2.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🤍سلام من به هفتم محرم
🖤سلام بر امام حسین
🤍سلام بر آقا ابوالفضل
🖤سلام بر علی اصغر
🤍سلام بر شما عزاداران
🖤صبحتون کربلایی
🤍به حق خون
🖤پاک شهیدان کربلا
🤍سعادتمند و حاجت روا باشید
کانال منتظران ظهور
@shahidaneZendeh
زمان:
حجم:
534.2K
باسلام .میگن زائر امام حسین از زمانی ک ثبت نام میکند برای زیارت تا زمانی ک اززیارت برمیگردد از تمام بلایای آسمانی وزمینی مثل زلزله وسیل وتصادف و....درامان هست همچین چیزی صحت دارد اگر روایاتی دراین زمینه هست لطفا بفرمایید
باتشکر
⭕️پاسخ: ابراهیم_افشاری
«یاصَاحِبَ_الزَّمان_اَدْرِکنی»
«یاصَاحِبَ_الزَّمان_أغِثنی»
کانال منتظران ظهور
@shahidaneZendeh
ابراهیم افشاریزبان مردم بعدازظهور.mp3
زمان:
حجم:
857.2K
⁉️ آیا زبان مردم بعدازظهور زبان عربی میباشد ؟
⭕️پاسخ: ابراهیم_افشاری
«یاصَاحِبَ_الزَّمان_اَدْرِکنی»
«یاصَاحِبَ_الزَّمان_أغِثنی»
کانال منتظران ظهور
@shahidaneZendeh
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
100گل صلوات هدیه میکنیم به نیابت از شهید والامقام" مرتضی کریم زاده" نذر سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان عج و هدیه به محضر چهارده معصوم علیهم السلام
🍃🌷🌷🌻🌹🌻🌷🌷🍃
#عروج_عاشقانه
🥀«۱۹ تیر ماه»
🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹
💔در پی گزارش یک مورد آدم ربایی در یکی از استانهای چهارمحال و بختیاری و متواری شدن مسلحانه فرد مذکور باخودرو به استان، به محض رصد و شناسایی پلاک خودرو گروگان گیر، تیمهای گشتی در محورهای مواصلاتی جهت دستگیری و توقیف مستقر شدند.
به محض رویت خودرو گروگان گیر، کارکنان بخش باباحیدر دستور ایست داده، ولی راننده با بی توجهی به سمت ماموران تیراندازی کرده که درحین تیراندازی گروهبان یکم کریم زاده و سرباز وظیفه هیبتی به فیض شهادت نائل آمدند.
♦️هدیه به روح شهید بزرگوار مرتضی کریمزاده مصطفی آبادی «صلوات»
#شهید_امنیت
کانال منتظران ظهور
@shahidaneZendeh
°•🌱
#تصویر_صفحه_183
🌷بسمِ رَبِّ الشُهَدا و الصِدّیقین🌷
🌱تلاوت دستجمعی قرآن کریم هدیه به روح پاک و مطهر همه شهدا برای تعجیل در فرج آقا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف انشاءالله
صفحه183
#من_میترا_نیستم
#قسمت_شصت_و_سه
باید میرفتم و دخترم را می دیدم. جنازه
زینب را به سردخانه پزشکی قانونی بردند ما باید برای شناسایی به آنجا می رفتیم.
سوار ماشین شدیم و همه با هم به پزشکی قانونی رفتیم مهران و باباش لحظه ای آرام نمی شدند چشمهای مهران کاسه خون شده بود.
من یخ کرده بودم و هیچ چیزی نمیگفتم گریه هم نمی کردم. مهران که نگران من بود من را بغل کرد و گفت: مامان گریه کن خودت رو رها کن. اما من هیچ نمی گفتم.
آنقدر در دنیای خودم با زینب حرف زدم که نفهمیدم کی به سردخانه رسیدیم. دخترم آنجا بود با همان لباس های قدیمی با روسری سرمه ای و چادر مشکی.
منافقین او را با چادرش شهید کرده بودند با چادر چهارگره دور گردنش بسته بودند.
کنار زینب نشستم و صورت لاغر و استخوانی اش را بوسیدم، چشمهای بسته اش را یکی یکی بوسیدم لب هایش را بوسیدم سرم را روی سینه اش گذاشتم قلبش نمیزد بدنش سرد سرد بود.
دستهایش را گرفتم و فشار دادم بدنش سفت شده بود روسری اش هنوز به سرش بود. چند تار مویی که از روسری اش بیرون زده بود پوشاندم. دخترم راضی نبود نامحرم موهایش را ببیند.
زینب روی کشوی سردخانه آرام خوابیده بود سرم را روی سینه اش گذاشتم و بلند گفتم: و( بِاَی ذَنبِ قُتِلَت) به کدامین گناه کشته شده است؟
ادامه دارد....
کانال منتظران ظهور
@shahidaneZendeh