد گفت: "برادر خوشلفظ! ما را فراموش نکنی؟ منتظرت هستم ...
◀️ ادامه دارد ...
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
هدایت شده از
امام زادگان عشق
1_1319577382.mp3
8.5M
•[ میخوایم با هم یه زیارت عاشورا بخونیم! ]
🎧 - با صدای سردار دلها -
ثواب این زیارت عاشورا رو هدیه می کنیم به روح ائمه اطهار علیهم السلام، روح امام شهداء، شهداء و اموات
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
بسم الله الرحمن الرحیم
#تفسیر_یک_دقیقه_ای_قرآن_جلسه_536
🌹 آیات 61تا63سوره نساء - بخش2
🌸 و إِذَا قِيلَ لَهُمْ تَعَالَواْ إلَى مَآ أَنْزَلَ اللَّهُ وإِلى الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُناَفِقِينَ يَصُدُّونَ عَنْكَ صُدُودا (61) فَكَيْفَ إِذَا أَصابَتْهُم مُّصِيَبةٌ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيهِمْ ثُمَّ جَآءُوكَ يَحْلِفُونَ بِاللَّهِ إِنْ أَرَدْنَآ إلَّآ إِحْساَناً وَتَوْفِيقا (62) أولئك الذين يعلم الله ما فى قلوبهم فأعرض عنهم و عظهم و قل لهم فى أنفسهم قولا بليغا (63)
ً
🍀 ترجمه: و وقتى به آنها گفته شود به سوی آنچه خداوند نازل کرده و به سوی پیامبر بیایید، منافقان را می بینی که به شدت از پذیرش دعوت تو روی می گردانند. (61) پس چگونه وقتى به خاطر كارهایى كه از قبل انجام دادند، مصیبتى و مشكلى به آنان مى رسد و (از براى رهایى از آن) سراغ تو مى آیند و به خدا سوگند یاد مى كنند كه هدف ما (از مراجعه به طاغوت) جز نیكى و توافق نبوده است. (62) آنان کسانی هستند که خداوند، آنچه را در دل هایشان دارند می داند. پس از آنها درگذر و آنها را موعظه کن و به آنان سخنی رسا که در جانشان اثر کند بگوی. (63)
🔴 در جلسه قبلي به شرح آیات پرداختیم و در این جلسه به پیام های آیات می پردازیم.
🔹 پیام های آیات61تا63سوره نساء
🌷 اگر چه #منافقان، تسلیم قانون خدا و فرمان پیامبر نیستند، ولی ما باید آنان را دعوت کنیم.
🌷 در #پذیرش دعوت انبیا، رشد و برتری است. ( تعالوا دعوت به بالا آمدن است )
🌷 مراجعه به #طاغوت و قضاوت خواهی از بیگانگان، خصلت و روحیه ی منافقان است.
🌷 #منافق، علاوه بر اعراض خود، مانع راه دیگران نیز می شود.
🌷 #منافقان ، حساسیتی نسبت به ایمان قلبی مردم به خداوند ندارند، ناراحتی عمده آنان اجتماع مردم بر گرد رهبر آسمانی است.
🌷 #منافقان هنگام بروز مشکل و احساس خطر به سراغ رهبران الهی می آیند.
🌷 مراجعه به طاغوت، مصیبت هایی به دنبال دارد.
🌷 #منافقان ، خلاف های خود را توجیه می کنند.
🌷 #منافق سوگند به خدا را پوششی برای اهداف خود قرار می دهد.
🌷 گاهی واژه های #مقدس دستاویز افراد مقدس می شود.
🌷 تلاش #منافقان بیهوده است، چون خداوند هم از درون و نیاتشان آگاه است و هم به موقع افشاگری می کند.
🌷 معذرت خواهی #منافقان، صادقانه نیست و گرنه فرمان اعراض از آنان صادر نمی شد.
🌷 شیوه برخورد #رهبر با منافقان باید شیوه اعراض و موعظه باشد.
🌷 در مقام #موعظه، باید با صراحت، منافقان را نسبت به عواقب کار و سرنوشتشان هشدار داد.
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
هدایت شده از
امام زادگان عشق
افتخار نسل ما اینه که...
توی عصری زندگی میکنیم که
قراره اسرائیل، توی اون دوره
به دستِ ما نابود بشه...
"شهید حسین ولایتی فر"
ســــلام ✋
#عاقبتتان_شهـــ🌹ـــدایی
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
دردفترچهخاطراتشآخرین
جملاتراچنیننوشتهاست:📖
✍انشاءاللهشهادتم
صدقگفتارمراگواهیمیدهد
شکنکنیدومطمئنباشید
راهولایتهمانراهعلیست
رهبربرحقفقطسیدعلیست ...
#شهید_محسن_حججی...🌷🕊
آغاز زعامت #علمدار عصر #ظهور بر #امام_زمان ارواحنا فداه و منتظرانش مبارک باد.
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🌷دنيا شما را فريب ندهد و اين چند روز دنياى زودگذر را فداى آخرت کنيد. زيرا دنيا جاى ماندن نيست و براى رسيدن به هدف اصلى که همان لقاءالله است کوشا باشيد. از همه دوستان و آشنايان مىخواهم که مرا حلال کنند. پيامم به شما بازماندگان شهيدان اين است که همچنان مقاوم باشيد و صبر را پيشه خود سازيد که «انالله مع الصابرين» و بدانيد که اين سختيها و مصيبتها بسيار زودگذر و تمام شدنى است.
🌷هوشيار باشيد و غير از اسلام و قرآن به چيز ديگرى فکر نکنيد. مادر و خواهرانم بعداز شهادت من زينبگونه پيام شهيدان راه خدا را به گوش جهانيان برسانيد و راه شهيدان را ادامه بدهيد و بدانيد که راه سعادت و خير و برکت اين است و ديگر راهها به گمراهى مىانجامد و هميشه و در همه حال به فکر خدا باشيد.
"شهیدعمار محتشمی"
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
🔷 ابرموشک فتاح توسط هیچ موشکی قابل انهدام نیست
سردار حاجی زاده، فرمانده نیروی هوافضای سپاه پاسداران:
🔸موشکی که امروز رونمایی آن صورت گرفت، در دنیا کمنظیر است؛ به نحوی که با رونمایی این موشک ایران جزو چهار کشور دارای این فناوری شد.
🔸موشک فتاح به دلیل فناوریای که دارد، هیچ ضد موشکی برای آن وجود ندارد.
🔸موشک فتاح به دلیل نوع حرکت آن که در جهات و ارتفاع مختلف است، توسط هیچ موشکی قابل انهدام نیست.
🔸سرعت موشک فتاح ۱۳ ماخ است و موشکی که دارای چنین سرعتی باشد، مقابله با آن ناممکن خواهد بود؛ همچنین برد این موشک هزار و ۴۰۰ کیلومتر تعیین شده که در محدوده هدف بهصورت دقیق اصابت میکند.
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣سید مرتضی دوربین را برداشت و به میان مردم رفت!
⭕️ روایت بغض آلود شهید آوینی از لحظه عروج ملکوتی امام خمینی (ره) در خیابانهای تهران
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ شهید بهشتی چگونه خانه خود را برای خانواده تبدیل به بهشت کرده بود؟
شهید #سیدمحمد_بهشتی🕊🌹
خوب است انسان جای پا و نشانی نداشته باشد و در خدا گم شود. کار خوبمان را فراموش کنیم، کار بدمان را هم زود استغفار کنیم و فراموش کنیم تا بینشان شویم.
🌱 مرحوم حاج اسماعیل دولابی 🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 ... و به فیض شهادت نائل آمد
🎥 تشییع شهید والامقام حاج مهدی طهماسبی
#شانزدهم_خرداد
#هفتمین_سالگرد_شهید_طهماسبی
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
محبت درمانی (8).mp3
8.55M
🔖#منبرهای_کوتاه
📚 سلسله جلسات محبت درمانی 8
🌱 این مجموعه محبت خدا به بنده ها و محبت انسان ها با تکیه بر آیات و روایات پرداخته است.
فوق العاده زیباست از دست ندید👌
🎵استاد شجاعی
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
☘ سلام بر ابراهیم ☘
💥 رسيدگي به مردم
✔️راوی : جمعي از دوستان شهيد
🔸«بندگان #خانواده من هستند پس محبوبترين افراد نزد من کساني هستند که نسبت به آنها مهربانتر و در رفع #حوائج آنها بيشتر #کوشش کنند. »
عجيب بود! جمعيت زيادي در ابتداي خيابان شهيد سعيدي جمع شده بودند.
🔸با #ابراهيم رفتيم جلو، پرسيدم: چي شده!؟
گفت: اين پسر عقب مانده ذهني است، هر روز اينجاست. سطل آب کثيف را از جوي بر ميدارد و به آدمهاي خوش تيپ و قيافه ميپاشد!
مردم کم کم متفرق ميشدند. مردي با کت و شلوار #آراسته توسط پسرك خيس شده بود. مرد گفت: نميدانم با اين آدم عقب مانده چه کنم. آن آقا هم رفت. ما مانديم و آن پسر!
ابراهيم به پسرک گفت: چرا مردم رو خيس ميکني؟
پسرك خنديد و گفت: خوشم مياد. ابراهيم کمي فکر کرد و گفت:
کسي به تو ميگه آب بپاشي؟ پسرك گفت: اونها پنج ريال به من ميدن و ميگن به کي آب بپاشم. بعد هم طرف ديگر خيابان را نشان داد. سه جوان هرزه و بيکار ميخنديدند. ابراهيم ميخواست به سمت آنهابرود، اما ايستاد.کمي فکر کرد و بعد گفت: پسر، خونه شما کجاست؟
🔸پسر راه خانه شان را نشان داد. ابراهيم گفت: اگه ديگه مردم رو #اذيت نکني، من روزي ده ريال بهت ميدم، باشه؟ #پسرک قبول کرد. وقتي جلوي خانه آنها رسيديم، ابراهيم با مادر آن پسرک صحبت کرد. به اين ترتيب مشکلي را از سر راه مردم بر طرف نمود.
