eitaa logo
امام زادگان عشق
94 دنبال‌کننده
14.6هزار عکس
3.8هزار ویدیو
327 فایل
خانواده های معظم شهداء و ایثارگران محله مسجد حضرت زینب علیها سلام . ستاد یادواره امام زادگان عشق ارتباط با مدیر کانال @ya110s تاریخ تاسیس ۱۳۹۷/۱۰/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهید بهشتی چگونه خانه خود را برای خانواده تبدیل به بهشت کرده بود؟ شهید 🕊🌹
خوب است انسان جای پا و نشانی نداشته باشد و در خدا گم شود. کار خوبمان را فراموش کنیم، کار بدمان را هم زود استغفار کنیم و فراموش کنیم تا بی‌‎نشان شویم. 🌱 مرحوم حاج اسماعیل دولابی 🌱
🔴‌ جروزالم پست در خبری فوری اعلام کرد موشک هایپرسونیک فتاح در ۴۰۰ ثانیه به اسرائیل می‌رسد... 👌👏
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀 ... و به فیض شهادت نائل آمد 🎥 تشییع شهید والامقام حاج مهدی طهماسبی 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محبت درمانی (8).mp3
8.55M
🔖 📚 سلسله جلسات محبت درمانی 8 🌱 این مجموعه محبت خدا به بنده ها و محبت انسان ها با تکیه بر آیات و روایات پرداخته است. فوق العاده زیباست از دست ندید👌 🎵استاد شجاعی 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
☘ سلام بر ابراهیم ☘ 💥 رسيدگي به مردم ✔️راوی : جمعي از دوستان شهيد 🔸«بندگان من هستند پس محبوبترين افراد نزد من کساني هستند که نسبت به آنها مهربانتر و در رفع آنها بيشتر کنند. » عجيب بود! جمعيت زيادي در ابتداي خيابان شهيد سعيدي جمع شده بودند. 🔸با رفتيم جلو، پرسيدم: چي شده!؟ گفت: اين پسر عقب مانده ذهني است، هر روز اينجاست. سطل آب کثيف را از جوي بر ميدارد و به آدمهاي خوش تيپ و قيافه ميپاشد! مردم کم کم متفرق ميشدند. مردي با کت و شلوار توسط پسرك خيس شده بود. مرد گفت: نميدانم با اين آدم عقب مانده چه کنم. آن آقا هم رفت. ما مانديم و آن پسر! ابراهيم به پسرک گفت: چرا مردم رو خيس ميکني؟ پسرك خنديد و گفت: خوشم مياد. ابراهيم کمي فکر کرد و گفت: کسي به تو ميگه آب بپاشي؟ پسرك گفت: اونها پنج ريال به من ميدن و ميگن به کي آب بپاشم. بعد هم طرف ديگر خيابان را نشان داد. سه جوان هرزه و بيکار ميخنديدند. ابراهيم ميخواست به سمت آنهابرود، اما ايستاد.کمي فکر کرد و بعد گفت: پسر، خونه شما کجاست؟ 🔸پسر راه خانه شان را نشان داد. ابراهيم گفت: اگه ديگه مردم رو نکني، من روزي ده ريال بهت ميدم، باشه؟ قبول کرد. وقتي جلوي خانه آنها رسيديم، ابراهيم با مادر آن پسرک صحبت کرد. به اين ترتيب مشکلي را از سر راه مردم بر طرف نمود. ٭٭٭ 🔸در تربيت بدني مشغول بوديم. بعد از گرفتن حقوق و پايان ساعت اداري، پرسيد: آوردي؟ گفتم: آره چطور!؟ گفت: اگه کاري نداري بيا با هم بريم فروشگاه. تقريباً همه حقوقش را خريد کرد. از برنج و گوشت، تا صابون و... همه چيز خريد. انگار ليستي براي خريد به او داد ه بودند! بعد با هم رفتيم سمت مجيديه، وارد کوچه شديم. ابراهيم درب خانه اي را زد. 🔸پيرزني که درستي نداشت دم در آمد. ابراهيم همه وسائل را تحويل داد. يك صليب گردن بود. خيلي تعجب کردم! در راه برگشت گفتم: داش ابرام اين خانم بود؟! گفت: آره چطور مگه!؟ آمدم كنار خيابان. موتور را نگه داشتم و با عصبانيت گفتم: بابا، اين همه مسلمون هست، تو رفتي سراغ مسيحيا! 🔸همينطور كه پشت سر من نشسته بود گفت: مسلمونها رو کسي هست کمک کنه. تازه، کميته امداد هم راه افتاده، کمکشون ميکنه. اما اين بنده هاي خدا کسي رو ندارند.