#تـلـنـگـر
✍بنشین و فکر ڪن خداوند چقدر به
ما نعمت داده است خودش میفرماید:
نمی توانید نعمت های من را بشمارید
یڪی از بزرگترین نعمـت خـداوند
این است که ما هـر چه گناه مۍڪنیم..
او میپوشاند، اگـر مثلاً در پیشـانی ما
یک کنتور بود وهر یک گناه یک شماره
میانداخت دیگر مـا آبـرو نداشتیم ما
نمۍتوانستیم زندگـے بڪنیم یا اگـر
به جـای شماره انداختن بوی ظاهری
قرار داده بود دیگر کسی طرف دیگری
نمیرفت...!!
«لَوْ تَکاشَفْتُم مٰا تَدافـَنْتُم»
اگر از گناهان یکدیگر با خبـر
میشُدید، یکدیگـر را دفـن نمیکردید.
ببین خــــدا چقدر مهربان است
که روی گناهـان ما سرپوش گذاشته استــ.
@shahidaneZendeh
#چله_شهدا
🌷🕊🥀🕊🌿🌷
یک شرکت بزرگ قصد استخدام تنها یک نفر را داشت. بدین منظور آزمونی را برگزار کرد که تنها یک پرسش داشت.
پرسش این بود: شما در یک شب طوفانی سرد در حال رانندگی از خیابانی هستید. از جلوی یک ایستگاه اتوبوس در حال عبور کردن هستید.
سه نفر داخل ایستگاه منتظر اتوبوس هستند. یک پیرزن که در حال مرگ است. یک پزشک که قبلا جان شما را نجات داده و یک نفر که در رویاهایتان خیال ازدواج با او را دارید.
شما می توانید تنها یکی از این سه نفر را برای سوار نمودن انتخاب کنید. کدامیک را انتخاب خواهید کرد؟ دلیل خود را بطور کامل شرح دهید.
قاعدتا این آزمون نمی تواند نوعی تست شخصیت باشد زیرا هر پاسخی دلیل خاص خودش را دارد.
پیرزن در حال مرگ است، شما باید او را نجات دهید هر چند او خیلی پیر است و به هر حال خواهد مرد.
شما باید پزشک را سوار کنید زیرا او قبلا جان شما را نجات داده و این فرصتی است که می توانید جبران کنید. اما شاید هم بتوانید بعدا جبران کنید.
شما باید شخص مورد علاقه تان را سوار کنید زیرا اگر این فرصت را از دست بدهید ممکن است هرگز قادر نباشید مثل او پیدا کنید.
از دویست نفری که در این آزمون شرکت کردند، تنها شخصی که استخدام شد دلیلی برای پاسخ خود نداد. او نوشته بود:
سوئیچ ماشین را به پزشک می دهم تا پیرزن را به بیمارستان برساند و خودم به همراه همسر رویاهایم زیر باران منتظر اتوبوس می مانیم.
پاسخی زیبا و سرشار از متانتی که ارائه شد گویای بهترین پاسخ است و مسلما همه می پذیرند که پاسخ فوق بهترین پاسخ است اما هیچکس در ابتدا به این پاسخ فکر نمی کند.
چرا؟ زیرا ما هرگز نمی خواهیم داشته ها و مزیت های خودمان را (ماشین) (قدرت) (موقعیت) از دست بدهیم.
اگر قادر باشیم خودخواهی ها، محدودیت ها و مزیت های خود را از خود دور کرده یا ببخشیم گاهی اوقات می توانیم چیزهای بهتری به دست بیاوریم.
@shahidaneZendeh
#چله_شهدا
🌷🕊🥀🕊🌿🌷
📚 خانواده
یه روز به پدرم زنگ زدم ,
هر روز زنگ میزنم و حالش را میپرسم.
موقع خداحافظی حرفی زد که حسابی بغضی شدم.
گفت:"بنده نوازی کردی زنگ زدی".
وقتی که گوشی را قطع کردم هق هق زدم زیر گریه که چقدر پدر خوب و مهربان است.
دیشب خواهرم به خانهام آمده بود ,شب ماند, صبح بیدار شدم و دیدم حمام و دستشویی را برق انداختهاست.
