eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.4هزار دنبال‌کننده
30.7هزار عکس
27.9هزار ویدیو
75 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 🟡 ظرف غذایش ڪه دست‌ نخورده می‌ماند، وحشت می‌ڪردیم . مطمئن می‌شدیم حتماً گروهانی در یڪ ‌گوشه‌ی خطِ لشڪر غذا نخورده. 🟡این‌طوری اعتراض می‌ڪرد به ڪارمان. تا آن گروهان را پیدا نمی‌ڪردیم و غذا نمی‌دادیم بهشان، لب به غذایش نمی‌زد . گاهی چهل‌‌وهشت ساعت غذا نمی‌خورد تا یقین ڪند همه غذا خورده‌اند . 🌷 🌷
💔 💞 «إِلٰهِى...! أَنَا عَبْدُكَ الضَّعِيفُ الْمُذْنِبُ وَمَمْــلُوكُكَ الْمُنِيبُ فَلاٰ تَجْعَلْنِى مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَكَ» خدایـا...! «من‌بنـده‌ناتوان‌گنهکار‌تـوام م‌مملوڬ‌تـوبه‌کننده‌بہ‌پیشگاهتــــ مـرا‌ازکسانۍکہ‌رویت‌رااز‌آنـان‌برگـرداندۍ قـرارمده.... 🍃🌹
خدای مهربان .... جهانیان به شوق تو در این، پگاه زیبا ، چشم می گشایند و سبحان الله می گویند. با توکل به اسم اعظمت روزمان را آغاز میکنیم خدایا!! امروز چشم و زبان ما را به خیر و نیکی بگشا آمین یا رب العالمین! به نام خدای همه 🍃🌹
بر روح بلند مهربانی صلوات بر خلق عظیم آسمانی صلوات بر اشرف کائنات هادی سبل خورشید سپهر جاودانی صلوات اللّهمَّ صَلِّ عَلی محمَّد و آلِ مُحَمَّد و عجل فرجهم 🍃🌹
حبه نور✨ وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ و او با شماست هرجا که باشید {حدید/۴} 🍃🌹
صاحبنــا🍃 قبل هر جمله و حرف و سخن و نقل کلام اول صبـحِ به شمـا عرض سلام (عج)
سلام بر آنان که در پنهان خویش بهاری برای شکفتن دارند . سلام همراهان همیشگی روزتون بخیر🌤
11.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 ما شانه به شانه از دل و از جان همدل و همسو از سرِ ایمان بر سر پیمانیم به یاری خدا 🍃🌹
مادربزرگ می‌گفت: خدا نگاه میکنه ببینه تو با بنده‌هاش چه جوری تا می‌کنی تا همون‌جوری باهات تا کنه. + خوب تا کنیم...! 🍃🌹
کانال شهید ابراهیم هادی
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم2 قسمت پنجاه و هشتم پابرهنه🌺 💢آمده بود دفتر انتشارات تا کتاب تهیه کند. می گف
قسمت پنجاه و نهم پیت حلبی، رختخواب و کشتی🌺 پیت حلبی👇👇👇 💢شب جمعه و ساعت دو نیمه شب بود جلوی مسجد محمدی مشغول ایست و بازرسی بودیم من و چند نفر دیگر روی پله مسجد نشستیم و صحبت می کردیم. 💢ابراهیم از جا پرید و دوید سمت ابتدای خیابان مجاور. نشست و دستش را توی جوی آب کرد! بعد هم برگشت. 💢با تعجب پرسیدم: آقا ابراهیم چی شده؟! 💢گفت: هیچی، یک پیت حلبی تو جوی آب افتاده بود و همینطور که می رفت سر و صدا ایجاد می کرد. رفتم و از داخل جوی آب برداشتم تا صدایش مردمی که خواب هستند را اذیت نکند. رختخواب👇👇👇 💢باز هم مثل شب های قبل نیمه شب از خواب بیدار شدم دوباره دیدم که ابراهیم روی زمین خوابیده! 💢با اینکه رختخواب برایش پهن کرده بودیم اما آخر شب وقتی از مسجد آمد دوباره روی فرش خوابید. 💢صدایش کردم و گفتم: داداش جون هوا سرده یخ می کنی. چرا توی رختخواب نمی خوابی؟ 💢گفت: خوبه، احتیاجی نیست. 💢وقتی دوباره اصرار کردم گفت: رفقای من الان توی جبهه گیلان غرب، توی سرما و سختی هستند من هم باید کمی حال اونها رو درک کنم. کشتی👇👇👇 💢رفته بودیم برای مسابقات باشگاهی. ابراهیم در میان تماشاگران کنار ما نشسته بود. 💢مهم ترین حریف او شخصی به نام قلی پور بود. ایشان بدنی تنومند داشت و حریفان خود را به راحتی شکست می داد، دوستانش حسابی او را تشویق کردند. بعد به میان تماشاگران آمد تا استراحت کند. 💢آقای قلی پور رو به ما کرد و گفت: حریف بعدی من یه، شما او را می شناسید؟ 💢قبل از اینکه ما حرفی بزنیم خود ابراهیم گفت: من میشناسمش. عددی نیست سریع اون رو میزنی! 💢قلی پور خوشحال تر از قبل به رختکن رفت. شروع کرد به گرم کردن خودش. 💢چند دقیقه یعد گوینده سالن نام ابراهیم و قلی پور را برای مسابقه بعدی اعلام کرد. 💢ابراهیم سر جایش نشسته بود. برای دومین بار نامش را صدا کردند. قلی پور و داور روی تشک بودند. 💢ابراهیم لباسش را در آورد. در حالی که دو بنده را زیر لباس پوشیده بود به سمت تشک رفت. داور بدن ابراهیم را چک کرد و سوت زد. 💢قلی پور که آماده مسابقه شد نگاهی به ابراهیم انداخت و با تعجب گفت: تو که.. 💢هنوز حرفش تمام نشده بود که ابراهیم زیر دو خم او را گرفت و از روی زمین بلندش کرد یک دور بر روی تشک چرخید و او را به زمین زد و روی پل نگه داشت. لحظاتی بعد قلی پور ضربه فنی شد. 💢ابراهیم بلافاصله از جا بلندش کرد. حریفش را بوسید و معذرت خواهی کرد بعد گفت: شرمنده ما رفیق شما هستیم ببخشید. 💢کسی باور نمی کرد که این مسابقه زمینه رفاقت آنها را فراهم کند. آنها رفقای بسیار خوبی برای هم شدند. ارتباط خوب آنها تا شهادت ابراهیم ادامه داشت
✨هر ڪس سراغ خدا را گرفت و دلش تنگ بود، آدرس شهدا را به او بدهید. ✨خدایا ما را تا رسیدن به آسمان شهدا یاری فرما. سلام بر علمدار کمیل شهید جاویدالاثر 🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi