انسی داشت با حضرت زهرا(س)
در شادترین لحظاتش با شنیدن نام
حضرت زهرا(س) بارانی میشد
وارد اتاق شدم روضهیِ یک نفره
راه انداخته بود
گفتم: چرا گریه میکنی؟
گفت: برایِ مظلومیت حضرت
زهرا(س)...شما هم وقتی شهید
شدم بیایید سرِ مزارم روضهیِ
حضرت زهرا بخوانید
راوی: خواهر شهید
#شهید_علی_ماهانی
انسی داشت با حضرت زهرا(س)
در شادترین لحظاتش با شنیدن نام
حضرت زهرا(س) بارانی میشد
وارد اتاق شدم روضهیِ یک نفره
راه انداخته بود
گفتم: چرا گریه میکنی؟
گفت: برایِ مظلومیت حضرت
زهرا(س)...شما هم وقتی شهید
شدم بیایید سرِ مزارم روضهیِ
حضرت زهرا بخوانید
راوی: خواهر شهید
#شهید_علی_ماهانی
🌱یکبار هم نشد حرمت موی سفید ما را بشکند یا بیسوادی ما را به رخمان بکشد.
هر وقت وارد اتاق میشدم، نیمخیز هم که شده از جا بلند میشد. اگر بیست بار هم میرفتم و میآمدم، بلند میشد.
میگفتم: علیجان! مگه غریبه هستم؟! چرا به خودت زحمت میدی؟! میگفت «احترام به والدین، دستور خداست.»
یک روز که خانه نبودم، از جبهه آمده بود. دیده بود یک مشت لباس نشُسته گوشه حیاطه، همه را شُسته بود و انداخته بود روی بند.
وقتی رسیدم، بهش گفتم: الهی بمیرم برات مادر، تو با یک دست، چطوری اینهمه لباس را شستی؟!
گفت «اگه دو دست هم نداشتم، بازهم وجدانم قبول نمیکرد من اینجا باشم و شما زحمت شستن لباسها را بکشی»
#شهید_علی_ماهانی🌷
••
#شهید_علی_ماهانی:
دنیا ارزش ندارد، دنیا را بدهید به اهل دنیا...
راه را که انتخاب کردی، دیگر مال خودت نیستی.
اگر قرار است درد بکشی، بکش ولی آه و ناله نکن! اگر آه و ناله کردی، متعلق به دردی نه راه...
#شهید_علی_ماهانی🥀
#کلام_شهدا🕊
انسی داشت با حضرت زهرا(س)
در شادترین لحظاتش با شنیدن
نامِ حضرت زهرا(س) بارانی میشد
وارد اتاقش که شدم روضه
یک نفره راه انداخته بود
گفتم: چرا گریانی؟!
گفت: برای مظلومیت حضرت زهرا(س)
شما هم وقتی شهید شدم
بیائید سر مزارم روضه
حضرت زهرا(س) بخوانید ..
#شهید_علی_ماهانی