eitaa logo
منتظران ظهور🌹🌹🌹🌹🌹
109 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
9 فایل
توضیحات: 🌹روزی یک صفحه قران 🌹 آیه درمانی و ذکرهای مجرب 🌹ختم صلوات برای اموات 🌹چله صلوات برای شهدا 🌹 خاطرات شهدا 🌹 حکایتها.چالشها.مطالب علمی ارتباط با ادمین👇 @ashena1402 👇👇👇👇 لینک دعوت https://eitaa.com/joinchat/2770403939Ceb13b8d4eb
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِيبا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ. هرروز جهت سلامتی وتعجیل درظهورمولا وسه مرتبه 🕊🕊🌾🌸🌾🕊🕊
امتحانات اطلس شروع شده بود پروانه حتی به درس اطلس هم میرسید خیلی کمکش میکرد یه ماه از اومدنش گذشت و من ۴۵ روز حامله بودم وقتی که هر روز با ترس و استرس از سقط بیدار میشدم و احتمال سقط هر روز میدادم امتحانات اطلس به کمک پروانه عالی پیش رفت میتونست سال آینده همراه بچه های دیگه سر کلاس حضور داشته باشه ... ..... بهارک برگه رو در دست خودش گرفت با لبخند نمایشی که این روزها تزئین صورتش شده بود در جمع خانوادگیشان جاری و خواهر شوهر ها و مادر شوهرش خبر حاملیگشو داد کاوه ابراز خوشحالی کرد یه خوشحالی نمایشی مهتاج خانم پشت چشمی نازک کرد گفت اگه سقط نشه همیشه تا سه ماهگی همه چی خوبه ....به حالت عصبی تر گفت بس کنین این مسخره بازی ها رو بعد رو کرد به بهارک گفت دلت به حال شوهرت بسوزه خنده زیر لبی جاریش دلشون خون کرد با بغض گفت اینبار بار اخره ....نتوست گریه اش رو کنترل کنه به اتاق تنهایش پناه برد بدجور قلب زن ۴۰ ساله رو شکسته بودن.... ...... ایقدر که پروانه مراقبم بود حتی وقتی از تخت هم بلند میشدم می‌اومد کمک من اطلسی هر هفته با پروانه به زندان میرفت اون روز هم رفته بودن زندان ..... موقع برگشت آشفته و پریشان خودش انداخت بغلم حالا گریه کن کی گریه کن بریده بریده گفت حکم بابا اومده همین روزها انتقال میدن به انفرادی بعد اعدام میشه گریه میکرد میگفت بابا خیلی نارحت و می‌ترسه میگه از خدا خواستم بهم فرصت دوباره بده میگه تو این چندسال تلاش کردم زندگی کنم به اروزم هم رسیدم تو منو بخشیدی هر هفته میای ملاقاتم همین برام یه دنیا بود میگفت و گریه میکرد میگفت مامان توروخدا یکاری کن ...مامان توروخدا بابا خیلی خوب شده ایقدر قسم و التماس کرد نمیدونستم چکار کنم مجبورا به بهارک زنگ زدم حرفهای اطلس گفتم اونم اسم و فامیلی پدرشو پرسید تا شب اطلس هزاربار به بهارک زنگ زد پرسید چی شد وکیل بهارک به اطلسی اطمینان داده بود که حکم به ابد میتونه بشکنه این خبر هم اطلس خیلی خوشحال کرد همه امیدش به عفو رهبری بود انگار که حتما میدونست این اتفاق خواهد افتاد. .....خودشو آماده می‌کند دوماهگیم هم بسلامت تموم شد شروع سه ماهگیم بود که بهارک برای صبحونه کله پاچه خریده بود دور هم نشسته بودیم از بوی کله حالم بهم خورد با دو خودمو به سرویس رسوندم محتوای معدمو خالی کرد......
برگشتم دراز کشیدم رو کاناپه اطلسی نگران آومد سراغم خوبی مامان سرمونه به نشونه مثبت تکون دادم گفت چرا یهو حالت بد شد گفتم نگران نباش عزیزدل م بهارک با خنده گفت بخاطر نینی اطلسی جونم .... اینم یه مرحله از بارداری بود.....بهارک بعد خوردن صبحونه بلند شد و خداحافظی کرد ..... بهارک با دیدن مهتاج خانوم آروم قدم برداشت ... کاوه چرا حرف گوش نمیدی از همون اول گفتم این دختر در شان خانوادگی ما نیست حتی عرضه حاملگی رو هم نداره تا کی میخای رو حماقتت اصرار کنی کاوه گفت مامان حامله اس ..... مثل دفعات قبل ....الان ۲۰ ساله حامله اس ... تو باید با کسی در شان خودمون ازدواج میکردی..... کاوه گفت اگه ایندفعه هم نشه خودش طلاقشو میگیره .... بهارک آروم با خودش گفت چقدر راحت راجب طلاق من حرف میزنن نامرد من عاشقت هستم .... بغضشو قورت داد پاهاشو با هر قدم که برمی‌داشت میکوبید زمین صدای تق تق قدمهاش کل سالن برداشت بلند سلام و احوالپرسی کرد .... بعد رو به کاوه گفت عزیزم این بو اذیتم میکنه خودشو به حالت تهوع گرفت و دوید سمت سرویس کاوه نگران دنبالش رفت آروم دم در سرویس گفت عزیزم زیادی تو نقشت فرو نرفتی؟؟ ..... بهارک تهدید وار گفت به کسی چیزی نمیگی از این نمایش کاوه .. کاوه لبخند مهربونی زد گفت نگران چی هستی وقتی من عاشقتم .... چشماش پر شد خواست بگه خودم شنیدم راجب طلاقم حرف زدی ..... ...... اطلسی خرید مهرماه با پروانه انجام داد پروانه تو کمک و همراهی نفیسه سنگ تموم گذشته بود همیشه بود شب و روز نفیسه بر خلاف نظرش استراحت مطلق بود همین باعث شده بود چاق تر بشه بخاطر قد کوتاهش بیشتر تپل دیده بشه ... داشت نزدیک سه ماهگیش میشد هر هفته کنترل و چکاب بچه رو به راه بود دکتر این اتفاق معجزه می‌دانست از دو ونیم ماهگیم گذشته بود که در زده شد پروانه رفت کمی بعد گفت خانومی با من کار داره ... گیتی بود یا ماهلین در نهایت بدبینی شاید ندا پیدام کرده بود آروم بلند شدم رفتم با دیدن......
الهی💫 از تو تمنا دارم امشب قلبهای دوستان و عزیزانم را ازعشق بِ خود و مخلوقاتت لبریز فرمایی وبه 🌸🍃 آنها اندیشه‌ای پاک،دلی نورانی و تنی سالم عطا فرمایی آمیـــن یا رَبَّ‌العالَمین شبتون غرق در آرامش خــدایی. بِ امـیـد فردایی بهتر، وطلـوع آرزوهـاتـون. شبتون_بخیر در پناه خدا 💫 ‌ ‌ ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❄️خدایا امروزمان را نیز 💫با نام تو آغاز میکنیم ❄️که روشنگر جانی 💫امروز قلبمان مالامال از ❄️شکرگزاری برای موهبت زندگیست 💫الهی ❄️کمکمان کن تا داستان زندگیمان 💫را به همان زیبایی بیافرینیم که ❄️تو جهان را آفریدی 💫بسْم اللّٰه الرَّحْمٰن الرَّحیم ❄️الــهـــی بــه امــیــد تـــو
🦋صبحتان پرازمحبت الهی سهم امروزتان شادی🌈 ✨سهم زندگیتون عشق سهم قلبتون مهربانی💕 😍سهم چشمتون زیبایی و سهم عمرتون عزت باشه🌸 شنبه خوبی پیش رو داشته باشید👋
زندگی با سه چیز زیبا می‌شود؛ صبر، شکر، دعا صبر نتیجه می‌دهد شکر رزق را زیاد می‌کند دعا سرنوشت را زیبا می‌سازد 🤲الهی با صبر کردن نتیجه‌اشو ببینید 🤲الهی که با شکر کردن رزق و روزیتون زیاد بشه 🤲و الهی با دعا کردن سرنوشتتون زیبا بشه الهی به امید تو❤️
آرام و صبور باش به قطار زمان فرصت بده او لحظات سخت و نا اميدی ات را با خود خواهد برد ... بعد از آن خوشبختی از راه خواهد رسيد و برايت آرزوهای خوشی را كه سفارش داده بودی خواهد آورد... محال است خداوند آرزویی در قلبت قرار دهد که برایش تدارک ندیده باشد... آرامش داشته باش دوست من
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 سلام بر تو ای 💫فرزند ماه‌های روشنی‌بخش... 🌼️سلام بر تو و بر روزی 💫 که شب‌تیره چشمهای ما 🌼به ماه روی‌تو روشن می‌گردد 🌼صبحتون مهدوی
‍ 💢چشم زخم چیست وقتی ما از درون حالمون خراب و از بیرون میخوایم نشون بدیم حالمون خوبه نتیجه چیزی میشه به نام چشم زخم مثلا: من یه نوزاد دارم هر چی میدم میخوره لپ از لپ دونش نمیزنه بیرون مثل آدم های استخونی میرم خونه فامیل اون ها یه نوزاد دارن هم سن نوزاد من ولی لپش مثل دو تا هلو اونم از این هلو زعفرونی ها میرم لپش رو میکش و میگم تپل مپل عمو چطوره ولی تو دلم میگم بچه بترکی چی میدن تو میخوری گامبو وقتی از درون حالتون بد باشه و از بیرون بخواید نشون بدید که حالتون خوبه چشم های ما منفی ترین انرژی های ممکن رو از خودشون ساطع می کنن دکتر_شاهین_فرهنگ
💢می‌دانید وَیل چیست پیامبر اسلام صلی الله علیه وَیل پرتگاهى در جهنّم است که کافر در آن سقوط می‌کند و چهل سال طول می‌کشد تا به ته آن برسد حالا عاقبت کسی که نماز را ترک می‌کند پیامبر اسلام صلی الله علیه نماز ستون دین است پس هرکس نماز خود را عمداً ترک کند به تحقیق دین خود را خراب کرده است و هر کس وقت‌هاى آنرا ترک کند، او را در ویل می‌اندازند و "ویل" یک وادی است در جهنم چنانچه خداوند فرمود: فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ الَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُون 📚المستدرك علی الصحيحين ج٢ص٥٥١ 📚جامع الاخبار ص٧٣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢زیبایی اصیل برخی با چندين عمل جراحی ظاهرا زيبا شده اند اما گرفتار چهره ای مصنوعی گشته اند، به گونه ای كه خود هم آگاهی دارند كه اين صورت واقعی نيست و هر لحظه ترس از دست دادن زيبايی ساختگی بر روان ايشان سنگينی ميكند، همانند افرادی كه سعی میكنند در ظاهر مودب باشند اما هنگامی كه منافع شان در خطر باشد كلمات زشت مسلسل وار از دهانشان خارج ميگردد زيرا ادب را نياموخته اند بلكه تقليد كرده اند. صورت و سيرت با جراحی ،فرمايش و منفعت طلبی زيبا نمی گردد انسان با تسلیم بودن در برابر خداوند، راستگویی ، درستکاری ، احترام، به حقوق دیگران، مطالعه، ورزش و اخلاق نوع دوستانه زيبايی اصيل خويش را بدست می آورد وقتی از درون آرامش می يابی كه وجودت را خودت ساخته باشی، نه اينكه برایت ساخته باشند
🔸روایت ماجرای جالب گفت‌وگوی شهید با تکفیری‌ها 🔹یکی از بی‌سیم‌های تکفیری‌ها افتاد دست ما. سریع بی‌سیم را برداشتم. می‌خواستم بد و بیراه بگم عمار(شهید محمدخانی) آمد و گفت که دشمن را عصبانی نکن. گفتم پس چی بگم به اینا؟! 🌹گفت: «بگو اگه شما مسلمونید، ما هم مسلمونیم. این گلوله‌هایی که شما به سمت ما می زنید باید وسط اسرائیل فرود میومد...» سوال کردند شما کی هستید و چرا با ما می‌جنگید؟ 🌹گفت: «به اون‌ها بگو ما همون‌هایی هستیم که صهیونیست‌ها رو از لبنان بیرون کردیم. ما همون هایی هستیم که آمریکایی ها رو از عراق بیرون کردیم. ما لشکری هستیم از لشکر رسول الله. هدف نهایی ما مبارزه با صهیونیست‌ها و آزادی قبله اول مسلمون ها، مسجدالاقصی است... بحث و جدل ما ادامه پیدا کرد تا وقت اذان... ✨بعد از ظهر همان روز ۱۲ نفر از تکفیری‌ها تسلیم ما شدند. می‌گفتند «از شما در ذهن ما یک کافر ساخته اند.» تولد : ٩ تیر ۱٣۶۴ شهادت : ۱۶ آبان ۱٣٩۴ محل شهادت : سوریه_حلب مزار شهید : بهشت زهرا_قطعه ۵٣ شادی ارواح طیبه شهدا صلوات الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ‌فرَجَهُمْ ❤️شادی_روح_شهدا_صلوات _._._._._🌷♡🌷_.