با ين کار، هم مشکلاتشان کم ميشه، هم دلشان به امام و گرم ميشه. ٭٭٭ 🔸26 سال از ابراهيم گذشت. مطالب جمع آوري و آماده چاپ شد. يكي از نمازگزاران مرا صدا كرد و گفت: براي مراسم يادمان آقا ابراهيم هر كاري داشته باشيد ما در خدمتيم. با تعجب گفتم: شما شهيد رو ميشناختيد!؟ ايشون رو ديده بوديد!؟ گفت: نه، من تا پارسال كه مراسم يادواره برگزار شد چيزي از شهيد هادي نميدونستم. اما آقا ابرام حق بزرگي گردن من داره! 🔸براي رفتن عجله داشتم، اما نزديكتر آمدم. باتعجب پرسيدم: چه حقي!؟ گفت: در مراسم پارسال جاسوئيچي عكس آقا ابراهيم را توزيع كرديد. من هم گرفتم و به ماشينم بستم. چند روز قبل، با خانواده از مسافرت برميگشتيم. در راه جلوي يك مهمانپذير توقف كرديم. وقتي خواستيم سوار شويم باتعجب ديدم كه سوئيچ را داخل جا گذاشتم! درها قفل بود. به خانمم گفتم: يدكي رو داري؟ او هم گفت: نه،كيفم داخل ماشينه! 🔸خيلي شدم. هر كاري كردم در باز نشد. هوا خيلي سرد بود. با خودم گفتم شيشه بغل را بشكنم. اما هوا سرد بود و راه طولاني. يكدفعه چشمم به عكس آقا ابراهيم افتاد. انگار از روي جاسوئيچي به من نگاه ميكرد. من هم كمي نگاهش كردم و گفتم:آقا ابرام، من شنيدم تا زنده بودي مشكل مردم رو حل ميكردي. شهيد هم كه هميشه زنده است. بعد گفتم: خدايا به آبروي شهيد هادي مشكلم رو حل كن. 🔸تو همين حال يكدفعه دستم داخل جيب كُتم رفت. دسته كليد منزل را برداشتم! ناخواسته يكي از كليدها را داخل قفل دَر ماشين كردم. با يك تكان، قفل باز شد. با وارد ماشين شديم و از خدا تشكر كردم. بعد به عكس آقا ابراهيم خيره شدم وگفتم: ممنونم، انشاءالله جبران كنم. هنوز حركت نكرده بودم كه خانمم پرسيد: در ماشين با كدام كليد باز شد؟ 🔸با تعجب گفتم: راست ميگي، كدوم كليد بود!؟ پياده شدم و يكي يكي كليدها را امتحان كردم. چند بار هم امتحان كردم، اما هيچكدام از كليدها اصلاً وارد قفل نميشد!! همينطوركه ايستاده بودم نَفس عميقي كشيدم. گفتم: آقا ابرام ممنونم، تو بعد از شهادت هم دنبال حل مشكلات مردمي. 📚 منبع : کتاب سلام بر ابراهیم 👉 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🇮🇷🇮🇷 مهتاب گم شد 🇮🇷🇮🇷 ✒قسمت بیست و سوم فصل سوم بلدچی شانزده‌ساله (۱) انتظار نداشتم که بعد از سه ماه دوری از خانواده برای من اسفند دود کنند و صلوات بفرستند. اما این وجهه اجتماعی آبرویی بود که خدا به یک نوجوان بی‌تجربه مثل من می‌داد. اهل خانه از جبهه‌ها پرسیدند و من طفره می‌رف۱تم. خاطره‌گویی بر خلاف حالا که تکلیف است به نوعی تعریف از خود برد. هرچه می‌پرسیدند که؛ چه خبر؟ می‌گفتم: "ما همه در خدمت کمپوتها و کنسروها هستیم. اما مادرم باورش نمی‌شد. ازم پرسید: علی جان! چرا اینقدر لاغر شده‌ای!؟ از اینکه به جای اسم جمشید، علی خطابم می‌کرد به وجد آمدم. از حرفهای مادرم فهمیدم، در جلسه قرآن زنان محل احساس سربلندی می کند و این رضایت او به من انرژی می داد. در کوچه و محل هم میان هم سن و سال‌ها و حتی بزرگترها انگشت نشان شده بودم چون تنها بچه رزمنده محل بودم با آن سن و سال. بیشتر از گذشته مراقب اعمال و رفتارم بودم. صدای اذان که می آمد بوی معنویت جبهه را احساس می‌کردم و وقتی بین نماز پیرمردهای محله به من التماس دعا می‌گفتند، سرخ می شدم و سرم را پایین می‌انداختم. تصمیم