#اخلاق_شهدایی 🌹
🟡 ظرف غذایش ڪه دست نخورده میماند، وحشت میڪردیم . مطمئن میشدیم حتماً گروهانی در یڪ گوشهی خطِ لشڪر غذا نخورده.
🟡اینطوری اعتراض میڪرد به ڪارمان. تا آن گروهان را پیدا نمیڪردیم و غذا نمیدادیم بهشان، لب به غذایش نمیزد . گاهی چهلوهشت ساعت غذا نمیخورد تا یقین ڪند همه غذا خوردهاند .
🌷 #سپهبدشهید_حاج_قاسم_سلیمانی🌷
💔
#نجوای_عاشقانه_منو_خدا 💞
«إِلٰهِى...!
أَنَا عَبْدُكَ الضَّعِيفُ الْمُذْنِبُ
وَمَمْــلُوكُكَ الْمُنِيبُ
فَلاٰ تَجْعَلْنِى مِمَّنْ صَرَفْتَ عَنْهُ وَجْهَكَ»
خدایـا...!
«منبنـدهناتوانگنهکارتـوام
ممملوڬتـوبهکنندهبہپیشگاهتــــ
مـراازکسانۍکہرویتراازآنـانبرگـرداندۍ
قـرارمده....
#منـاجاتشعبانیہ
🍃🌹
#یک حبه نور✨
وَهُوَ مَعَكُمْ أَيْنَ مَا كُنْتُمْ
و او با شماست هرجا که باشید
{حدید/۴}
🍃🌹
صاحبنــا🍃
قبل هر جمله و حرف و سخن و نقل کلام
اول صبـحِ به شمـا عرض سلام
#السلامعلیکیاحجةاللہ(عج)
سلام بر آنان که در پنهان خویش بهاری برای شکفتن دارند .
#سلمان_هراتی
سلام همراهان همیشگی
روزتون بخیر🌤
💔
بےخیال وزن و مضمون و همه آرایه ها
با زبان ساده مےگویم
" #تو در #قلب منی"
#اللهمارزقنازیارتالحسینعلیهالسلام
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#السلامعلیڪدلتنگم💔
#آھ_ڪربلا
11.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔
ما شانه به شانه از دل و از جان
همدل و همسو از سرِ ایمان
بر سر پیمانیم
#کرونا
#کرونا_را_شکست_میدهیم به یاری خدا
#مدافعان_سلامت
#مدافعان_ایران
🍃🌹
کانال شهید ابراهیم هادی
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم2 قسمت پنجاه و هشتم پابرهنه🌺 💢آمده بود دفتر انتشارات تا کتاب تهیه کند. می گف
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم2
قسمت پنجاه و نهم
پیت حلبی، رختخواب و کشتی🌺
پیت حلبی👇👇👇
💢شب جمعه و ساعت دو نیمه شب بود جلوی مسجد محمدی مشغول ایست و بازرسی بودیم من و چند نفر دیگر روی پله مسجد نشستیم و صحبت می کردیم.
💢ابراهیم از جا پرید و دوید سمت ابتدای خیابان مجاور. نشست و دستش را توی جوی آب کرد! بعد هم برگشت.
💢با تعجب پرسیدم: آقا ابراهیم چی شده؟!
💢گفت: هیچی، یک پیت حلبی تو جوی آب افتاده بود و همینطور که می رفت سر و صدا ایجاد می کرد. رفتم و از داخل جوی آب برداشتم تا صدایش مردمی که خواب هستند را اذیت نکند.
رختخواب👇👇👇
💢باز هم مثل شب های قبل نیمه شب از خواب بیدار شدم دوباره دیدم که ابراهیم روی زمین خوابیده!
💢با اینکه رختخواب برایش پهن کرده بودیم اما آخر شب وقتی از مسجد آمد دوباره روی فرش خوابید.
💢صدایش کردم و گفتم: داداش جون هوا سرده یخ می کنی. چرا توی رختخواب نمی خوابی؟
💢گفت: خوبه، احتیاجی نیست.
💢وقتی دوباره اصرار کردم گفت: رفقای من الان توی جبهه گیلان غرب، توی سرما و سختی هستند من هم باید کمی حال اونها رو درک کنم.
کشتی👇👇👇
💢رفته بودیم برای مسابقات باشگاهی. ابراهیم در میان تماشاگران کنار ما نشسته بود.
💢مهم ترین حریف او شخصی به نام قلی پور بود. ایشان بدنی تنومند داشت و حریفان خود را به راحتی شکست می داد، دوستانش حسابی او را تشویق کردند. بعد به میان تماشاگران آمد تا استراحت کند.
💢آقای قلی پور رو به ما کرد و گفت: حریف بعدی من #ابراهیم_هادی یه، شما او را می شناسید؟
💢قبل از اینکه ما حرفی بزنیم خود ابراهیم گفت: من میشناسمش. عددی نیست سریع اون رو میزنی!
💢قلی پور خوشحال تر از قبل به رختکن رفت. شروع کرد به گرم کردن خودش.
💢چند دقیقه یعد گوینده سالن نام ابراهیم و قلی پور را برای مسابقه بعدی اعلام کرد.
💢ابراهیم سر جایش نشسته بود. برای دومین بار نامش را صدا کردند. قلی پور و داور روی تشک بودند.
💢ابراهیم لباسش را در آورد. در حالی که دو بنده را زیر لباس پوشیده بود به سمت تشک رفت. داور بدن ابراهیم را چک کرد و سوت زد.
💢قلی پور که آماده مسابقه شد نگاهی به ابراهیم انداخت و با تعجب گفت: تو که..
💢هنوز حرفش تمام نشده بود که ابراهیم زیر دو خم او را گرفت و از روی زمین بلندش کرد یک دور بر روی تشک چرخید و او را به زمین زد و روی پل نگه داشت. لحظاتی بعد قلی پور ضربه فنی شد.
💢ابراهیم بلافاصله از جا بلندش کرد. حریفش را بوسید و معذرت خواهی کرد بعد گفت: شرمنده ما رفیق شما هستیم ببخشید.
💢کسی باور نمی کرد که این مسابقه زمینه رفاقت آنها را فراهم کند. آنها رفقای بسیار خوبی برای هم شدند. ارتباط خوب آنها تا شهادت ابراهیم ادامه داشت
✨هر ڪس سراغ خدا را گرفت و دلش تنگ بود، آدرس شهدا را به او بدهید.
✨خدایا ما را تا رسیدن به آسمان شهدا یاری فرما.
سلام بر علمدار کمیل
شهید جاویدالاثر #ابراهیم_هادی
🍃🌹
@shahidaziz_ebrahim_hadi