°•🌱 🌷بسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌷 🌱تلاوت دستجمعی قرآن کریم هدیه به روح پاک و مطهر همه شهدا برای تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف ان‌شاءالله ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم إِلَهِي عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ وَ انْكَشَفَ الْغِطَاءُ وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَيْكَ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ أُولِي الْأَمْرِ الَّذِينَ فَرَضْتَ عَلَيْنَا طَاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِكَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِيبا كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ يَا مُحَمَّدُ يَا عَلِيُّ يَا عَلِيُّ يَا مُحَمَّدُ اكْفِيَانِي فَإِنَّكُمَا كَافِيَانِ وَ انْصُرَانِي فَإِنَّكُمَا نَاصِرَانِ يَا مَوْلانَا يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي أَدْرِكْنِي السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِينَ. هرروز جهت سلامتی وتعجیل درظهورمولا وسه مرتبه 🕊🕊🌾🌸🌾🕊🕊
با دیدن عزیزه ابروهام از شدت تعجب پرید... محکم بهم تنه زد آومد داخل یه سوتی زد گفت عجب خونه زندگی بهم زدی چجوری با کدوم پول .‌.. چیزی نگفتم اا آ آ نکنه یه خرپول تور کردی بلا .... این ادبیات از این زن ندیده بودم همیشه آروم و مظلوم بود جوری حرف می‌زد و مظلوم نمایی میکرد که یکاری رو ندونسته انجام داده ترجیح دادم سکوت کنم پروانه اومد گفت چیزی شده خانوم ... عزیزه سریع برگشت سمتم بهم گفت این بهت گفت خانوم ....تو از کی خانوم شدی ... برای چی اومدی چهره اشو نارحت کرد دلم برای نوه ام تنگ شده اطلس مامان کو .... گفتم اتاقشه خنده مسخره ای کرد گفت اتاق هم داره توله سگ .... گفتم حرف دهنتو بفهم بار آخرت باشه بهش میگی توله سگ در مقابل چشمای بهت زده پروانه نشست رو بهش گفت ماهی چند میگیری پروانه پاشد گفت من باید برم رفت اتاقش .... منم رفتم مقابلش نشستم ممکن بود اطلسی بیاد نمیدونستم از دیدن مادربزرگش یا مادر بدبختی هاش چه واکنشی نشون خواهد داد .... در اتاقش باز شد در حالی که میخندید بلند گفت سلام پروانه جون سلام مامی ...سلام نینی ... چقدر پر انرژی بود بچه ام یهو با دیدن عزیزه زبونش قفل شد شوکه نگاهش کرد عزیزه بلند شد با گریه گفت اطلسی من جون دلم توله دلم برات تنگ شده بود چقدر از کلمه توله بدم می‌اومد... اطلسی همینجوری ایستاده بود عزیزه بغلش کرد بعد کنارش نشوند شروع کرد به مظلوم نمایی شبها خوابم نمیبرد خیلی دلتنگت بودم پاشو جمع کن بریم خونه خودمون درسته هیچچی نداره ولی عوضش کنارمی دلم آروم.... هه دلت آروم؟؟اطلسی با شوک بدون هیچ حرفی نشسته بود گفتم وقتی فرستادی خونه وحشت دلت چجوری بود عزیزه گفت چرا تو گوش بچه میخونی من فرستادم من دلم‌میخاست خوشبخت بشه میخاستم ثروتمند بشه من از کجا بدونم اینجوری میکنه بچمو....هنوز فکر میکنم کار خوبی کردم کاش اطلس یه ذره تحمل میکردی اون که پیر بود داشت میمرد اطلسی بریده گفت من توله نیستم.... رفتم کنارش بغلش کردم گفتم عزیزدلم پاشو بریم اتاق همراهش رفتم اتاق دراز کشید گفت مامان تو فرشته زندگی منی من نمیخام یاد گذشته ها بیافتم .... آروم گفتم منم نمیخام یاد گذشته ها بیافتم ما باهم آینده رو بسازیم اطلسی آروم گفت همیشه تو گوشه ی ذهنم زنده هستن گاهی قوی تر میشن آینده امو میخورن .... زمزمه کردم منم همینطور .... همه مردم با خاطرات کودکیش عشق میکنن ولی ما اینجوری نیستم خاطرات کودکیمون کابوسی هست تو ذهنمون رفتم بیرون گفتم دیدیش دیگه پاشو برو عزیزه بلند شد و گفت خونه زندگیت بچه ات مبارک ولی دیگه جای نوه امو یاد گرفتم برمیگردم رفت بعد رفتنش نفس راحتی کشیدم گفتم پروانه در و پنچره رو باز میکنی حس میکردم بوی بدی میاد
منو چجوری پیدا کرده خدا عالم بود روزها میگذشت و همچنان این معجزه در درون بدن من رشد میکرد تکامل پیدا می‌کرد هیچ حسی زیبا تر از این نبود برام هیچ وقت سه ماهیگیم یادم نمیره با بهارک آماده شدیم رفتم سونوگرافی کلینیک بعد سونو خانوم دکتر یه نگاه به من و بهارک کرد گفت به به چه آقا پسری بهارک عین جت پرید داد کشید می گفت وای باورم نمیشه مادر یه پسر میشم همنجا با همسرش تماس گرفت خبر پسر دار شدنشو داد دکتر گفت هنوزم باید خیلی مراعات کنم استراحت مطلق باشم ولی خطر کمتر شده برای حالت تهوع صبحگاهی هم چند بسه قرص نوشت بهارک منو رسوند خونه خودش رفت..... حرفهای دکتر تو ذهنم مرور کردم خطر رفع شده احتمال سقط کمتر شده به مادر شدنش کمتر مونده با خنده گفت حالا اسمتو چی بزارم آقا پسر جعبه شیرینی خرید تا این خبر خوش رو با همسرش جشن بگیرن .... .... دم ساختمان دو تا خانوم ایستاده بود بهارک رفت براش دست تکون دادم میخاستم برم داخل یکی از خانوما گفت خانم نفیسه؟؟! متعجب برگشتم سمتش .‌. یه حس بدی آومد سراغم متعجب گفتم بله اون دوتا زن به همدیگر نگاه کردن بعد کوچه رو چک کردن اومدن نزدیک فهمیدم میخان کاری کنن یا بهم حمله کنن ولی چرا کی هستن بهم رسیدن فرصت نکردم در باز کنم و یا کاری کنم یکیشون هولم داد افتادم با لگد افتادن به جون و فحش رکیک میداد داد میگفتن دفعه دیگه تو کار کسی دخالت کنی بدتر سرت میاد .....داد و فریاد کردم همسایه ها اومدن تا برسن فرار کردن ... همسایه ها منو رسوندن بیمارستان همه جونم درد میکرد وقتی افتادم فقط شکممو با دستم گرفته بودم که مبادا اتفاقی برای بچه بیافته ولی متوجه شدم که خونریزی کردم با گریه منو بردن اورژانس بعد دکتر شیفت برام سونوگرافی نوشت دعا میخوندم به خدا التماس میکردم که اتفاق بدتری نیوفته وقتی دکتر سونوگرافی ام میکرد تو حال خودم نبودم هر لحظه احساس میکردم خونریزیم داره بیشتر میشه یا از استرس همیچین حسی داشتم نمیدونم وقتی دکتر خبر.....
❄️شب را بدون 💫افسوس امروز رفته ❄️بدون آه گذشته تمام کن 💫به فردا فکر کن که ❄️روز دیگری است 💫دنیاتون بدون غم ❄️فرداتون مملو 💫از خبرهای خوش ❄️شبتون زیبا و آروم❄️