💚 بسم الله الرحمن الرحیم 💚
#چهاردهمین_روز_از_چله_پرفضیلت_شهدا_فاطمیه 🕊️🌷🕊
به نیابت از
🌷 شهدای والامقام
شهید بزرگوار احمد پیرزاده🌷
💥هدیه به حضرت زهرا سلام الله علیها
✅حدیث کسا ء
✅۱۱۰ مرتبه ذکر شریف صلوات
✅۱۱۰مرتبه ذکر یاعلی
✅در پایان فاتحه و صلوات هدیه به شهید عزیز
✨سلامتی تعجیل در فرج امام زمان عج وسلامتی رهبر عزیزمان
✨سلامتی همه عزیزان و هم وطنانمان
✨امنیت و آرامش کشورمان
✨حاجت روایی همه شرکت کنندگان
✨بارش باران رحمت الهی
✨سلامتی عاجل و کامل همه بیماران
⏰ مهلت قرائت از اذان ظهر تا اذان ظهر روز بعد
کانال منتظران ظهور
#چله_شهدا
https://eitaa.com/joinchat/2770403939Ceb13b8d4eb
باسلام
شهید احمد پیرزاده ۱۳۷۴/۶/۲۴ دریک خانواده مذهبی در یک روستای قشنگ وباصفا به نام بانوصحرا از توابع شهرستان ساوجبلاغ به دنیا امد
احمد جان پسر خوشگل باچشمای سبز موهای فر قشنگ بود
از سال ۱۳۹۵ جذب نیروی قدس سپاه شد
وعازم سوریه شد وازش تعهد گرفتن حقوفی در کار نیست وایشان که دلداه دفاع از حرم شریف حضرت زینب وحضرت رقیه بودند تعهد دادند بدون مزد وحقوق کار کنن
احمد اقا ۴۰روز سوریه بودند ۲۰روز منزل
ویا۶۰ روز سوریه و۳۰روز ایران
درهمین زمان هم فعالیتهای هلال احمر رابصورت جهادی انجام می دادند ودبیر کانون هلال احمر دانشگاه ازاد بودند که به دبیر اولی کشور راه یافتندوشدند دبیر اول کشور
درسالی که شهید گرانقدر شهید حججی روشهید کردند آمد مرخصی
من واحمد اقا تنها منزل بودیم واحمد اقا از من خواست روی مبل بنشینم ومن نشستم وافتاد به پای من وشروع کرد به بوسیدن پای من که
مادر از من راضی شو
من متوجه حرفاش نمی شدم واحساس کردم که درباره همسر می خواهد صحبت کند
وشروع کرد به گریه کردن ومدام می گفت از من راضی شو
بغلش کردم مادر من ازت راضیم عمر من
من ازت راضیم قشنگم
گفت مادر شما رضایت به شهادت من بده
ومن خشکم زد
گفتم احمد می دونی چی ازم می خوای؟
گفتم چراقلبم روخون می کنی
گفت مادر سوریه که بودم خواب دیدم
خواب شهادت
من ودوستانی که درعملیات شهید شدند
جسممون رفت بالا
اینقدر بالا که دیگه احساس هیچ وزنی نمی کردم
مارو بردن وارد اتاقی بزرگ وقشنگ شدیم همچی نور داشت همه جا پر گل
پر از فرشته های زیبا
دیدم امام حسین وحضرت زهرا وتعدادی دیگر از بزرگان امدند استقبال ما
وبه گرمی همه رو درآغوش می گرفتند وتبریک می گفتند
امام حسین به من که رسید لیست رو نگاه وگفت اسمت داخل لیست نیست
من ناراحت شدم وبغض راه گلوم روگرفته بود گفتم منم شهید شدم بادوستام اومدم بالا
دوباره لیست رونگاه کرد وگفت اینجا نوشته
شرط شهادت تو
رضایت مادرته
مادر ت راضی نیست
ومنو بر گزدوندن رو زمین
وقتی از خواب بیدار شدم
مادر می خواستم به واقع قالب تهی کنم
مادر جان احمدرضایت به شهادت من بده
مادر ذخیره اخرتت می شم
گفتم پسرجان من رضایت به شهادت تو نمی دم
وقتی من دیدم چطور حججی رو شهید کردن
چطور داعشی موهاشو گرفته بود خنجر زیر گلوش گذاشته بود
وای وای
من وقتی فکر می کنم دست داعشی بخوره به موهای فر وقشنگت وای من حالم بد می شه
من رضایت نمی دم
گذشت
وقتی بشار اسد سوریه رو تسلیم کرد احمد جان از نفرات اخر بود که بازگشت حتی بدون ساک ولباسهایی که برده بود وفقط جان ارزشمندش رو برداشت واورد
وقتی امدگفت
مادر من از توراضی نیستم تو رضایت به شهادت من ندادی درب شهادت بسته شد
اگر من اینجا به هر شکلی بمیرم(مریضی تصادف......)من به واقع مرده ام ولی اگر شهید می شم من نمی مردم
وخواند
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل لله امواتا بل احیا عند ربهم یرزقون
واحمداقا مثل همیشه شروع کرد به پرورش خلبان پهباد
ازاین شهر به اون شهر
ازاین استان به اون استان
خستگی ناپذیر
استاد
فنی کار
سخت کوش
و......
تا جنگ دوازده روزه
بلند شدم برای نماز صبح دیدم برق اتاق احمد اقا روشنه
از اتاق بیرون دوید
مادر اسراعیل حمله کرده
درجا خشگ مان زد
چه بدبختی برای مملکت ما می خواهد اتفاق بیفتد
به هر صورت روز اول نتوانست با دوستان هماهنگ شودکه بروند برای عملیات وصبح فردا که از خواب بیدار شد
امد کنارم مادر جان
من خواب شهادت دیدم
دلم مثل سیر وسرکه می جوشید
مادر خواب دیدم رفتیم با دوستان به عرش واونجا امام حسین
حضرت زهرا
حتی خود پیغمبر به گرمی از ما استقبال کردند
مامان این بار امام حسین منو به گرمی دراغوش گرفت وشهادتم رو تبریک گفت
مادر من برم شهید می شم
ومن فقط نگاهش کردم
نمی دانم شاید برای ارامش قلب پسرم رضایت به شهادت اوداده بودم
مادر جان اگه من شهید شدم بگو این شهید من چند باری نماز صبحش قضا شده
گفتم مادر جان کی نماز صبح قضا ندارد منه مادر هم نما زصبح قضا دارم
(به دلم این حسرت مانده کاش بغلش می کردم کاش شهادتش رو تبریک می گفتم)
از من خداحافظی کرد
پای منو بوسید
ورفت
ساعت۹/۵شب زنگ زد مادر گوشیم رو می خوام خاموش کنم نگران نباشی
وخاموش شدن گوشی همان نشنیدن صدای زیبای پسرم همان
وهنوز من گاهی اوقات زنگ می زنم شاید صدای پسرم رابشنوم
وشخصی همیشه در جوابم می گویم
گوشی مشترک مورد نظر خاموش می باشد
واین بزرگترین حسرت زندگی من است
واحمدمن درآستانه ۳۰ سالگی دعوت حق رالبیک گفت
ودیر زمانی خواهد گذشت که کسانی که در این جنگ دوازده روزه شهید شدند
بتوانیم پرورش دهیم وجایگزین کنیم
احمد اقا از نخبه های پهبادی بودند ودومین نفر از نظر پهباد تو ایران بودند
ود ر بیدگنه ملارد بعد از نیم ساعت از خاموش شدن گوشیشون به درجه رفیع شهادت رسیدن به همه گفتم اگر یک زیارت عاشورا به احمدجانم هدیه کنن
باشهید ارتباط می گیرند و منه مادر می گم که احمد ضمانت کارشونو کنه و سپاس از شما که نوشته منه مادر شهید رو خوندید
ای خــدای خوبــم تـو را دارم غـمـی نیست.......
خـدا را داشتن کـــار کـمی نیست
در آن وقــت که زخمی در دل آیــد
به جز لطف خـدا مرحــمی نیست
1.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نیایش شبانه با خدای مهربانم ❤️
خدایا 🙏
دلم را به مهرت❤️
به عشقت❤️
به شناختت✨
به عظمت مهربانیت❤️
به امیدی که برایم میسازی😇
به راهی که نشانم میدهی✨
به وقتی که دستهایم
را در تاریکی میگیری
قرص کردهام 🙏
به نگاهت تکیه کردهام🙏
میدانم هیچگاه تنهایم نمیگذاری
شبتون پر از نشونه های خدایی💕🙏
25.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا للعجبببببب🚷‼️
خدایا: نزار اینو جاهلا مُد کنند😱☝️
هر دم ازین باغ بری می رسد.....
نیازی به قبر میلیاردی نیست
حضرت زهرا س قبر و نشونی نداره
اما آدرسش توی قلبهای خالصه❤️😢