#من_میترا_نیستم
#قسمت_نهم
شهرام چهارماهه بود که باباش رفته و یک تلویزیون قسطی خرید!
به او گفتم: "مرد ما بیشتر از تلویزیون به کولر احتیاج داریم تلویزیون که واجب نبود"
بابای مهران هم رفت و یک کولر گازی کوچک قسطی آورد
با اینکه به خاطر خوابیدن زیر کولر گازی در هوای شرجی آبادان آسم گرفتم ولی بچههایم از شر گرما و شرجی تابستان راحت شدند.
عصر که میشد کوچهها غوغای بچههای قد و نیم قد بود هر خانواده هفت، هشت تا بچه داشت. کوچه و خیابان محل بازی آنها بود
ولی من به دخترها اجازه نمیدادم برای بازی به کوچه بروند
میگفتم خودتون چهارتا هستید بشینید و با هم بازی کنید آنها هم داخل حیاط کنار باغچه مینشستند و خاله بازی میکردند
مهری از همه بزرگتر و برای ایشان مثل مادر بود دمپخت گوجه درست می کرد و با هم می خوردند ریگ بازی میکردند و صدایشان در نمیآمد. بچهها عروسک و اسباب بازی نداشتند.
بودجه ما نمی رسید که وسایل گران بخریم دختر ها روی کاغذ، شکل عروسک را میکشیدند و رنگش می کردند
خیلی از همسایه ها نمی دانستند که من ۴ تا دختر دارم
بعضی وقتها در رفت و آمدها زینب و شهلا را دیده بودند اما مینا و مهری غیر از مدرسه هیچ جا نمی رفتند
هر روز از ایستگاه 6 به ایستگاه ۷ میرفتم
بازار ایستگاه ۷ بازار پررونقی بود
حقوق مان کارگری بود و زندگی سادهای داشتیم اما سعی می کردم به بچهها غذای خوب بدهم
هر روز بازار میرفتم و زنبیل را پر میکردم از جنسهای تقریباً ارزانتر.
چیزهایی می خریدم که در توانم بود زنبیل سنگین را روی دوشم می گذاشتم و به خانه برمی گشتم
زمستان و تابستان این بارِ سنگین را هر روز کول میکردم
سیر کردن شکم هفت بچه که شوخی نیست!
هر روز جنس تازه می خریدم اما تا شب هرچه بود و نبود را میخوردند و شب بی قرار و گرسنه دنبال غذا یا هر چیزی برای خوردن بودند
از صبح تا شب هفت نفرشان سرپا بودند و بازی می کردند آنها آرام نمی گرفتند و تند و تند گرسنه می شدند
زینب بین بچههایم از همه سازگارتر بود از هیچ چیز ایراد نمیگرفت، هر غذایی را می خورد، کمتر پیش میآمد که از من چیزی بخواهد.
کلاس اول دبستان سرخک خیلی سختی گرفت...
ادامه دارد...
🍃 🍂🌺🍂
@shahidaneZendeh
#سلام_امام_زمان
#چله_شهدا 🕊
🎊🎉#من_میترا_نیستم 🎊 🎉
#قسمت_دهم
تمام بدنش له شده بود با همه دردی که داشت گریه نمی کرد.
زینب را توی پتو پیچیدم و به درمانگاه بردم وقتی بلند شدم که او را به درمانگاه ببرم زودتر از من از جا بلند شد
دکتر درمانگاه چند تا سوزن (آمپول) برایش نوشت
موقع زدن سوزن ها مظلومانه دراز می کشید و سرش را روی پاهایم میگذاشت
بدون هیچ گریه و اعتراضی درد را تحمل میکرد
در مدتی که مریض بود دوای عطاری (اسپند) در آتش می ریختم و خانه را بو می دادم
دکتر گفته بود که فقط عدس سبز آب پز بدون چاشنی و روغن به او بدهید
چندین روز غذای زینب همین عدس سبز آب پز بود و بس.
غذایش را می خورد و دم نمی زد به خاطر شدت مریضیش اصلاً خوابش نمیبرد ولی صدایش در نمی آمد.
زینب از همه بچهها به خودم شبیهتر بود صبور اما زرنگ و فعال
از بچگی به من در کارهای خانه کمک میکرد مثل خودم زیاد خواب میدید همه مردم خواب می بینند اما خواب در زندگی من و زینب نقش عجیبی داشت!
انگار به یک جایی وصل بودیم زینب بیشتر از اینکه دنبال لباس و خوردن و بازی باشد دنبال نماز و روزه و قرآن بود!
همیشه میگفتم از ۷ تا بچه جعفر، زینب سهم من است انگار قلبمان را با هم تقسیم کرده بودیم
از بچگی دور و بر خودم میچرخید همه خواهر و برادرها و همسایهها را دوست داشت و انگار چیزی به اسم بد جنسی و حسادت و خودخواهی را نمیشناخت حتی با آدمهای خارج از خانه هم همینطور بود.
۴ یا ۵ سالش بود که اولین خواب عجیب زندگیش را دید....... 🍃 🍂🌺🍂
@shahidaneZendeh
#سلام_امام_زمان
#چله_شهدا 🕊
🏝عیدتان مبارک مولای من
ای غریبترین حاجی هر ساله ؛
کاش بیاموزیم ...
پیش پایت...
همه زنجیرهای وجودمان را،
سر ببریم...
تا بیابیم..