٭٭٭
🔸در #بازرسي تربيت بدني مشغول بوديم. بعد از گرفتن حقوق و پايان ساعت اداري، پرسيد: #موتور آوردي؟
گفتم: آره چطور!؟ گفت: اگه کاري نداري بيا با هم بريم فروشگاه. تقريباً همه حقوقش را خريد کرد. از برنج و گوشت، تا صابون و... همه چيز خريد. انگار ليستي براي خريد به او داد ه بودند! بعد با هم رفتيم سمت مجيديه، وارد کوچه شديم. ابراهيم درب خانه اي را زد.
🔸پيرزني که #حجاب درستي نداشت دم در آمد. ابراهيم همه وسائل را تحويل داد. يك صليب گردن #پيرزن بود. خيلي تعجب کردم! در راه برگشت گفتم:
داش ابرام اين خانم #ارمني بود؟! گفت: آره چطور مگه!؟ آمدم كنار خيابان. موتور را نگه داشتم و با عصبانيت گفتم: بابا، اين همه #فقير مسلمون هست، تو رفتي سراغ مسيحيا!
🔸همينطور كه پشت سر من نشسته بود گفت: مسلمونها رو کسي هست کمک کنه.
تازه، کميته امداد هم راه افتاده، کمکشون ميکنه. اما اين بنده هاي خدا کسي رو ندارند.با ين کار، هم مشکلاتشان کم ميشه، هم دلشان به امام و #انقلاب گرم ميشه.
٭٭٭
🔸26 سال از #شهادت ابراهيم گذشت. مطالب #كتاب جمع آوري و آماده چاپ شد. يكي از نمازگزاران #مسجد مرا صدا كرد و گفت: براي مراسم يادمان آقا ابراهيم هر كاري داشته باشيد ما در خدمتيم. با تعجب گفتم:
شما شهيد #هادي رو ميشناختيد!؟ ايشون رو ديده بوديد!؟
گفت: نه، من تا پارسال كه مراسم يادواره برگزار شد چيزي از شهيد هادي نميدونستم. اما آقا ابرام حق بزرگي گردن من داره!
🔸براي رفتن عجله داشتم، اما نزديكتر آمدم. باتعجب پرسيدم: چه حقي!؟
گفت: در مراسم پارسال جاسوئيچي عكس آقا ابراهيم را توزيع كرديد.
من هم گرفتم و به #سوئيچ ماشينم بستم. چند روز قبل، با خانواده از مسافرت برميگشتيم. در راه جلوي يك مهمانپذير توقف كرديم.
وقتي خواستيم سوار شويم باتعجب ديدم كه سوئيچ را داخل #ماشين جا گذاشتم! درها قفل بود. به خانمم گفتم: #كليد يدكي رو داري؟ او هم گفت: نه،كيفم داخل ماشينه!
🔸خيلي #ناراحت شدم. هر كاري كردم در باز نشد. هوا خيلي سرد بود. با خودم گفتم شيشه بغل را بشكنم. اما هوا سرد بود و راه طولاني.
يكدفعه چشمم به عكس آقا ابراهيم افتاد. انگار از روي جاسوئيچي به من نگاه ميكرد. من هم كمي نگاهش كردم و گفتم:آقا ابرام، من شنيدم تا زنده بودي مشكل مردم رو حل ميكردي. شهيد هم كه هميشه زنده است. بعد گفتم: خدايا به آبروي شهيد هادي مشكلم رو حل كن.
🔸تو همين حال يكدفعه دستم داخل جيب كُتم رفت. دسته كليد منزل را برداشتم! ناخواسته يكي از كليدها را داخل قفل دَر ماشين كردم. با يك تكان، قفل باز شد.
با #خوشحالي وارد ماشين شديم و از خدا تشكر كردم. بعد به عكس آقا ابراهيم خيره شدم وگفتم: ممنونم، انشاءالله جبران كنم. هنوز حركت نكرده بودم كه خانمم پرسيد: در ماشين با كدام كليد باز شد؟
🔸با تعجب گفتم: راست ميگي، كدوم كليد بود!؟ پياده شدم و يكي يكي كليدها را امتحان كردم. چند بار هم امتحان كردم، اما هيچكدام از كليدها اصلاً وارد قفل نميشد!! همينطوركه ايستاده بودم نَفس عميقي كشيدم. گفتم:
آقا ابرام ممنونم، تو بعد از شهادت هم دنبال حل مشكلات مردمي.
📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉
🔻#اینجا_خیمه_گاه_شهداست... 👇
🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷
@shahidanemasjedehazratezeynab
🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