گرفتم فقط به مسجد و پایگاه بسیج محل فکر کنم اما تجدیدی در سه درس از سوم راهنمایی مانع از فعالیت مستمر در بسیج یا رفتن مجدد به جبهه می شد. پس باید این موانع را از سر راه برمی‌داشتم. درس ریاضی‌ام با کمک آن افسر ارتشی در مریوان بهتر شده بود. چند روزی سر دو درس بعدی وقت گذاشتم و البته با لطف مدیر مدرسه که عاشق بچه‌های جبهه بود از سد این سه درس گذشتم و به دبیرستان رفتم. جایی که کانون درگیریهای کروه‌های مارکسیستی چپ و التقاطی با بچه‌های انجمن اسلامی بود. تعداد بچه های انجمن اسلامی در قیاس با رقبای سیاسی خود، خیلی کم بود اما انگیزه بالا و روح معنوی حاکم بر آنها کمبودها و سختی‌ها را می‌پوشاند. دوره، دوره ترور شده بود. ترورهای کور منافقین با موتور می‌آمدند و ناگهان نارنجک یا سه راهی را داخل مدرسه می‌انداختند. از نگاه آنها هر آدم حزب اللهی متهم است و برای پرداختن جرم این اتهام نیاز به محاکمه و دادگاه نبود. از دکه‌داران روزنامه فروش تا آرایشگر و هر فرد دیگری که ظاهر مومنانه داشت و به انقلاب و امام معتقد بود سوژه ترور می‌شد. شبها به سپاه می‌رفتیم و برای گشت در شب و مقابله با تروریست‌ها شب و روز نمی‌شناختیم. درست است که در خانواده و شهرم بودم اما شاید طی دو سه ماه فقط دو سه شب طعم غذای مادرم را چشیدم یا در خانه خوابیدم. انس با بچه‌های سپاه مرا به عالم دیگری برده بود. در سپاه بهترین و کاملترین غذا تخم مرغ و سیب زمینی بود. شب هنگام که می‌شد مسجد سپاه گوش تا گوش از پاسداران جوانی پر می‌شد که حداکثر سن شان به ۲۳ و ۲۴ سال می‌رسید و نماز شب می خواندند. در آرزوی پیوستن به جمع سپاه بودم. اما مشکلات سن و درس نصفه‌نیمه مانع از پذیرش من در سپاه بود. ◀️ ادامه دارد ... 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆 به تو از دور سلام: عاشقانه و با شوق، زمزمه کنیم صلوات خاصه امام رضا (ع) رو: اللهّـــمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَة زاكيَةً مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كافْضَل ماصَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🔻... 👇 🌷〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰🌷
🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸 بسم الله الرحمن الرحیم 🌹 آیه 64 سوره نساء 🌸 وَمَآ أَرْسَلْنَا مِنْ رَّسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنْفُسَهُمْ جَآءُوكَ فَاسْتَغْفَرَوُاْ اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّاباً رَّحِيما ً 🍀 ترجمه: و ما هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر براى آنكه با اذن خداوند اطاعت شود و اگر آنان وقتى كه به خود ستم كردند نزد تو مى آمدند و از خداوند مغفرت مى خواستند و پیامبر هم براى آنان استغفار مى كرد قطعاً خداوند را توبه پذیر و مهربان مى یافتند. 🌷 : فرستاديم 🌷 : خودشان 🌷 : می آمدند 🌷 : می یافتند 🌷 : توبه پذیر 🌷 : مهربان 🌸 اگر ما با انبیا و اولیای همراه و همدل باشیم حقیقتا از برکات آنها بهره مند می شویم و زندگی ما عطر دل انگیزتری پیدا خواهد کرد. علاوه بر ارتباط عاطفی در عمل هم باید از آنها پیروی کرد و این اطاعت هم خواسته ی خود خداوند است. در آیات گذشته مراجعه به داوران طاغوت را محکوم نمود و در این آیه می فرماید: و ما أرسلنا من رسول ليطاع بإذن الله: و ما هيچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه با اذن خداوند اطاعت شود. زیرا انبیا فرستاده خداوند هستند بنابراین موظف هستند هم از نظر بیان احکام خداوند و هم از نظر چگونگی اجرای آن از آنها پیروی کنند و تنها به ادعای ایمان قناعت نکنند. 