#راوی: دوست و همرزم شهید حمید باکری جناب آقای محمدحبیب اللهی : .
.
حمید باکری در راه هدفش شهید شد و در راه هدفش گمنام ماند. از حمید باکری یادداشت زیادی در دسترس نيست، او خيلی اهل يادداشت كردن نبود. شهید حمید باکری با #حركات و #رفتارش به ما درس داده است، هدفش این بود که کارها برای #خداوند باشد، شهید حمید باکری در گمنامی گوی سبقت را از دیگران ربوده بود. #مونس_بچهها بود. هر کجا که به ایشان احساس نیاز میکردیم در عملیاتها حضور داشت... آقاحمید باکری آرام، پرکار و تلاشگر بود. ويژگی مهمی كه من در وجود ایشان لمس کردم نترس بودن و #شجاعت ایشان بود. مصداق جمله «در قاموس شهادت ترس نیست»، را من در وجود شهید حمید باکری دیدم. در ذات شهید حمید باکری ترس وجود نداشت. او شجاع بود و تدابیرش را با شجاعت به اجرا میگذاشت. ما با دیدن شجاعت حميد روحیه میگرفتیم. تدبیر و كارهای حمیدآقا بسیار دلچسب بود، او در مقابل رزمندگان ديگر #بسیار_رئوف و #خوش_برخورد بود. هيچ فردی را از بين رزمندگان نمیتوان پیدا کرد، که از حمید باکری ناراحتی در دل داشته باشد...
.
.
#شهادت_اتفاقی_نیست #شهیدجاویدالاثرآقاحمیدباکری #فرماندهشجاعوبیادعا #محبوببسیجیها
#همیشهبیادتیمایشهید
@shahidbakeri31
ازشهدا یادبگیریم کمک به افراد ناتوان...
.
.
فَکش اذيتش مي کرد. دکتر معاينه کرد و گفت « فردا بيا بيمارستان. » بايد عکس مي گرفت. عکسش که آماده شد، رفتيم دکتر بيند. وسط راه #غيبش زد. توي راه روهاي بيمارستان دنبالش مي گشتيم. دکتر داشت مي رفت. بالاخره پيداش کردم. يک نفر را کول کرده بود داشت از پله ها مي برد بالا . يک #پيرمرد را.
.
.
#شهیدمهندسمهدیباکری #جوانمردی #بیادعا #مردعمل #وجدان #سردار_عاشورایی
@shahidbakeri31
#مثل_شهدا_باشیم... #مثل_شهدا_عمل_کنیم... #بیتالمال🚫
.
.
#آقای_شهردار
.
.
از #شهرداي يک بنز داده بودند بهش.... سوارش نمي شد. فقط يک بار داد ازش استفاده کردند؛ داد به #پرورشگاه... #عروسي يکي از دخترا بود. گفت : ماشينو گل بزنين واسه ي عروس....
.
.
#شهید_مهدی_باکری #آقای_شهردار #شهردار_شهر_عشق
#بیتالمال #شهدا #شهادتاتفاقینیست #باکری #آقامهدیچنینبود؟!آیا ماهم عمل میکنیم؟؟؟!!!
@shahidbakeri31
#خاطره
#وقت_نماز_جماعت که مي شد، اصرار مي کرد من جلو بايستم. قبول نمي کردم. من يک بسيجي ساده بودم و #آقا_مهدي فرمانده لشکر... نمي توانستم قبول کنم . بهانه مي آوردم. اما تقريبا هميشه آقا مهدي زورش بيش تر بود. چند بار شد که با حرف هايش گريه ام انداخت. مي گفت « شما جاي پدر و عموي ماهاييد شا بايد جلو وايستيد... بعضي وقت ها خودش را از من قايم مي کرد، نماز که تمام مي شد، توي صف مي ديدمش يا بعضي وقت ها بچه ها مي گفتند که « آقا مهدي هم بودها! »
#شهیدمهدیباکری #اخلاص #متواضع #فرماندهبیادعا #سردار_عاشورایی #نمازاولوقت #شهدا #باکری #جماعت #فروتن #محبوببسیجیها
#آقامهدیچنینبود؟؟!!! چنین متواضع بود....
@shahidbakeri31
چقدر این جمله #خدایامراپاکیزهبپذیر برای هممون آشناست😭😭.. خدایا مرا پاکیزه بپذیر.... .
.
📸 آخرین دست نوشته حاج _قاسم_سلیمانی در فرودگاه سوریه قبل از پرواز
الهی لا تکلنی
خداوندا مرا بپذیر
خداوندا عاشق دیدارتم
همان دیداری که موسی را ناتوان از ایستادن و نفس کشیدن نموند.
#خداوندا_مرا_پاکیزه_بپذیر
.
.
