سه چیز، زن را ملکه می کند:
▫️وقتی لباس سفید عروسی، برای عشقش بپوشد.
▫️وقتی اولین بار مادر شود
▫️وقتی از لحاظ مالی وابسته نباشد.
سه چیز که زن به آنها محتاج است:
▫️آغوش گرم و با محبت
▫️تایید شدن، که انگیزه اش را هم، بالا می برد
▫️زمان برای رسیدگی به ظاهرش.
سه چیز که زن را می کشد:
▫️تعریف و تمجید همسرش، از زنی دیگر
▫️مبهم بودن آینده اش
▫️ازدست دادن پدر و مادر، و فرزندش...
سه چیز که زن به آنها افتخار می کند:
▫️زیبائیش
▫️اصل و نصبش
▫️نجابتش
سه چیز که زن را وادار میکند از زندگی شخصی، برود:
▫️خیانت به او
▫️عیب جویی از او
▫️عدم احساس امنیت
سه چیز راز یک زن را فاش می کند:
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
6.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎙استاد دولتی
با امام زمان حرف بزنید حداقل یکی دوهفته در حد چند دقیقه بعد
تاثیرش رو ببینید...
بسیار زیباست
2.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هر جا گیر کردی به خدا مراجعه کن🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
1.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آره خلاصه
لامپ چراغ خونه دیگه رو روشن کن...
لامپ چراغ خونه خودت روشن🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
11.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#داستان
💢ماجرای تکان دهنده توبهی احمد سلاخ...
─┅࿇࿐ྀུ༅𖠇💖𖠇࿐ྀུ༅࿇┅─
8.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🦋به سه چیز هرگز نمی رسید👇
✨بستن دهان مردم...
✨جبران همهی شکستها...
✨رسیدن به همه آرزوها...
🦋سه چیز حتما به انسان میرسد👇
✨مرگ ...
✨نتیجه عملت...
✨رزق و روزی...
🦋اگر میخواهی در زندگی به همه
چیز برسی ،
✨توکل به خدا را سرلوحهی همهی
امور زندگیت قرار بده...
📗 #داستان
میگن در یزد، خانم معلمی پس از چند بار آموزش درس از شاگردانش پرسید :
چه کسی متوجه نشده است ؟
سه نفر از شاگردان دستشان را بالا بردند....
معلم گفت : بیایید جلوی تخته و چوب تنبیه خود را از کیفش بیرون درآورد .
تمام دانش آموزان جا خوردند و متعجب و ترسان به خانم معلم نگاه می کردند.
معلم به یکی از سه دانش آموز گفت :
پسرم! این چوب را بگیر و محکم به کف دست من بزن !
دانش آموز متعجب پرسید :به کف دست شما بزنم ؟به چه دلیل ؟
معلم گفت: پسرم مطمئنا من در تدریسم موفق نبودم که شما متوجه درس نشدید! به همین دلیل باید تنبیه شوم!
دانش آموز اول چند بار به دست معلم زد و معلم از درد سوزش دستش، آهی کشید و چهره اش برافروخته شد .
نوبت نفر دوم شد . دانش آموز دوم که گریه اش گرفته بود، به معلم گفت :
خانم معلم ! به خدا من خودم دقت نکردم و یاد نگرفتم . من دوست ندارم با چوب
به دست شما بزنم .
از معلم اصرار و از دانش آموز انکار !
دیگر ،تمامی دانش آموزان کلاس به گریه افتاده و از بازیگوشی های گاه و بیگاه داخل کلاس ،هنگام درس دادن معلم شرمسار بودند
از آن روز دانش آموزان کلاس از ترس تنبیه شدن معلمشان جرأت درس نخواندن نداشتند .
و اما نتیجه ......
این داستان واقعی در یزد مصداقی برای همه مخاطبان است ، خود را باید تنبیه نموده تا الگویی برای رسیدن به جامعه سالم باشیم!
اگر هر کسی در حوزه فعالیت خود این گونه عمل کنند ....
مملکت و جامعه ای انسانی خواهیم داشت.
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
°•🌱
#تصویر_صفحه_327
🌷بسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌷
🌱تلاوت دستجمعی قرآن کریم هدیه به روح پاک و مطهر همه شهدا برای تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انشاءالله