🌸 سپس در ادامه آیه راه بازگشت را به روی گناهکاران و آنهایی که به طاغوت مراجعه کردند باز می کند و می فرماید: و لو أنهم اذ ظلموا أنفسهم جآءوك: و اگر آنان وقتی که به خود ستم کردند نزد تو می آمدند. با توجه به اين جمله یعنی به خود ظلم و ستم کردن است. سپس می فرماید: فاستغفروا الله و استغفر لهم الرسول لوجدوا الله توابا رحيما: و از خداوند مغفرت می خواستند و پیامبر هم برای آنان استغفار می کرد قطعا را توبه پذیر و مهربان می یافتند. 🌸 از این آیه پاسخ بعضی افراد که از روی بهانه جویی می گویند به پیامبر و یا امام شرک است را می دهد زیرا این آیه به روشنی و کاملا واضح می گوید که آمدن به سراغ پیامبر و او را بر درگاه شفیع قرار دادن و وساطت و او برای گناهکاران مؤثر است و موجب پذیرش توبه و رحمت الهی است و به هیچ وجه شرک نیست. توابا رحیما است یعنی کسی که با زیبایی تمام و با مهربانی توبه را می پذیرد. 🔹 پيام های آیه 64 سوره نساء 🔹 ✅ هدف از فرستادن ، هدایت مردم از طریق اطاعت از آنان است. ✅ مخصوص خداست. حتّى اطاعت از پیامبران باید با اذن خدا باشد. ✅ رها كردن و رجوع به ، ظلم به مقام انسانى خود است. ✅ پیوند همه مردم با رسول اللّه باید محكم باشد. چه مؤمن چه فاسق. براى كسب فیض و براى درک شفاعت. ✅ راه بازگشت و براى خطاكاران و حتّى منافقان باز است. ✅ رهبران آسمانى و استمداد و توسل از طریق آن عزیزان، مورد تأیید قرآن است. ✅ بخشنده ى گناه نیست، پیامبر واسطه ى عفو الهى است. ✅ خطاكار، ابتدا باید شود و به سوى حقّ برگردد، سپس براى استحكام رابطه با خدا، از مقام رسالت كمک بگیرد. ✅ گناهكاران نباید مأیوس شوند، ، توبه و زیارت اولیاى خدا، وسیله اى براى بازسازى روحى آنان است. ✅ در زیارت رسول خدا و اقرار به لغزش و استغفار خود احساس سبک شدن از گناه به دست مى ‌دهد. ✅ اگر خطاكاران را بخشیدید به آنان نیز بكنید. 🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣️شهـادت! همیـن‌ اسـت‌ دیگـر بـہ‌ نـاگـہ‌ پنجـره‌اۍ بـاز میشـود تصمیـم ‌بـا تـوست‌ کـہ ‌دل ‌بـہ‌ عشق‌ بدهۍ یـا هـوس •‌‌ سلام ✋ ‍🌹ادت 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
ویلانشین های جبهه! 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
محبت درمانی (9).mp3
8.4M
📚 سلسله جلسات محبت درمانی 9 🌱 این مجموعه محبت خدا به بنده ها و محبت انسان ها با تکیه بر آیات و روایات پرداخته است. فوق العاده زیباست از دست ندید👌 🎵استاد شجاعی 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀سرنوشت شهید علم الهدی ودوستانش تا شهید شدن بی‌رحمانه در هویزه 😔😭 🔻... 👇 🌷〰〰〰🇮🇷〰〰🌷 @shahidanemasjedehazratezeynab 🌷〰〰🇮🇷〰〰〰🌷
صدا ۰۱۱.m4a
21.69M
🔹عظمت شخصیت امام خمینی رحمه الله علیه. 🔸در بیان شخصیت های بزرگ بین المللی. 🔴 قسمت اول 🎙استاد محمود قاسمی
صدا ۰۱۲.m4a
27.19M
🔹برای ادامه راه انقلاب و امام چگونه عمل کنیم.؟؟ 🔸امروز وظیفه اصلی ماچیست؟ 🔴قسمت دوم 🎙استاد محمود قاسمی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا