یا اباصالح المهدی؛
خون مظلوم تو را میخواند
آهِ محروم تو را میخواند
الهی بِدَم المظلوم،
عجّل لولیک الفرج🤲🏻💔
#امام_زمان
#فلسطین
دنیای دور از تو
دیگر حتی به اندازهی
زیر گلوی نوزادی هم
سپیدی ندارد ....
حالِ عالم خوب نیست
حالِ مظلومانِ عالم ... بدتر !
درد بزرگ نبودنت ....
جانِمان را به لب رسانده ....
دیگر نفس ... بالا نمیآید....
ببین !
وانقطع الرجاء از همهجا...
دستهایمان را گرفتهایم بالا..
که اللهم طالَ الانتظار...
و شمّت الفجّار ...
به دادمان برس ...
#امام_زمان
#غزه
#امام_زمان 🦋
#دعایفرج 🤲🏻🍃
🌼بسم الله الرحمن الرحيم🌼
اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ،
وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ
وَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ
واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ،
وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛
اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ،
اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم
فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً
كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛
يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ
اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيانِ ،
وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ ؛
يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ ؛
الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني
السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل
يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ،بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ.
یه بار که کفش مارک زارا پوشیده بودم.
گفت: بابا چرا پول مملکت #امام_زمان رو
میریزی توی جیب دشمن!!
این کفشا و این مارکا در شأن تو نیست . .
حواسش به مارک شلوار ها هم بود!!
می گفت: اگه حواسمون رو ندیم به اسم
مارک و نوشته هاش یه وقت میبینی
با اونا به مقدساتمون توهین می کنن . .
#شهید_مصطفی_صدرزاده
السلامعلیکیاصاحبالزمان🙂🌹
ای کاش همیشه یاورت باشم من
در وقت ظهور، محضرت باشم من
ھر چند که نامه ام سیاه است ولی
بگذار سیاه لشکرت باشم من...
#امام_زمان ♥️
انتخاب درد | چه رنجی بکشیم؟!
برادر خوبم؛🌱
اگر می خواهی دردمند نشوی، دردمند شو! دردی که خنکای وجودت را در گرمای سوزنده غیر طاقت است.
دردی که گرمای وجودت در سرمای جانکاه باشد، عزیز برادرم همه دردها، درد نیستند و همه بلاها، بلا نمی باشند. چه بسیار دردهایی که دوای دردند و چه بسیار بلاهایی که در حقیقت خودت را به او بسپار و رضایتش را عین نعمت و لطف و محبت بدان.🌿
قسمتی از نامهی #حاج_قاسم به همراه و همدمش، شهید حاج حسین پورجعفری
۱۰ / ۸ /۱۳۹۵ سفر حلب
#فلسطین #امام_زمان
يكی از راههای نجات انسان از گناه ،
"پناه بردن به #امام_زمان" (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است!!!
ايشان به انتظار نشستهاند تا كسی دستش را به سمتشان دراز كند تا ايشان او را هدايت كنند.
كسی كه در #گناه گرفتار است بكوشد نمازش را با توجه و درست بخواند.
اجازه تصرف شيطان بر انسان دست خود آدم است و او فقط دعوت كننده است.
شيطان جواني ما را ازبين مي برد؛ اگر انسان پاك باشد او هيچ ولايتي بر #انسان نخواهد داشت.🌱
_آیت الله جاودان_
7.04M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥شهیدی که به شهید زهرایی مشهور بود / شهید محمد اسلامی نسب
🖤#فاطمیه #امام_زمان
#لیلة_الرغائب شده دل زار و مزار است
اشک دل و نجوای شب بنده خوار است
ما هیچ نخواهیم به جز دو طلب نیک
یک: دیدن کربلا و دو: حضرت یار است
اللهمعجللولیڪالفرج ❤️🌱
#امام_زمان
اگر مردم این انتظاری را که
به خاطر مال دنیا و دنیا میکشند،
کمی از آن را برای #امام_زمان (ارواحنافداه)
میکشیدند، ایشان تا حالا ظهور کرده بودند.
امام منتظر ندارد!!🌿
-شهید محمود رادمهر
بسم الله . .
یک خاطره ای زیبا و خنده دار از جبهه و جنگ
(به مناسبت #نیمه_شعبان)🌿
بین ما یکی بود که چهره ی سیاهی داشت ؛ اسمش عزیز بود؛
توی یه عملیات ترکش به پایش خورد و فرستادنش عقب . .
بعد از عملیات یهو یادش افتادیم و تصمیم گرفتیم بریم ملاقاتش.
🏩با هزار مصیبت آدرس بیمارستانی که توش بستری بود رو پیدا کردیم و با چند تا کمپوت رفتیم سراغش.
پرستار گفت: توی اتاق 110 بستری شده؛
اما توی اتاق 110 سه تا مجروح بودند که دوتاشون غریبه و سومی هم سر تا پایش پانسمان شده و فقط چشمهایش پیدا بود.
