#چالش_لبخند
یڪ نفــر حسرت
لبخند تـو را مـیبـارد...
#خنده ڪـن عـشق
نمک گیـــر شود بعـــد بـرو...
#سردار_دلها
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
💔
بی مرزتر از عشقـم و
بی خانهتر از باد
ای فاتــحِ بی لشکرِ من
خانهاتــــ آبـــاد
#دوشنبه_های_امام_حسنی
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
#تلنگرانہ
🔴دو کیلو قند و یک کیلو زعفران را
شبــ بگـــــذارید کــــنار پیتـ نفتـــ،
صبح که شد دیگر نمیشود از آنها
استفاده کرد!
🔺#همنـــشین_بد هم این گونه برای
انسان ضرر دارد...
پنبه را بگذارید کنار آتش و بگویید
نسوز! مــــــگر مــــــــیشود...؟!
| از آدمهای منفی دوری کنید تا زندگی بهتری رو داشته باشید. |
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
قبل از اینکه سرت را بالا ببری و نداشته هایت را به پیش خدا گلایه کنی؛ نظری به پایین بینداز و داشته هایت را شاکر باش.
#دکتر_الهه_قمشه_ای
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
کانال شهید ابراهیم هادی
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم2 قسمت بیست و پنجم اذان🌺 💢به محض ورود دستمال سرخ ها به سر پل ذهاب با چهره زیب
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم2
قسمت بیست و ششم
آن چهار نفر🌺
💢بسیاری از رزمندگان معتقدند دوران جنگ ماه بعد از خروج بنی صدر تبدیل به دفاع مقدس شد یعنی واژه های معنوی و اهمیت به مسائل دینی در جنگ وارد شد.
💢اما من اعتقاد دارم که در جبهه سر پل ذهاب و روزهای اول جنگ ما دفاع مقدس را با وجود ابراهیم حس میکردیم.
💢ابراهیم هر وقت که فرصت می یافت مشغول مداحی می شد امور معنوی را بین نیروها گسترش میداد.
💢در همان روزهای اول جلسات فرماندهان در یکی از خانه های سر پل ذهاب که دستمال سرخ ها در آنجا مستقر بودند برگزار می شد.
💢اعضای جلسه معمولا اصغر وصالی، علی تیموری، #ابراهیم_هادی و خلبان شیرودی بودند.
💢 وقتی جلسه تمام می شد ابراهیم مشغول مداحی می شد.
💢تمام نیروها جمع می شدند و از نوای ملکوتی ابراهیم استفاده می کردند.
💢یک روز از طرف اصغر به پادگان ابوذر رفتم نامه ای به خلبان شیرودی دادم که برای جلسه به سر پل ذهاب بیاید.
💢آقای شیرودی گفت بگویید این رفیق ما، آقا ابراهیم حتما باشه.
💢گفتم چشم ایشون هم هستند.
💢روزها گذشت معنویت ابراهیم تاثیر عجیبی روی نیرو ها گذاشت.
💢اوج معنویت ابراهیم را در برخورد با دشمن شاهد بودیم او با دشمن که به اسارت در می آمدند به گونه ای برخورد می کرد که برای تمام نیرو ها الگو بود.
💢یادم هست در ارتفاعات کوره موش در همدان روزهای اول چهار اسیر گرفتیم. ما در یکی از خانه های ابتدایی شهر مستقر بودیم.
💢همراه با ابراهیم این چهار اسیر را به خانه آوردیم تا چند روز بعد به پادگان ابوذر منتقل شوند.
💢آن سوی حیاط یک اتاق با درب آهنی وجود داشت رفقا پیشنهاد کردند که اسرا را به آنجا منتقل کنیم و درش را قفل کنیم.
💢ابراهیم قبول نکرد گفت: اینها مهمان ما هستند.
💢گفتم: آقا ابراهیم چی میگی اینها اسیر های جنگی هستند به وقت فرار می کنند.
💢ابراهیم گفت: اگر برخورد ما صحیح باشد مطمئن باش هیچ کاری نمی کنند.
💢دستان اسرا را باز کرد و آورد داخل اتاق سفره نهار پهن شد نان و کنسرو آوردم تعداد کنسروها کم بود.
💢با تقسیم بندی ابراهیم خودمان هر دو نفر یک کنسرو خوردیم اما به اسرای عراقی به هر نفر یک کنسرو دادیم.
💢عراقی ها زیر چشمی شاهد این اتفاقات بودند می دیدند که قرار بود آنها را زندانی کنیم اما حالا در بهترین حالت کنار ما هستند آنها می دیدند همان چیزی که ما می خوریم حتی بهتر از آن را برای اسرا می آوریم.
💢دو روز گذشت و ابراهیم به من گفت حمام را روشن کن.
💢من هم آب گرمکن را روشن کردم و حمام آماده شد.
💢ابراهیم چهار دست لباس آماده کرد و یکی یکی از اسرا را به حمام فرستاد.
💢عصر همان روز ابراهیم به پادگان ابوذر رفت. همان موقع یک خودرو برای انتقال اسرا به محل استقرار ما آمد.
💢اسرای عراقی گریه می کردند و نمی رفتند و مرتب اسم ابراهیم را صدا می زدند.
💢با بیسیم تماس گرفتم و ابراهیم برگشت.
💢اسرای عراقی یکی یکی با او دست و روبوسی و خداحافظی کردند.
💢آنها التماس می کردند که پیش ابراهیم بمانند ولی قانون چنین اجازه ای به ما نمی داد.
🗣مرتضی پارسائیان
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
💔
#نجوای_عاشقانه_منو_خدا 💞
استغفار میکنم از اینکه قدر دینمو اونجور که باید ندونستم...
دینی که بخاطرش مردم زیادی مثل مسلمونای هند بهای سنگینی پرداخت میکنن؛فقط به جرم مسلمان بودن....
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
شـ🌙ـب شـد
دلها بہ فـردا امیـدوار شـد
چشـمها پر از خـواب شـد
همه میگویند ڪه زنـدگی
سـر بالایی و سـرازیـری دارد
امـا مـن میگویـم
زنـدگی هر چـه ڪه هسـت
جـریـان دارد
میگویـم تـا خــدا هسـت
و خـدایی میکنـد امیـد هسـت
فـردا روشـن اسـت.
🌙شبتـون آروم در پنـاه خــدا🌟
فـردایتـان روشـن
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
#خدای جــــانم
صبحم را با بندگــی
تو پاگشا میکنم
روزم را با رحمتت
بخير کن..
بسم الله النور
بسم الله هو مدبر الامور..
به نام خدای همه
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
#یک حبه نور ✨
أَفَلاَ يَتُوبُونَ إِلَى اللَّهِ وَيَسْتَغْفِرُونَهُ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحِيمٌ.
نمیخواید برگردید پیش خدا و ازش عذر
خواهی کنید؟ خدا مهربونهها، میبخشهها...
#سوره_محترم_مائده/۷۴
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
دست در دست شما باشد
خیال مان از زندگی راحت است...
#سلام_مهربانترین_پدر
اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
خستگیها را جارو بزن
شیشه های دلت را ها کن
دستمال آرامش را روی گردهای نگرانی بکش
پنجره ی عشق را باز کن ؛
بِنشین
و لَختی بِخند ... :)
سلاااام
روزتون قشنگ🌤
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi
دلتون❤️
رو هیچوقت
به دریا نزنید ....!
دلتون رو به #خدا
❤️ بزنید ....
اینجوری قشنگ تره
🍃🌹
@ShahidAziz_Ebrahim_Hadi