شهید_راه_ڪربلا
حمیدرضا متولد سال ۱۳۶۶ 📅بسیجی دلاوری از حسین آباد (توابع اسلامشهر) از #دوران نوجوانی به عضویت گردان ۲۰۷ امام علـی (ع) درآمد . با شروع جنگ☄ در سوریه و عراق خود را موظف دانست که برای دفاع از حرم آل الله عازم شود.
🌀وی سه دوره به مدت ۴۵ روز به سـوریه رفت ، #حدود ۲ ماه مانـده به محـرم خبرهـایی آمد ڪہ داعش ڪربلا را تهدید ڪرده و گفته ڪہ راه را بر زائریـن امام حسیـن (ع) خواهیم بست و حرمـی باقی نمیگذاریم. او این بار تصمیم گرفت که برای باز ڪردن راه زوار و دفـاع از حـرم به عـراق برود
#حمیدرضا سرانجـام در ۴ آبان ۱۳۹۳ در عملیات آزادسـازی شهر #جرف_الصخر بر اثر انفجـار تله انفجـاری در۳۵ ڪیلومتری ڪربلا به #فـیض شهـادت رسید، پیکر ارباً اربای او سه روز زیر آفتاب مانـد. 😞
شدت انفجار💥 به حدی بود که بدنش را در ڪربلا دفن ڪردند و فقط سـر و دست چـپ او را برای دختـر سه سالاش برگرداندند تا #سنگ مزارش مرهـمی باشد برای دلتنگیهـای هلنـا و حمیدرضایی که هیچگاه پدر خود را ندید. حالا #حمیدرضا دو مـزار دارد، یکی در کربلا و دومی در قطعهی ۲۶ بهشت 🌸زهرا (س) تهران
.
#بسیجی_مدافـع_حـــرم
#شهید_حمیدرضا_زمانی🌹
🍃🌺
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🌷🌷🕊🌷🌷🕊🌷🌷
🌹#شرمنده_ام_که
#از_غم_زینب_نمرده_ام💔
💐دوستان شهید مدافع حرم سید مجتبی ابوالقاسمی با تک مصرعی که همیشه سید زیر لب زمزمه می کرد آشنا هستند و با آن خاطرات زیادی دارند.سید مجتبی همیشه زیر لب می گفت: «شرمنده ام که از غم زینب نمرده ام...» دی ماه سال ۱۳۹۳ بود. روبروی سید مجتبی نشسته بودم و و با او حرف می زدم. ساعت ۲۱ سید گفت: «بزن شبکه یک تا اخبار رو نگاه کنیم.» مشغول نگاه کردن اخبار شدیم که خبر شهادت "جهاد مغنیه" رزمنده جوان حزب الله لبنان و فرزند شهید عماد مغنیه از فرماندهان نامدار مقاومت اسلامی لبنان اعلام شد.
نگاهم به سید مجتبی بود که داشت با تسبیح ذکر می گفت. بعد از شنیدن خبر به یکباره حال سید عوض شد. اشک در کنار چشمانش حلقه زده بود. حسرت جاماندن از قافله شهدا در چهره ی سید موج می زد و با تسبیح مشکی که به دست گرفته بود،چند بار به پای خودش زد و با صدای لرزان گفت: «شرمنده ام که از غم زینب نمرده ام ... »🕊
✏️راوی:دوست شهید
🥀#شهید_سیدمجتبی_ابوالقاسمی
#بسیجـی_مدافــع_حـرم
#شاعـر_اهل_بیـت
#سالروز_شهادت🕊
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
🌹🕊🕊🌹🕊🕊🌹
🥀🕊#لاله_های_زینبی
💐حاصل زندگی من و ایوب، نیایش و محمد پارسا هستند. دخترم پنج سال دارد و پسرم سه ساله است.اما حرفهای آنها برای اینکه مانع رفتن پدرشان بشوند برایم جالب بود.
🌾محمد پارسا با همان لهجه بچگانهاش و بسیار عصبانی میگفت مامان جان، اجازه نده شوهرت برود. گناه داره شهید میشود. ایوب هم بلند بلند میخندید. بچهها گریه میکردند.
🌴وقتی که ایوب رفت سوریه، نیایش در خواب جیغ زنان بیدار شد و شروع به گریه کرد. با من دعوا میکرد که چرا اجازه دادی بابا به جنگ برود. اگر بابایم شهید بشود تقصیر توست. آن شب دلم خیلی شکست. بعد از شهادت پدر بیتابیهایشان بیشتر شد. میگویند همه بابا دارند و ما نداریم. گاهی اوقات آرام کردنشان برایم بسیار سخت است، چون با هیچ چیزی نمیتوان آرامشان کرد. مدام از خاطرات پدرشان برای هم تعریف میکنند و میگویند یادش بخیر بابایی. چند روز پیش دخترم به محمد پارسا میگفت: داداشی دلت برای بابایی نمیسوزه؟ من خیلی دلم میسوزه که تیر به سرش زدن.
🌷برای من بسیار عجیب است که اینها انقدر میفهمند و متوجه میشوند. راستش را بخواهید انقدر زود انتظار این حرفها را نداشتم. خیلی ناراحتند که من اجازه ندادم پیکر پدرشان را ببینند.
🎋میگویند نگاه کن بچههای شهدا پیکر پدرشان را دیدند. محمد پارسا بعد از شهادت پدرش خیلی مراقب ما است و میگوید بابا گفته حواسم به شما باشد.
✍به نقل از:همسر شهید
🥀🕊#بسیجی_مدافع_حرم
#شهید_ایوب_رحیم_پور
#سالروز_شهادت🕊🥀
🌹🍃🌹🍃
@shahidaziz_ebrahim_hadi
💌بسمـ رب الشـهدا.....🕊🌸
﷽سبک بالان عاشق﷽
🌹🕊#لاله_های_زینبی
💐پدر بزرگوار شهید نقل میکند:شهید رضا صفدری همیشه به روزه و نمازش📿 تاکید فراوان داشت و تو عزاداریهای امام حسین(ع)شرکت میکرد و از جوانی که وارد سپاه شد و حتی پدر شهید که تو منطقه های جنگی در دفاع مقدس بود و شهید رضا صفدری از پدرش درخواست میکرد:که آن را به مناطق جنگی ببرد،این شهید یک آدم مذهبی و متفاوتی بود و به ولایت فقیه و جمهوری اسلامی و به کشورش علاقه داشت.
🌷مادر شهید نقل میکند:پدر شهید هر موقع که از جبهه برمیگشت و وقتی که از مناطق جنگی تعریف میکرد شهید علاقه نشان میداد.و شهید رضا صفدری در هر جایی که بود به سپاه و بسیج میرسید و علاقه نشان میداد.
💐ولادت: ۱۳۵۸/۱/۱ ترکمانچای
🌷شهادت: ۱۴۰۰/۴/۱۵سوریه(حلب)
🌹#بسیـجی_مدافـع_حـرم
#شهـید_رضا_صفدری
#سالــروز_شهـــادت.....🕊🌹
#سـلام_بر_شـــهدا
#سلام_بر_مردان_بی_ادعا
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُم