#حضرت_زهرا_س_مدح_و_مناجات
ای گوهر کلام محمد ثنای تو
تا حشر افتخار ولایت ولای تو
هم کوثر خدایی و هم دخت مصطفی
هم آمده است امّ ابیها ثنای تو
پیغمبری که جان همه انبیا فداش
فرمود با تو جان محمد فدای تو
با آنکه نیست روی خداوند دیدنی
پیداست در جمال تو، وجه خدای تو
پیغمبران، ملائکه، حوریّه، جنّ و انس
دارند احتیاج به ذکر دعای تو
تا صبح حشر حسرت بیماریاش بوَد
آید اگر مسیح به دارالشفای تو
هرگز نگه به وادی سینا نمیکند
گر بنگرد کلیم به دارالولای تو
امواج نور سر زده از خانهی گلین
بوی بهشت میدمد از خاک پای تو
بیت الحرام خواجهی اسراست حجرهات
آرد ملک طواف، به دور سرای تو
گلبوسههای پشت هم ختم انبیا
پیداست روی آبلهی دستهای تو
در حیرتم که روی تو را دید در بهشت
آدم نداد جان ز چه بر رو نمای تو؟
سوگند میخورم به خدا تا خدا خداست
بیگانه با خدا نشود، آشنای تو
حوّا امید داشت شود فضهی درت
آدم شد از بهشت، برون در هوای تو
تصویر توست، خندهی گلخانهی بهشت
بوی خداست، در نفس دلربای تو
پیغمبر و خدا و رسول و ائمهاند
با حُسن اتفاق، مدیحت سرای تو
آن روزها که صحبتی از ماسوا نبود
کوثر نداشت، ذات الهی سوای تو
پیش از ظهور عالم خلقت، هماره بود
آغوشِ غیبِ ذاتِ خداوند، جای تو
والله بهترینِ کسانند در زمین
ابنا و شوی و امّ و بنات و نیای تو
مُلک وجود در حرمت گشته ناپدید
کی گفته گم شده حرم با صفای تو؟
محدود نیست بحر عنایات رحمتت
وصل است بر عطای الهی، عطای تو
آگاه نیست کس به جز از ذات ذوالجلال
از بدو ابتدای تو و انتهای تو
گر جنّ و انس، حاتم طایی شوند باز
باید زنند بوسه به خاک گدای تو
حقّا که شد گشوده ز بازوش ریسمان
مشکل گشا به پنجهی مشکلگشای تو
تاریخ شاهد است که آید هنوز هم
از مسجد مدینه صدای رسای تو
گویی فقط رسول خدا حرف میزند
وقت خطابه با دو لب جانفزای تو
با آنکه از صدای تو هفت آسمان گریست
انگار هیچ کسی نشنیده صدای تو
حتی یکی نگفت به زهرا ستم شده
حتی نکرد گریه کسی از برای تو
هرگز نگشت چون تو کسی در وطن غریب
بالله نبود این همه غربت، سزای تو
اجر رسالت پدرت خوب شد ادا
گردید تازیانهی امّت، جزای تو
ای یاس نیلی نبوی! کاش خورده بود
آن تازیانهها به تن ما به جای تو
تا روز حشر کاسهی خون جگر شود
چشمی که تر نگشت ز اشک عزای تو
باید به "میثمت" دُر مضمون عطا کنی
تا گوهر قصیده بریزد به پای تو
✍ #غلامرضا_سازگار
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_ولادت
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_مناجات
#مرگ_بر_اسرائیل
#شعر_پایداری
افتاده بر پایش قلمهایی که قادر نیست
یعنی که از زهرا نوشتن کار شاعر نیست
باید یکی همواره از ما بهتران گوید
روح القدس باید خودش از عمق جان گوید
باید بگوید نور در اوزان نمیگنجد
در شعر شاعر روحِ الرحمن نمیگنجد
ناموس حق، گهواره جنبانش ملک باشد
تنها فدک نَه! سهم الارثش نُه فلک باشد
هفت آسمان را هم بگردی مثل زهرا نیست
معراج رفته تازه میفهمد که زهرا کیست
محتاج زهراییم در معبرگشاییها
هستند زیر منت او کربلاییها
مدیون زهرا بود هر نسلی حسینی بود
اندیشهی زهرا در افکار خمینی بود
ما را به راه راست دعوت میکند زهرا
با فعل و تقریرش هدایت میکند زهرا
قصدش ز مسجد آمدن دشمنستیزی بود
در صحنه تدریس بصیرت میکند زهرا
تحریم هم باشد توافق در مرامش نیست
تفسیر صبر و استقامت میکند زهرا
در انتقامی سخت سیلی کار مادر بود
میدان که میآید قیامت میکند زهرا
از نقش سربند شهیدان میتوان فهمید
یک عمر بر دلها حکومت میکند زهرا
توصیف ما از فاطمه تفسیر قرآنیست
شاگرد درس مکتبش قاسم سلیمانیست
رزمندهها را نهضت زهرا به خط کرده
زهرا، سلیمانی ما را تربیت کرده
زهرا طریقش جز طریق پایداری نیست
در مکتب او جای خِفّت، جای خواری نیست
باید شناسایی کنیم اهداف دشمن را
باید بشارت داد فرداهای روشن را
سیدعلیمان فتح خیبر میکند فردا
فرزند حیدر کار حیدر میکند فردا
ما سر به داران مطیع رهبری هستیم
آمادهی دستور فتح خیبری هستیم
موسی! عصا بر کف بیا هنگام طوفان است
فرمان دهی، حیفایشان با خاک یکسان است
با سر میافتد قوم فرعون زمان در نیل
شیعه کمر بسته به نابودی اسرائیل
از جبههی حق میرسد آوای پیروزی
قطعاً تماشایی شود فردای پیروزی
در قدس اگر فردا نماز جمعهای برپاست
سیدعلیمان خطبه خوان مسجدالاقص ست
مشی و مرام صهیونیست از یاد خواهد رفت
حیثیت پوشالیاش بر باد خواهد رفت
راهی برای عدهای یاغی نمیماند
نامی از اسرائیل هم باقی نمیماند
فردا که شوق هر فلسطینی تماشاییست
بیت المقدس تا مدینه راهپیماییست
دنیا به کام مهدی موعود خواهد شد
صبح فرج وهابیت نابود خواهد شد