آنچه را که قرنهاست در حسرتش،
زمینگیر شدهايم!🏝
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
🍃 🍂🌺🍂
@shahidaneZendeh
#سلام_امام_زمان
#چله_شهدا 🕊
❇️🔸❇️🔸🕋🔸❇️🔸❇️
بخوان دعای فرج را که یار برگردد
بخوان دعای فرج را
که شب سحر گردد
بخوان دعای فرج را
اگر که می خواهی
حدیث غیبت یار تو مختصر گردد
بخوان دعای فرج را و از خدا بطلب
وجود نازکش ایمن ز هر خطر گردد
لبیــک یا حسیـــــن🖤
🔸امام زمان(عج الله) در روایتی فرموده اند:
به شیعیان و دوستان ما بگوئید
که خدا را به حق عمه ام حضرت زینب (س)قسم دهند🤲که فرج را نزدیک گرداند
💠برای سلامتی و تعجیل در فرج آقا امام زمانمون هزاران صلوات💠
✨بسم الله الرّحمن الرّحیم🖤
إِلَهِی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفَاءُ
وَ انْکشَفَ الْغِطَاءُ
وَ انْقَطَعَ الرَّجَاءُ وَ ضَاقَتِ الْأَرْضُ🌎
وَ مُنِعَتِ السَّمَاءُ🪐
وَ أَنْتَ الْمُسْتَعَانُ وَ إِلَیک الْمُشْتَکی
وَ عَلَیک الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخَاءِ
اَللَّــهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ
أُولِی الْأَمْرِ الَّذِینَ فَرَضْتَ عَلَینَا طَاعَتَهُمْ
وَ عَرَّفْتَنَا بِذَلِک مَنْزِلَتَهُمْ
فَفَرِّجْ عَنَّا بِحَقِّهِمْ فَرَجا عَاجِلا قَرِیبا
کَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ
یا مُحَمَّدُ یا عَلِی
یا عَلِی یا مُحَمَّدُ
اِکفِیانِی فَإِنَّکمَا کافِیانِ
وَ انْصُرَانِی فَإِنَّکمَا نَاصِرَانِ
یا مَوْلانَا یا صَاحِبَ الزَّمَانِ
اَلْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
أَدْرِکنِی أَدْرِکنِی أَدْرِکنِی
السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ
الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ
یا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ
بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرِینَ
اللّهم عجّل لولیک الفرج به حقّ
حضرت زینب کبری(سلام الله علیه)🏴
🕊🌷🌿🕊🌷🌿🕊🌷https://eitaa.com/joinchat/2770403939Ceb13b8d4eb
♡
قلبت را آرام کن...
یک وقت هایی بنشین و خلوت کن
با روح درونت…
بیشتر لمس و تجربه اش كن...
نگاه كن به داشته هایت...
نگاه کن به اطرافت…
به خوشبختى هایت…
به کسانی که میدانی دوستت دارند…
به وجود آدم هایی که برایت اهمیت دارند…
و از همه مهم تر به حضور خدایی
که تنهایت نخواهد گذاشت…
گاهی یک جای دنج انتخاب کن…
گاهی یک جای شلوغ…
آرامش در حضور خدا را در هر دو پیدا کن…
هم درکنار شلوغی آدم ها…
هم درکنج خلوت تنهایی …
دل مشغولی ها را گاهی ساده تر حس کن…
باران را بی چتر بشناس…
خوشحالی را فریاد بزن…
و بدان که خدا همیشه با توست . . .
🍃 🍂🌺🍂
@shahidaneZendeh
#سلام_امام_زمان
#چله_شهدا 🕊
آرامشی جز خدا هست؟
خدای عزیزم
این روزها حال عجیبی دارم
این روزها دلم آرامشی عمیق میخواهد؛
گاهی دوست دارم در تنهایی ام بمانم،
وکسی سراغم را نگیرد!
اما در این دلگیری ها
بازهم تورا میخواهم؛
مگر من غیر از تو که را دارم
که وقتی دلم گرفت
دلم را پیشش خالی کنم و
او بشود آرام جانم؟
خدایا صبر کن،خوب میشوم
بهت قول میدم از اینجا به بعد
زندگی ام طوری زندگی کنم
که تو دوست داری
مرا در آغوشت بگیر
تا از این هیاهوی دنیا دور شوم
شبتون پراز ارامش
🍃 🍂🌺🍂
@shahidaneZendeh
#سلام_امام_زمان
#چله_شهدا 🕊
سلام امام زمانم✋🌸
جانم فدای نام تو يا صاحب الزمان
قـربان آن مقام تو يا صاحب الزمان
جان ميدهم بخاطر يکلحظه ديدنت
دل عاشقِ سلامِ تو يا صاحب الزمان
❣الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْبحق حضࢪٺزینبڪبرۍسلاماللهعلیها🕊❣
«یاصَاحِبَ_الزَّمان_اَدْرِکنی»
«یاصَاحِبَ_الزَّمان_أغِثنی»
🌻آن زمان ڪہ "آفتاب روز"
🌼آرامش صبح را در هم میشڪند
🌻در مہ صبحگاهے بال بگشا...
🌼دست جهان را در دستهایت بفشار
🌻و "گل لبخند" بر لبان بنشان
🌼چہ با شڪوہ است زندہ بودن...
🌻سلام دوستان مثبت اندیش و مهربان
🌼صبح زیباتون بخیر و شادی