دوستم گفت: اینجا که نیست ، بریم شاید اتاق بغلی باشه!
یهو مجروح باندپیچی شده شروع کرد به وول وول خوردن و سروصدا کردن!
گفتم: بچه ها این چرا اینجوری میکنه؟ نکنه موجیه؟!!!
یکی از بچه ها با دلسوزی گفت: بنده خدا حتما زیر تانک مونده که اینقدر درب و داغون شده!
پرستار از راه رسید و گفت: عزیز رو دیدین؟!!!
همگی گفتیم: نه! کجاست؟
پرستار به مجروح باندپیچی شده اشاره کرد و گفت: مگه دنبال ایشون نمی گردین؟
همه با تعجب گفتیم: چی؟!!! عزیز اینه؟!
رفتیم کنار تختش ؛
عزیز بیچاره به پایش وزنه آویزان بود و دو دست و سر و کله و بدنش زیر باندهای سفید گم شده بود!
با صدای گرفته و غصه دار گفت: خاک توی سرتان! حالا دیگه منو نمی شناسین؟
یهو همه زدیم زیر خنده . .
گفتم: تو چرا اینجوری شدی؟ یک ترکش به پا خوردن که اینقدر دستک و دمبک نمی خواد !
عزیز سر تکان داد و گفت: ترکش خوردن پیشکش. بعدش چنان بلایی سرم اومد که ترکش خوردن پیش اون ناز کشیدنه !!
بچه ها خندیدند. 😄
اونقدر اصرار کردیم که عزیز ماجرای بعد از مجروحیتش رو تعریف کرد:
- وقتی ترکش به پایم خورد ، منو بردند عقب و توی یه سنگر کمی پانسمانم کردند و رفتند تا آمبولانس خبر کنند. توی همین گیر و دار یه سرباز موجی رو آوردند و انداختند توی سنگر. سرباز چند دقیقه ای با چشمان خون گرفته برّ و بر نگاهم کرد. راستش من هم حسابی ترسیده بودم و ماست هایم رو کیسه کردم. یهو سرباز موجی بلند شد و نعره زد: عراقی پَست فطرت می کشمت. چشمتان روز بد نبینه. حمله کرد بهم و تا جان داشت کتکم زد. به خدا جوری کتکم زد که تا عمر دارم فراموش نمی کنم. حالا من هر چه نعره می زدم و کمک می خواستم ، کسی نمی یومد. اونقدر منو زد تا خودش خسته شد و افتاد گوشه ی سنگر و از حال رفت. من هم فقط گریه می کردم.
بس که خندیده بودیم داشتیم از حال می رفتیم . .😂
دو تا مجروح دیگه هم روی تخت هایشان از خنده روده بُر شده بودند.😂
عزیز ناله کنان گفت: کوفت و زهر مار هرهر کنان!!! خنده داره؟ تازه بعدش رو بگم:
- یک ساعت بعد به جای آمبولانس یه وانت آوردند و من و سرباز موجی رو انداختند عقبش. تا رسیدن به اهواز یک گله گوسفند نذر کردم که دوباره قاطی نکنه . . 😂😂
رسیدیم بیمارستان اهواز. گوش تا گوش بیمارستان آدم وایستاده بود و شعار می دادند و صلوات می فرستادند. دوباره حال سرباز خراب شد. یهو نعره زد: آی مردم! این یه مزدور عراقیه ، دوستای منو کشته. و باز افتاد به جونم. این دفعه چند تا قلچماق دیگه هم اومدند کمکش و دیگه جای سالم توی بدنم نموند. یه لحظه گریه کنان فریاد زدم: بابا من ایرانی ام ! رحم کنین. یهو یه پیرمرد با لهجه ی عربی گفت: ای بی پدر! ایرانی هم بلدی؟ جوونا این منافق رو بیشتر بزنین. دیگه لَشَم رو نجات دادند و آوردند اینجا. حالا هم که حال و روزم رو می بینید!
صدای خنده مون بیمارستان رو برده بود روی هوا.😂
پرستار اومد و با اخم و تَخم گفت: چه خبره؟ اومدین عیادت یا هِرهِر کردن؟ وقت ملاقات تمومه ، برید بیرون خواستیم از عزیز خدافظی کنیم که یهو یه نفر با لباس سفید پرید توی اتاق و نعره زد : عراقی مزدور! می کشمت!!!
عزیز ضجه زد: یا امام حسین! بچه ها خودشه ، جان مادرتون منو نجات بدین . .😂😂😂
منبع: کتاب "رفاقت به سبک تانک"
#امام_زمان
#میلاد_امام_زمان
شهر آینهدار میشود با یک گل
پروانهتبار میشود با یک گل🌱
گفتند نمیشود، ولی میبینند
یک روز بهار میشود با یک گل🌱
#هادی_فردوسی
#امام_زمان