eitaa logo
کانال شهید ابراهیم هادی
2.5هزار دنبال‌کننده
33.3هزار عکس
32.4هزار ویدیو
84 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خدا قبول فرماید!! این عکس مربوط است به روز وداعِ «شهید سید محمدحسن میرجعفری»؛ پدر بزرگوارش حجةالاسلام سید ابوجعفر میرجعفری در پشت عڪس نوشته است: «تولد سیدمحمدحسن مصادف بود با روزِ ولادت امام حسن(ع) و روز شهادتش هم مصادف بود با روز شهادت امام حسن(ع) او در سن ۱۸ سالگی و در روز عید قربان از قزوین اعزام شد. و پس از ۴ سال دوری از خانواده و شهرش به فیض شهادت رسید؛ امید است که خداوند متعال این قربانی را از ما قبول فرماید.» منبع: کتاب ماندگاران/حسن شکیب‌زاده 🍃🌺 @shahidaziz_ebrahim_hadi
سخت است پاره تنت را به مسلخ جنگ رهسپار کنی ؛ امّا مادران در مکتب حسین گویند جوانم به فدای جوان أباعبدالله ... 🍃🌹🍃🌹 @shahidaziz_ebrahim_hadi
به کجا می‌نگرد نمی‌دانم ... به چه فکر می‌کند نمی‌دانم ... فقط می‌دانم که راه را گُم نکرده است 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
وقتِ لبیک که شد اسماعیل ها را ؛ به قربانگاه فرستادند هاجرها .... 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
دتا که ابراهیم لب تَر کرد قربانی شوید پشتِ یکدیگر به صف گشتند اسماعیل‌ ها .... 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
🥀🕊🌹🏴🌹🕊🥀 تاریخ تولد : ۱۳۴۹/۳/۱۷ تاریخ : ۱۳۶۳/۱۲/۲۱ محل : جزایر جنوب عملیات : بدر در یکی از روزهای سال 1362، زمانی که حضرت آیت الله خامنه‌ای، رییس جمهور وقت، برای شرکت در مراسمی از ساختمان ریاست جمهوری، واقع در خیابان پاستور خارج می‌شدند، در مسیر حرکتش تا خودرو، متوجه سر و صدایی شدند که از‌‌ همان نزدیکی شنیده می‌شد. صدا از طرف محافظ‌ها بود که چندتای‌شان دور کسی حلقه زده بودند و چیز‌هایی می‌گفتند, صدای جیغ مانندی هم دائم فریاد می‌زد: «آقای رییس جمهور! آقای خامنه‌ای! من باید شما را ببینم» حضرت‌آقا از پاسداری که نزدیکش بود پرسیدند: «چی شده؟ کیه این بنده خدا؟» پاسدار گفت: «نمی‌دانم حاج آقا! موندم چطور تا اینجا تونسته بیاد جلو» پاسدار که ظاهرا مسئول تیم محافظان بود، وقتی دید آقا خودشان به سمت سر و صدا به راه افتاده‌اند، سریع جلوی ایشان رفت و گفت: «حاج آقا شما وایستید، من میرم ببینم چه خبره» بعد هم با اشاره به دو همراهش، آن‌ها را نزدیک حضرت‌آقا مستقر کرده و خودش به طرف شلوغی می‌رود. کمتر از یک دقیقه طول کشید تا برگردد, و می‌گوید: «حاج آقا! یه بچه است, میگه از اردبیل کوبیده اومده اینجا و با شما کار واجب داره, بچه‌ها می‌گن با عز و التماس خودشو رسونده تا اینجا, گفته فقط می‌خوام قیافه آقای خامنه‌ای رو ببینم، حالا می‌گه می‌خوام باهاش حرف هم بزنم». حضرت‌آقا می‌فرمایند: «بذار بیاد حرفش رو بزنه وقت هست». 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahid
وقتِ لبیک که شد اسماعیل ها را ؛ به قربانگاه فرستادند هاجرها .... 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
مادر یعنی آغوش و بوسه حرف‌های در گوشی مواظب خودت باش و زود برگرد و دنیایی دلهره .... 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
با ذکر از زن و فرزند و زندگی گذشتند..! تهران ؛ سال ۱۳۶۵ خیابان جمهوری اسلامی بوسه‌ خداحافظی قبل از 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi
فلسفه قربان سر بریدن نیست دل بریدن است ؛ دل بریدن از هر آنچه که به آن تعلق داریم ... 👇👇 ‌🌹🍃🌹🍃 ‌@shahidaziz_ebrahim_hadi