#خدایا چه خوب بندگان خوبتو #پاکیزه قبول میکنید ومهر امضاشون رو تایید میکنید.... یاد جمله آقامهدی افتادم آقامهدی هم بدنش قطعه قطعه شد وبرای همیشه #دجله باخودش پیکر آقامهدی برد...حاج قاسم هم بدنش مثل اربابش اربا اربا شد وبرای همیشه رفت ....😭 #خدایامراپاکیزهبپذیر .... چه جمله آشنایی؟؟!!! خدایا دلهایمان ارام نمیشود....
.
#شهیدان.............. روز وصل دوستداران مبارکباد
@shahidbakeri31
. #احمد #مهدی .
این قدر دلم براش تنگ شده! این قدر دلم می خواد برم پیش #مهدی. چرا خدا مارو نمیبره پیش #آقامهدی؟ هرشب دعا میکنم که برم.... (چه جمله آشنایی...
.
.
#احمد و #مهدی
رابطهی آقا مهدی با حاج احمد کاظمی رابطهی فرمانده و دو دوست و دو برادر و این قبیل رابطه ها نبود، خیلی فراتر از این حرف ها بود. اگر پیش می آمد که مثلا دو سه روز یکدیگر را نبینند، وقتی به هم رسیدند، انگار چند سال است که همدیگر را ندیدهاند. همدیگر را بغل و روبوسی می کردند. #حاجاحمد می گفت: #آقامهدی! من اگه یک روز شمارو نبینم #میمیرم... قریب به 99 درصد از عملیات هایی که لشکر8 نجف و لشکرعاشورا در آن شرکت داشتند، مقرشان کنار هم بود.احترام خاصی برای هم دیگر قائل بودند و #رویحرفهمدیگرحرفینمی زدند... یک بار از آقا مهدی پرسیدم: شما از کی با حاج احمد آشنا شدین که این قدر باهم صمیمی هستین؟ گفت: " ما همینجا باهم آشنا شدیم. " می گفت: حاج احمد خیلی آدم شجاع و #باتقواییه، #اون_فرمانده_منه. جالب اینکه حاج احمد هم می گفت #مهدی_فرماندهی_منه. ..
#وقتی حاج احمد فرمانده ی نیروی زمینی سپاه شده بود، یکی، دوبار فرصت دست داد که به دیدار او برویم. می گفت: غلام حسین! #مهدی_فرمانده_من بود. این قدر دلم براش تنگ شده 😭این قدر دلم می خواد برم پیش مهدی😭 چرا خدا مارو نمیبره پیش آقامهدی؟ هرشب دعا میکنم که برم... ..... #راوی: غلام حسین سفیدگری
.
.
#سالروزشهادتشهیدحاجاحمدکاظمی: ۱۹ دی ۱۳۸۴ ارومیه
.
.
#شهیدحاجاحمدکاظمی #شهیدمهدیباکری #رفاقتتابهشت #اخلاص #فرماندهانبیادعا #ایرهروانکویشهادتسفربخیر... #دیدارباحاجقاسمگوارایوجودتانباد.... #التماسدعا دست ماهم بگیرید😔
@shahidbakeri31
#هدیه_معنوی
شب جمعه (ایام فاطمیه) شهادت خانم حضرت زهراسلام علیها تسلیت باد...(۱۳ جمادی الاول ۱۴۴۱) ...
. 🌷شهیدمهدیباکری : خدایا مرا پاکیزه بپذیر
.
🌷شهیدحاج قاسم سلیمانی: الحمدالله رب العامین ؛ خدایا مرا پاکیزه بپذیر
....
#خدایاماراهمپاکیزهبپذیر بحق خون پاک #شهدای عزیزمون
...
🌹 این کار زیبا هدیه دو خادم الشهدای بزرگوار وعزیز هست به پیج آقامهدی باکری🌹ان شاءالله حاجت روا بشن... تصویر بدون آیدی زده شده که استفاده برای عموم آزاد باشد... التماس دعای فرج ... #یادشهداباصلوات
آخرین_دیدار... .
#آخرین_دیدار: دویار؛دورفیق؛ دوبرادر؛دوفرمانده
.
.
شب بود. آقا مهدی رزمندگان را برای آغاز عملیات خیبر بدرقه میکرد...
نوبت به خداحافظی با برادرش حمید رسید. کوله پشتی او را از پشتش باز کرد و در آن چند قوطی کمپوت گذاشت.
حمید پرسید: آقا چکار میکنی؟
آقا مهدی گفت: این کمپوتها را با خودت ببر، بدردتان میخورد.
حمید قبول نکرد و مانع این کار شد.
حمید با بچههای لشکر به سمت خطوط نبرد راه افتادند...
گویا آقا مهدی میدانست این آخرین دیدارش با حمید است.
آنگاه که همه نیروها حرکت کردند، آقا مهدی نشست و #سیرگریست. (مهدی باکری در یادها و خاطرهها - بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس)
.
. &شهیدمهدیباکری &شهیدحمیدباکری #عملیاتخیبر #سردارانعاشورایی #رفیق #همسفرتابهشت
@shahidbakeri31