گاز را شستهاست , قاشق و چنگالها و ظرفها را مرتب چیدهاست و ....
وقتی توی خیابان ماشینم خاموش شد،
اولین کسی که به دادم رسید برادرم بود...
و منو از نگاه ها و کمک های با توقع رها کرد...
امروز عصر با مادرم حرف میزدم ,
برایش عکس بستنی فرستادم .
مادرم عاشق بستنیست گفتم بستنی را که دیدم یادت افتادم .
برایم نوشت:
"من همیشه به یادتم...
چه با بستنی...چه بی بستنی"!!
و من
نشستهام و به کلمهی "خانواده" فکر میکنم ،
که در کنارِ تمامِ نارفاقتیها،
پلیدیها و
دوروییهای آدمها و روزگار،
تنها یک کلمه نیست،
بلکه یک دنیا آرامش و امنیت است.
✨قدر خانواده هاتون رو بدونید.
@shahidaneZendeh
#چله_شهدا
🌷🕊🥀🕊🌿🌷
انسان ها زود پشیمان میشوند... ☝️
تو انسان باش !
با خدایت هر روز حرف بزن ؛
شکرگزارش باش با زبان خودت ...
@shahidaneZendeh
#چله_شهدا
🌷🕊🥀🕊🌿🌷
خدا میفهمد حرفهایت را ؛
نترس خدا بد نیست ...!
حق کسی را نخور ، دلی را نشکن ،
غمگینی را شاد کن ،
مریض را مداوا کن ؛
تو به اندازهی توانت خوب باش و
خوبی کن ...
خدا همینجاست ؛
در دل تو ، در افکارت
از مخاطبای درونگرای صفحم پرسیدم
چه چیزی رو دوست دارید بقیه در مورد شما بدونن؟
+جواب ها بسیار جالب و خوندنی بود....
نوشته بود
دوست دارم همه بدونن ما هیچ تمایلی به تلفنی صحبت کردن نداریم تازه وقتی خودمون زنگ می زنیم هم خوشحال میشیم طرف جواب نده
+با پیام همه چی بهتره
اگه پیشت پرحرف میشم و دلم می خواد باهات زیاد حرف بزنم بدون انقدر دوست دارم که داری برونگرا ترین حالت یه درونگرا رو میبینی
بیرون رفتن، مسافرت ، همشون قشنگه اما هیچ جا اتاق خودم نمیشه انگار اونجا باتری اجتماعی بودنم دوباره شارژ میشه
اینکه دوست دارم کارهامو تنهایی انجام بدم به این معنی نیست که ازت خوشم نمیاد، فقط تنهایی راحت ترم همین
میشه وقتی دارم لذت میبرم از تماشای بقیه
با یه سوال تو چرا انقدر ساکتی و چیزی نمیگی کوفتم نکنی؟
ما درونگراها استاد جر و بحث کردن با بقیه توی ذهنمونیم، وقتی از کسی ناراحت میشیم
منطقه امنم که حالم رو خوب میکنه؟!
اتاقم، تختم، کتابام
و در نهایت
درونگرا بودن منزوی بودن نیست بلکه لذت بردن از تنهایی عمیقیه که هرکسی نمیتونه درکش کنه
@shahidaneZendeh
#چله_شهدا
🌷🕊🥀🕊🌿🌷
1.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آقا دلم تنگ برات
سایه ات رو از من کم نکن
امام رضا علیهالسلام:
به کسی که سزاوار نیکی است نیکی کن، چون لایق آن باشد و به آنکه سزاوار نیکی کردن نیست،نیز نیکی کن، چون تو شایسته خوبی کردن هستی.
چهارشنبه_های_امام_رضایی
اللهم عجل لولیک الفرج
داستان ۳ دقیقه در قیامت
#قسمت_سی ویک
جانبازی در رکاب مولا
سال ۱۳۸۸ توفیق شد که در ماه رجب و ماه شعبان زائر مکه و مدینه باشم ما مُحرم شدیم بعد از اتمام اعمال به محل قرار آمدم روحانی کاروان به من گفت سه تا از خواهران الان آمدند شما زحمت بکشید و این سه نفر را برای طواف ببرید خسته بودم اما قبول کردم سه تا از خانمهای جوان کاروان به سمت من آمدند تا نگاهم به آنها افتاد سرم را پایین انداختند.
یک حوله اضافه داشتم یک سرحوله را دست خودم گرفتم و سر دیگرش را در اختیار آنها قرار دادم گفتم من در طی طواف نباید برگردم. حرم الهی هم به خاطر ماه رجب شلوغ است.شما سر این حوله را بگیرید و دنبال من بیایید.
یکی دو ساعت بعد با خستگی فراوان به محل قرار کاروان برگشتم در کل این مدت اصلاً به آنها نگاه نکردم و حرفی نزدم وظیفهای برای انجام طواف آنها نداشتم اما فقط برای رضای خدا این کار را انجام دادم در روزهایی که در مکه مستقر بودیم خیلیها مرتب به بازار میرفتند...
اما من به جای این گونه کارها چندین بار برای طواف اقدام کردم ابتدا به نیت رهبر معظم انقلاب و سپس به نیابت شهدا مشغول شدم و از فرصتها برای کسب معنویات استفاده کردم در آن لحظاتی که اعمال من محاسبه میشد جوان پشت میز به این موارد اشاره کرد و گفت:
به خاطر طواف خالصانهای که همراه آن خانمها انجام دادی ثواب حج واجب در نامه اعمالت ثبت شد بعد گفت ثواب طوافهایی که به نیابت از دیگران انجام دادی دو برابر در نامه اعمال خودت ثبت میشود...
اوایل ماه شعبان بود که راهی مدینه شدیم یک روز صبح در حالی که مشغول زیارت بقیع بودم متوجه شدم که مامور وهابی دوربین یک پسر بچه را که میخواست از بقیه عکس بگیرد را گرفته جلو رفتم و به سرعت دوربین را از دست او گرفتم و به پسر بچه تحویل دادم بعد به انتهای قبرستان رفتم من در حال خواندن زیارت عاشورا بودم که به مقابل قبر عثمان رسیدم همان مامور وهابی دنبال من آمد و چپ چپ به من نگاه کرد یکباره کنار من آمد و دستم را گرفت و به فارسی و با صدای بلند گفت چی گفتی!؟لعن میکنی؟
گفتم نخیر دستم رو ول کن اما او همینطور داد میزد و با سر و صدا بقیه مامورین را دور خودش جمع کرد در همین حال یک دفعه به من نگاه کرد و حرف زشتی را به مولا امیرالمومنین علیهم السلام زد.
من دیگر سکوت را جایز ندانستم تا این حرف زشت از دهان او خارج شد و بقیه زائران شنیدند دیگر سکوت را جایز ندانستم یکباره کشیده محکمی به صورت او زدم بلافاصله چهار مامور به سر من ریختند و شروع به زدن کردند.
یکی از مامورین ضربه محکمی به کتف من زد که درد آن تا ماهها اذیتم میکرد چند نفر از زائرین جلو آمدند و مرا از زیر دست آنها خارج کردند و سریع فرار کردم اما در لحظات بررسی اعمال ماجرا درگیری در قبرستان بقیع را به من نشان دادند و گفتند شما خالصانه و فقط به عشق مولا علی علیه السلام با آن مامور درگیر شدید و کتف شما آسیب دید برای همین ثواب جانبازی در رکاب مولا علی علیه السلام در نامه عمل شما ثبت شده است!
@shahidaneZendeh
#چله_شهدا
🌷🕊🥀🕊🌿🌷
440.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷فرقی نمیکنه
فقیر باشی یا ثروتمند
میزان برکت خانواده رو
دعای ♡مادر♡ تعیین میکنه
🌷هرکجا دیدی خداوند
با شکوه تحویلت گرفت
بی شک,
خرجش ♡ دعای مادر ♡بوده است
🌷دعای فرشته
خداوند بدرقه راهتان 💓
@shahidaneZendeh
آقا جــان!❤️
من در این خلوت خاموش سکوت
اگر از یاد تو یادی نکنم می شکنم
اگر از هجر تو آهی نکشم
اندر این تنهایی
به خدا می شکنم
به خدا می شکنم
🔸اللهم عجل لولیک الفرج🔸
@shahidaneZendeh
#چله_شهدا
🌷🕊🥀🕊🌿🌷